قطعات استدلالی پیچیده
تحلیل استدلال
درآمد به منطق فصل ۲ قسمت ۲
در قسمت پیشین گفتیم استدلال گاه پیچیده است، مانند وقتیكه چندی از آنها بههم میتنند. در این موارد باید پیجوی مسیر دلیلآوری و تمیز نقش هر عنصر موجود در آن بود. این قسمت ادامهِ روشهای بازآرایی و نمودارسازی استدلال است تا کمک کند ساختار استدلال آشكاری یابد. در این رابطه و در تمرینها، چهار استدلال را از چهار فیلسوف: «ماکیاولی»، «توکویل»، «هیوم» و «اسپینوزا» آوردهایم. نیز از « کانن دویل» آفریننده «شرلوک هولمز» استدلالی خواهیم دید.
۲.۲ قطعات استدلالی پیچیده
استدلالها گاهی بسیار پیچیده میشوند. قطعاتی هستند كه شامل چند استدلال تنیده به هماند و نیز شمار زیادی گزاره در آنها بکار رفته. برخی از این گزارهها فقط كارکردی مقدمهای و برخی مقدمهای و نیر میاننتیجهای دارند. تحلیل منطقی این متون میتواند مشکل باشد. گرچه كارگیری نمودار در این نوع قطعات سودمندی درخور خود را دارد، اما روش كارآمدی، كه نشان دهد آیا نمودار كشیده شده بهراستی متن را نمایندگی میکند یا نه، وجود ندارد. افزونبراین، ازآنجاکه برای قطعات متون، تعبیرهای گوناگونی محتمل است، شاید نیاز به بیش از یك نمودار برای متن باشد تا بتوان بهخوبی از عهده نمایاندن ساختار منطقی آن متن برآمد.
در تحلیل منصفانه، باید پیجوی مسیر دلیلآوری نویسنده و تمیز نقش هر عنصر موجود در آن بود و نقش هر عنصر را بهعنوان بخشی از آن مسیر مشخص نمود. نمونههایی كه درپی میآیند (که در آنها گزارههای متن به خاطر تحلیل شمارهدار شدهاند) روشی را ارائه مینمایند تا موجب گردد روابط بین مقدمات و نتیجه آشكار شوند. هنگامیكه استدلالِ درون متن مشخص گردید، آنگاه میتوان بررسی نمود كه آیا نتیجهها بهواقع ناشی از مقدمات ادعاشده هستند یا نه.
در قطعات استدلالی كه بهدنبال میآیند، نتیجه فرجامی استدلال، در اول متن آمده، كه البته غیرمعمول هم نیست. در متن اول چهار مقدمه وجود دارد كه نتیجه بیواسطه میتواند از آنها ناشی شود. دو مقدمه از این چهار مقدمه خود میاننتیجه هستند، و هركدام به سهم خود و بهگونه جداگانه نتیجه فرجامین را پشتیبانی میكنند، و خود ناشی از مقدمات ادعاشده دیگر در متن هستند.
۱بسیار بعید است پژوهشهایی كه حیوانات در آنها كاربرد دارند غیرضروری باشد یا به گونه نهچندان كارامد انجام شوند. ۲قبل از هر آزمایش روی حیوان مهرهدار، دستور کار باید توسط كمیته ویژهای متشكل از یك كارشناس مهرهداران و یك عضو عمومی بررسی شود، و۳در دوره پژوهش نیز، سلامت و مراقبت حیوان به گونهی منظم كنترل میگردد. ۴پژوهشگران به نمونههای سالم از حیوانات در بررسیهای علمی و پزشكی نیازمندند، زیرا ۵حیوانات ناسالم میتوانند موجب خطا در نتایج گردند. این یك عامل مؤثراست تا ۶دانشمندان در مورد سلامت و تغذیه حیوان مورد آزمایش حساس باشند. افزون به آن، ۷پژوهشهایی كه در آنها حیوانات بکار گرفته میشوند پرهزینه هستند، و چون ۸منابع مالی در علوم محدود هستند، ۹فقط پژوهشهایی با كیفیت بالا به رقابت برای دستیابی به این منابع توانایند➥.
