منطق، تفکر انتقادی و نیاز به آن
منطق و جهان نو
درآمد به منطق
■ منطق و نیاز به آن
در روزگارانی که گذشت ولی چندان دور نیست، یعنی آن موقع که چراغهای خرد و گفتگو با شور و حرارت در رواقها روشن بود، در یکی از این رواقها درورهای درس در احوال هنر منطق و نظام تفکر نقاد (تفکر انتقادی) روان بود. دوره که به پایان آمد، استاد که از سنگینی سالها میدرخشید، شاگردانش را چنین خطاب کرد: «درسهایی به شما داده شد، به خوبی به خاطر بسپارید و در آنها ژرف بیاندیشید. اکنون به شهر و ديار خود روید و زمانی بیاندیشید و آنگاه به من آیید تا ثمره تفکر شما را بسنجم، بدانیم و بدانند چه در دستان خود داریم.
و چنین بود که یکی از شاگردان، که با شور و اشتیاق به درس خرد میپرداخت، در مناسب زمانی که یافته بود بازگشت و در برابر استاد ایستاد. استاد پرسید: «چه دیدی و چه حکمتی در مسیر خود یافتی؟» شاگرد استوار اما بی فروغ پاسخ داد «بهخوبی و خوشی، هرآنچه گفتید آموختم و باز آموختم و اکنون باز آمدم چنانچه شما فرموده بودید». استاد لحظهای تامل کرد و گفت: «به شهر و ديار خود رو و زمانی بیاندیش و آنگاه به من آی تا ثمره تفکر تو را بسنجم، بدانیم و بدانند چه در دستان خود داریم. مگذار که طومارها تو را درهم پیچند». و اینگونه داستان دوباره و دوباره گشوده میماند و شاگرد همیشه مشتاقتر.
سرانجام، در بازگشتی، چشمان شاگرد برقی بس درخشان در خود داشت. شاگرد گفت: «استاد، خبری گرانبها آوردهام! من غرق شده در طومارها و حال آنکه فراتر از این طومار و رواق، در کشمکش بازارها و در هر چهارسو، خرد و ناخرد را همواره در کار دیدم».
«استاد! مژده میدهم. اگرچه ذهنم را به کتابها و درسهای بیشماری در مورد منطق معطوف کردم، اما اغلب شکست خوردم و متزلزل شدم، با چشمان خود دیدهام که در حالی که به تنهایی تلاش میکردم، در معابر و بازارهای شلوغ، مردان و زنان بیوقفه به استدلال و بحث میپرداختند. به راستی، منطق نه در اتاقهای خاموش، بلکه در تجارت پر جنب و جوش هستی انسانها زندگی میکند و نفس میکشد.»
لبخندی ملایم بر لبان استاد نقش بست. «سرانجام دریافتی که نمیدانی. معیار واقعی منطق و اندیشه نه در قلمرو طومارها، بلکه در نَفَسهای زنده آن در میان زندگی روزانه نهفته است. تو را بهسلامت. دیگر نياز نيست بازآیی. آموختی که نمیدانی و آموختی که چگونه بدانی».
اما بگذارید همه کسانی که میخوانند هوشیار باشند: با وجود زیبایی هنر دلیل آوری، هستند آنهایی که - چه به نادانی یا مکر - به ناروا آن را به کار میگیرند و سردرگمی میپراکنند و لباس حقیقت بر دروغ میپوشانند. پس دامهای سفسطه و سم نافذ فریب را بشناسیم تا از آن دوری جوییم. باشد تا بنای حقیقت در میان طوفانهای فریب مصون بماند.

