جانمایه اندیشهورزی زندگی وی ساده گردانی بود. این به گونه پرآوازهای به "چاقوی اوکام" معروف گردید و آن: در ساختن نظریهها هرچه بیشتر خست به خرج دهید. اگر پدیدهای میتواند بدون در نظر گرفتن اینوآن موجودیت انگاشتی توضیح داده شود، نباید ما آن موجودیتها را مفروض بگیریم، نباید تعداد موجودیتها را بیشتر ازآنچه لازم است مفروض داشت. در متافیزیک، این خطمشی وی را به آنچه نامگرایی نامیده میشود سوق داد: آنچه در طبیعت هست فقط اشیاء انفرادیاند. کلیها یا صور افلاطونی چیزهایی بیشتر از تجریدات ذهنی نیستند.
ویلیام عمیقاً درگیر مناقشات دینی کلامی آن روزگاران قرونوسطی گردید. وی در ۱۳۲۴م به دادگاه پاپ و از قرار به خاطر ارتداد احضار گردید. در همین زمان منازعات درباره فقر مسیح نیز برپا بود و بسیاری از فرقه فرانسیسان پای میفشردند که مسیح، بهعنوان عالیترین مرجع، فاقد هر ثروت شخصی بود. ویلیام که نیز بر این عقیده استوار بود گفت پاپ جان XXII خود یک رافضی است زیرا نمیخواهد فقر عیسی را بپذیرد. ویلیام مجبور شد به دربار امپراتوری مقدس رم، لودویک باواریانی به پناه برود و جای شگفتی نبود که وی در مدت اقامتش آنجا از مراسم مذهبی طردشده بود.
ویلیام اوکام یک منطق دان مبتکر بود، وی میگفت بهتر آن است تا برپایه دستگاهی منطقی تکیه کنیم که در آن مجبور نباشیم گزارهها را فقط درست و یا نادرست در نظر بگیریم (موسوم به منطق دو ارزشی)، لیکن منطق سه ارزشی که بهتر اندیشیدن در چگونگی دانش ما را فراهم میسازد قرنها بعد گسترش یافت. او بعضی همارزیهای منطقی را که بعداً به قضایای دمورگان معروف شدند دریافته بود و آنها را با زبان واژگانی نیز نوشته بود، و البته هنوز آن موقع نمادگذاری نوین که ما اکنون این قضیهها را با آن بیان میکنیم در دسترس نبود.
بسیاری از ویلیام اوکام بهعنوان یک ذهن مبتکر و مورداحترام بهعنوان یک دکتر بیشکست- "معلم فتح نشدنی" یاد میکردند.