نمودار زیر ساختار منطقی متن فوق را نشان میدهد. بهتر است این نمودارها با جایگذاری گزارههای نظیر بجای شمارهها خوانده شود. خواندن را از بالاترین قسمت آغاز نمایید، یعنی، از نخستین شروع سراشیبی ساختار منطقی در نمودار. با این روش میتوان هر یك از مسیرهای استدلال که به نتیجه فرجامین منتهی میشوند را پیمود.
درون یك استدلال، ممکن است یك گزاره با واژگان متفاوت تكرار شود، گاهی برای تأکید و بار دیگر برای یادآوری. این تكرار كار تحلیل را مشكل میكند. نمودار سازی برای استدلال كمك میکند تا همه رویدادهای گوناگون این گزاره را با یك شماره نشان داد. در متن زیر كه سه استدلال مجزا وجود دارد، بهمتنیدگی ناشی از دوبارهگویی گزارهها نشان دادهشده است.
۱نظریه مهبانگ (big bang) در حال فروریزی است . . . . ۲مطابق با دانش رسمی، جهان با مهبانگ آغازشده — انفجاری بزرگ و كاملاً متقارن در ۲۰ بیلیون سال قبل. پرسش اینکه، ۳ستارهشناسان با مشاهدات خود، وجود تودههای بزرگی از كهكشانها را تائید كردهاند كه بهواقع بسیار بزرگتر از آن هستند كه ۲۰ بیلیون سال قبل تشكیل شده باشند . . . مطالعاتی كه بر اساس دادههای جدیدِ ارسالی توسط ماهوارهها انجامشده و بررسیهای قبلی از روی زمین نیز آنها را پشتیبانی میکند، نشان میدهند كه ۴كهكشانها بهصورت نوارهای خوشهای وسیعی درآمدهاند كه بیلیونها سال نوری گسترش یافتهاند، و ۵هركدام توسط فضایی خالی به وسعت صدها میلیون سال نوری از هم جداشدهاند. چون ۶مشاهدات نشان میدهند كهكشانها با سرعتی بهاندازه كسر كوچكی از سرعت نور درحرکتاند، ریاضیات میگوید، ۷حداقل صد بیلیون سال باید طول كشیده باشد تا این تودههای عظیم مادی به این وضع درآمده باشند — پنج برابر بیشتر از زمان آغاز مهبانگ فرضی . . . ۳ساختارهایی به این وسعت كه اكنون مشاهده میشوند نمیتوانند در ۲۰ بیلیون سال ایجاد شده باشند . . . ۲مهبانگ کوشش دارد گسترانده شدن ماده را در سرتاسر جهان نظریهمند نماید، ۳راهی برای تشكیل چنین تودهها به این سرعت وجود ندارد➥.
در این قطعه متن، مقدماتی كه به گزارش مشاهدات پرداختهاند عبارتاند از ۴، ۵ و ۶ كه مقدمه ۷ را بهعنوان میاننتیجه درپی خوددارند – یعنی مقدمه: "زمان بسیار زیادی باید از مهبانگ گذشته باشد". این دوره گذر بهعنوان پشتوانه برای میان نتیجه ۳(كه به سه روش و تااندازهای متفاوت بیان شده) بهکاررفته است- یعنی: "ساختارهایی به این وسعت كه اكنون مشاهده میشوند بزرگتر از آنند تا در این دوره شكل یافته باشند". از این میان نتیجه و تركیب آن با ۲، یعنی عبارت گزارهای كوتاه (كه به دو روش پیکربندی شده): "مبنی بر گسترش متقارن اولیه كه نظریه مهبانگ بر آن تصوراست"، ما را به این نتیجه میرساند كه نظریه مهبانگ در حال فروریزی است – یعنی عبارت گزارهای كه متن با آن آغازشده است. نمودار زیر این ساختار از روابط منطقی را كه در متن حضور دارد آشكار میکند.