۱۵۶۰ میلادی
منطق مطالعهی سامانمند استدلال است - اصول حاکم بر نتیجهگیریهای صحیح و معتبر را بررسی میکند و ساختار، معنا و معیارهای ارزیابی استدلالها را، جدا از موضوع یا زمینهی روانشناختی آنها، تحلیل میکند. گرچه منطق یک علم است، به عنوان یک مهارت عملی ضروری که روزانه به کار میرود نیز عمل میکند. به عنوان مثال، ما برای طراحی یک ساختمان به تخصص یک معمار تکیه میکنیم، اما برای مراقبت پزشکی به پزشک مراجعه میکنیم؛ منطق به ما کمک میکند تا تشخیص دهیم چه زمانی و چرا دانش تخصصی اهمیت دارد. با این حال، استدلال در دنیای واقعی به ندرت از چنین مرزهای مشخصی پیروی میکند. استدلالها اغلب با پیچیدگی، ابهام و تحریفات ظریف، مانند مغالطات منطقی - خطاهایی در استدلال که در طول تاریخ حتی تیزبینترین ذهنها را نیز متقاعد کردهاند - در هم تنیده میشوند. در كتابهای منطق فصلی جدا (فصل ۵ «مغالطه چیست؟») به بررسی و طبقهبندی آنها اختصاصیافته و راه و چاره هرگونه آورده شده. اما جذابیت فریبندهی آنها همچنان باقی است. با همه اینها و دست بر قضا، کمتر کسی - حتی منطقدانان باتجربه - کاملاً از تأثیر آنها مصون است.
■ منطق، دهکده جهانی و جهان امروز
عبارت دهكده جهانی بسیار مشهور است (یا بود). داستان به سال ۱۳۳۹ خورشیدی (م۱۹۶۰) برمیگردد. نظریهپرداز كانادایی مارشال مكلوهان (۱۹۸۰م-۱۹۱۱م) سخنی را گفت كه با نام وی در تاریخ گره خورد: "The Medium is the Message" — رسانه خود پیام است. همچنین گفت گسترش و پیوند رسانههای الكترونیكی (رادیو و تلویزیون) منجر به پیدایش جامعه جهانی بههمپیوسته، بگفته وی "دهكده جهانی"، میگردد.

اصل او، یعنی «رسانه خود پیام است» تأکید میکرد که چگونه خود فناوریهای ارتباطی، نه فقط محتوای آنها، جامعه را از نو تعریف میکنند. این در حالی بود که، دوران مکلوهان فاقد چشمانداز فوق متصل امروزی رسانههای اجتماعی، هوش مصنوعی و نه تنها انسانها که چیزها (اینترنت چیزها - IoT) بود. بنابراین، پیشبینی وی از یک جامعه یکپارچه جهانی اکنون پیامبرگونه مینماید. بیش از ۵.۳ میلیارد نفر آنلاین هستند و دستگاههای اینترنت چیزها/IoT سه برابر بیشتر از انسانها هستند و افراد، دادهها و اشیاء را در یک زیست محیط دیجیتال یکپارچه، هرچند آشفته، به هم متصل میکنند.
اما آنچه به ما مربوط است: اگر از این عبارت، یعنی دهكده جهانی، فقط كوچكی، صفا و سادگی روستا به خاطر آید، میتواند خطر رمانتیک جلوه دادن واقعیت جهانی شدن را به همراه داشته باشد. جامعه جهانی بسیار پیچیده شده و افزونگی آن مدام است. جامعه پیوسته به هم فرو میرود. این به هم فرورفتگی، پیچیدگی را با خود دارد. جامعه جهانی امروز، به دور از یک شهر کوچک آرمانی، هزارتویی از تناقضات است. فاصلهها را از بین میبرد اما شکافها را تشدید میکند. اطلاعات را دموکراتیک میکند اما اطلاعات غلط را به سلاح تبدیل میکند. میلیاردها نفر را به هم متصل میکند اما افراد را در حبابهای الگوریتمی منزوی میکند.