در تحلیل استدلالها باید توجه داشت بعضی مقدمات بهصورت فشرده و گاهی نیز بهصورت عبارات اسمی ظاهر میشوند. در استدلالی كه در پی آمده، عبارت "گسترش در جو"، مقدمهای که با ۴ شمارهدار شده را میتوان بهصورت “انرژی خورشیدی در جو گسترانده شده است“ بازنویسی نمود. این فشردگی و تكرار، موجب شده تا تحلیل متن سختتر شود.
۱ماشینهایی باانرژی خورشیدی را نمیتوان چیزی بیشتر از یك ابزار آزمایشگاهی مدنظر قرارداد. ۲انرژی خورشیدی بسیار ضعیفتر از آن است كه حتی ماشین بسیار كوچكی را برای كاربرد واقعی بهطور روزانه تغذیه كند. ۳توان نور خورشید واردشده در جو چیزی حدود ۱ کیلووات در هر یارد مربع است. به خاطر، ۴گسترش در جو، و همچنین به خاطر اینكه، ۵هر نقطه از زمین بهطور میانگین فقط نیم روز در معرض نور خورشیداست. ۶میانگین توان خورشیدی دریافت شده حدود ۶/۱ کیلووات، یا ۴ كیلووات ساعت در روز است. . . آزمایشها روی ماشینهای معمولی نشان میدهند كه ۷باطری ماشین باید ۳۰۰۰۰۰۰ واتساعت انرژی داشته باشد تا بتواند عملكرد حاشیهای مناسبی را ارائه دهد. بنابراین، ۸پیلهای سلولی ۴۰ یاردی موردنیازاست تا بتواند باطری این ماشینها را شارژ نماید، یعنی بهاندازه سقف تریلر یك كامیون، البته ۱این فنّاوریهای توسعهنیافتهای نیستند كه انرژی خورشیدی را بیاستفاده رها کرده تا هرچه میخواهد بشود مگر برای ماشینهای آزمایشگاهی با طراحی عالی و شکوهمند خود. این فلسفه انتظام جهان است➥.
اولین گزاره در این متن كه مدعی است "ماشینهایی با انرژی خورشیدی را نمیتوان چیزی بیشتر از یك ابزار آزمایشگاهی در نظر گرفت“ نتیجه فرجامی است. این نتیجه به شکل دیگری، و “با دقت چیده“، در پایان متن تـكرار گردیـده است. نمـودار ساختار برهان را میتوانید در زیر نمایید.
برخی قطعات استدلالی پیچیده ممکن است چیدمان مستحکمی داشته باشند. برای مثال در استدلال پیچیده زیر، مدیرمسئولِ برجسته یک مجله علمی، از خط مشی بحثبرانگیز خود دفاع میکند:
ژورنال پزشكی انگلستان مقرر کرده و مصمم است كه ۱از چاپ گزارش پژوهشهای غیراخلاقی علیرغم جنبه علمی آن خودداری نماید . . . . سه دلیل در این تصمیم مؤثر بودهاند. اول، ۲سیاست چاپ پژوهشهای صرفاً اخلاقی، چنانچه بهطورکلی پیگیری شود، موجب كاهش پروژههای غیراخلاقی میگردد. ۳چاپ مقالات نقش عمدهای در سیستم پاداشدهی برای پروژههای پزشکی دربر دارد. ۴اگر پژوهشگران از قبل بدانند نتایج كارشان منجر به چاپ نخواهد شد، دربی پروژههای غیراخلاقی نخواهند بود. افزون بر آن، ۵هرگونه سیاست دیگری زمینه علاقهمندی به پروژههای غیراخلاقی را افزایش خواهد داد، زیرا همانگونه كه گفتهام ۶اینگونه پژوهشها میتوانند آسانتر اجرا گردند و بنابراین ۷ممكن است دستاندرکاران آن به رقابتی تحریكآمیز کشیده شوند. دوم، ۸جلوگیری از چاپ، حتی وقتی، کمی هم از اخلاقیات صدمه خورده باشد، موجب حفظ اصول اولویتهای موضوع پژوهش میگردد. ۹اگر لغزشهای كوچك مجاز باشند به آنها خو خواهیم گرفت، و۱۰منجر به صدمات بیشتری خواهد شد. سرانجام آنكه، ۱۱امتناع از چاپ كارهای غیراخلاقی یادآوری مهمی برای جامعه است كه حتی دانشمندان به دانش بهعنوان ارزش نخستین در جامعه مدنی نظر ندارند. ۱۲دانش، گرچه بااهمیت، دریك جامعه آراسته، اهمیت آن میتواند كمتر از روشی باشد كه آن را به دست میآورد➥.
در این متن نیز نتیجه در ابتدا آمده است، و سه مقدمه اصلی بدون هیچ میاننتیجهای آن را پشتیبانی میكنند، یعنی ۲، ۸، و ۱۱. خود این سه مقدمه نیز توسط چند مقدمه و چیدمانهای مختلف پشتیبانی شدهاند. هركدام از این سه گزاره نقش منطقی آشكاری در رهنمونی به هدفی كه متن به داوری آن پرداخته دارد، یعنی نتیجه: "فارغ از جنبه علمی پژوهشها، آنهایی كه روشهای غیراخلاقی در انجامشان بکار رفته قابلچاپ در ژورنال نخواهند بود". نمودار زیر، ساختار منطقی این متن مركب، اما بهدقت مستدل را نشان میدهد:
استدلالهای آمده در سرمقالههای روزنامهها، اظهارنظرها، گفتگوها و نوشتارهای روزانه اغلب فاقد چنین استانداردی هستند. آنها ممکن است گزارههایی را در بر گیرند كه نقششان آشکار نباشد، ارتباط بین گزارهها ممکن است گاه درهمرفته و گاه نادرست بیانشده باشند؛ حتی ممکن است در ذهن نویسنده مسیر دلیلآوری نیز مغشوش باشد. تحلیل منطقی بهروش نمودارسازی میتواند اینگونه کاستیها را هویدا سازد. با آشكارسازی روند استدلال، یعنی ساختار منطقی آن، میتوان پیبرد استدلال چگونه به هدف خود میرسد و چه نقاط قوت و ضعفی در آن وجود دارد. قلمرو اختصاصی منطق، سنجش استدلال است، سنجش موفق، مستلزم داشتن درك روشن از استدلالی است كه میخواهیم آن را تحلیل کنیم.
تمرین
قطعات متنی زیر شامل چند استدلال هستند كه مقدمات و نتیجهها به روشهای مختلف مرتب شدهاند. هر جا كه نیاز است، توسط بازآرایی مقدمات و نتیجه آنها را تحلیل نمایید، برای هر متن نمودار آن را تشكیل دهید.