«حبابهای الگوریتمی⇱» (نیز نامیده به حبابهای فیلتر) به موقعیتهایی اشاره دارند که در آنها الگوریتمها - مانند الگوریتمهای مبتنی بر هوش مصنوعی - حلقههای بازخوردِ خود-تقویتکننده (Self-Reinforcing Feedback) ایجاد میکنند. این حبابها (الگوریتمهای فردسازی) که در ⇱زیست بومها اطلاعاتی دیجیتالی که توسط الگوریتمهای یادگیری ماشینی شکل میگیرند، محتوا را بر اساس دادههای (بازخوردهای) کاربر تنظیم میکنند. این میتواند منجر به انزوای فکری و دیدگاه فردی محدود شود. این پدیده میتواند در بازارهای مالی، رسانههای اجتماعی یا حتی موتورهای جستجو رخ دهد، جایی که الگوریتمها روندها یا سوگیریهای خاصی را بدون تصحیحِ بیرون از خود تقویت میکنند. [⇱NIH] - [⇱Wikipedia]
این پیچیدگی چیزی بیش از مصرف منفعلانه میطلبد. فهم پیچیدگیها و زیست در آن به «تفکر انتقادی، تفکر رایانشی و منطق» نیاز دارد. با پیچیدهتر شدن مدام زیست محیط ما (از زنجیرههای تأمین گرفته تا شبکههای اجتماعی)، افزونگی و شکنندگی در کنار هم وجود دارند. جوامع اکنون با سلسله مراتبهای در حال فروپاشی، نهادهای ناپایدار و افزونگی بار اطلاعات روبرو هستند، جایی که تشخیص واقعیت از لفاظی↝ به یک مهارت بقا تبدیل میشود. اینجاست که منطق همچون یک لنگرگاه نقش ایفا میکند. در متن کتاب پیش رو و در فصل سوم از قول دیزرائیلی نخستوزیر انگلستان ۱۲۴۷خورشیدی (۱۸۸۱-۱۸۰۴) خواهیم خواند که «واژه همان چیزی است که با آن میتوان بر مردم فرمان راند». بنابراین شناسایی استدلال از میان گونههای مختلف پیام و نپذیرفتن انواع بد آن یک نیاز اساسی است. دروغهای ویروسگونه در رسانههای اجتماعی، تبلیغات ⇱ژرف-جعلی (Deepfake) و محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی، مرزهای حقیقت را محو میکنند. در حالی که بُنسازهها از تعامل عاطفی به جای گفتگوی منطقی سود میبرند، منطق و اندیشهگری نقادانه ذهن را برای شناسایی مغالطات از حملات شخصی گرفته تا دوگانگیهای کاذب، در سخنرانیهای سیاسی، تیترهای خبری یا حتی خروجیهای هوش مصنوعیها، آموزش میدهد و ممکن است در امان نگه دارد. افزون بر این، تفکر رایانشی⤓ نیز با شکستن مساله به مراحل دادهمحور - به مدیریت پیچیدگی، چه در ناسازگاری و چه در رد تئوریهای توطئه، میتواند کمک میکند.
⤓. Wing, J. M. (2006). "Computational Thinking." Communications of the ACM, 49(3), 33-35.
اکنون «دهکده جهانی» مکلوهان واقعاً تحقق یافته است، اما ساکنان آن روستاییان منفعل نیستند - آنها تحلیلگران، شکاکان و معماران یک جامعه دیجیتال هستند. در چنین زمانهای که پیامها واسطههای کنترلگری هستند، تفکر انتقادی کمتر یک تمرین دانشگاهی و بیشتر یک وظیفه مدنی است. ابزارهای خرد - استدلالهای صحیح و استوار و نیز چارچوبهای اخلاقی - جوامع را برای بازسازی سیستمهای در حال فروپاشی، مقاومت در برابر جبر الگوریتمی⤓ و بازیابی عاملیت در دهکدهای که نه کوچک، ساده و نه خالص است، مجهز میکنند.
⤓⤓ Santos, F. C., Richa, C. L., & Guedes, A. M. (2021). AI ethics: Algorithmic determinism or self-determination? The GDPR approach. IEEE Access,