۱-
اکنون پرسشی به میان میآید: آیا (برای شهریار) دوست داشته شدن تا ترسیدن از او، یا ترسیدن از او تا دوست داشته شدن نیك است؟ کسی شاید آرزوی هر دو کند، اما داشتن هردو صعب و چهبسا محال است، سلامت بسیار عاید است اگر از او بترسند تا دوستش بدارند، اکنون باید یکی از این دو را رها كرد. و چون میباید درباره عموم مردان گفت، که ناسپاس، ناپایدار، دروغپرداز، ترسو، و آزمندند. . . . و شهریار که باید به سخنان آنان اعتماد کند، اگر پیشگیری و جانب احتیاط فروگذارد، هرآینه به زیر کشیده خواهد شد، وقتی دوستیها با پاداش فراهم آیند که بهواقع نیز میتوانند، از آن امنیتی حاصل نمیآید، هنگام نیاز نمیتوان به آن تکیه کرد. مردان کمتر در رنجاندن کسی که دوست میدارند تا از او میترسند دو دل هستند، دوستی با حلقههای وظیفهداری تداوم مییابد، فرومایگی مردان، این حلقه را در اولین فرصت به خاطر منفعت خود خواهد شکست، اما ترس و هیمنه نگهدار شما خواهد بود و هرگز ناکار نخواهد شد. __ ماکیاول __ The Prince, ۱۵۱۵
۲-
قوانین دموکراتیک گرایش به ارتقاء خیرِ بیشترین تعداد ممکن افراد را دارند، زیرا آنها برآمده از اکثریت مردماند، که گرچه در معرض خطایند، اما نمیتوانند علاقهای در مخالفت با امتیازات خود داشته باشند. قوانین ناشی از حکومت نخبگان و اشراف، برعکس، گرایش به تمرکز قدرت و ثروت در دستهای اقلیت دارد، زیرا حکومت اشراف یا نخبگان با توجه به ابتداییترین ویژگی سرشتی خود، به تشکیل یک اقلیت خواهد پرداخت. بنابراین میتوان بهعنوان یک گزاره عام گفت، مقصود از وضع قوانین در یك دموکراسی، بیشتر به نفع انسانیت خواهد بود تا در یك حکومت اشرافی. آلکسی توکویل__Alexis de Tocqueville, Democracy In America, ۱۸۳۵
حل:
۳-
". . . وقتی در اولین ملاقاتمان به شما گفتم از افغانستان آمدهاید به نظر میرسید که شگفتزده شدید".
"بی شک،
شما میدانستید."
"نه من چیزی از این که شما از افغانستان آمدهاید نمیدانستم.
این یک عادت قدیمی است؛ افکار آنقدر سریع در ذهنم تاب خورد، که بدون مراحل میانی به نتیجه رسیدم. با این حال، چنین مراحلی وجود دارد. قطار استدلال حرکت میکند،
«اینجا یک آقا از نوع پزشکی است، اما با حال وهوای یک نظامی. پس معلوم است که یک پزشک ارتشی است. او به تازگی از مناطق گرمسیری آمده است، زیرا صورتش تیره است و این رنگ طبیعی پوست او نیست، چراکه مچ دستش روشن است. او سختی و بیماری را پشتسر گذاشته، همانطور که چهره رنجورش
آشکارا میگوید. دست چپش زخمی است. او آن را بهشیوهای سخت و غیرطبیعی نگه داشته. یک پزشک ارتش انگلیس در کدام منطقه گرمسیری میتواند سختی زیاد ببیند و بازوی خود را زخمی کند؟ آشکارا در افغانستان. همه این فکرها یک ثانیه هم طول نکشید. این بود که گفتم شما از افغانستان آمدهاید و شما شگفت زده شدید."
"چقدر شما ساده توضیح دادید، این بود که لبخند میزدم." __ A. Conan Doyle, A Study in Scarlet, 1887
۴-
هیچچیز قابل اثبات (demonstrable) نیست مگر آنکه خلاف آن مستلزم تناقض شود. هیچچیزی که بهصورت متمایز تصورکردنی باشد منجر به تناقض نخواهد شد. هرچه را که ما به عنوان موجود تصور نماییم، میتوان آن را بهصورت لاوجود هم تصور کرد. پس، موجودی نیست که لاوجود آن منجر به تناقض شود. بنابراین، چیزی نیست که وجودش قابل اثبات باشد. __دیوید هیومDavid Hume, Dialogues Concerning Natural Religion, Part IX, ۱۷۷۹
حل:
۲[هیچچیزی که بهصورت متمایز تصورکردنی باشد منجر به تناقض نخواهد شد.]
۳[هرچه را که ما بهعنوان موجود تصور نماییم، میتوان آن را بهصورت لاوجود هم تصور کرد.] پس،
۴[موجودی نیست که لاوجود آن منجر به تناقض شود.] بنابراین
۵[چیزی نیست که وجودش قابل اثبات باشد.]
چالش برای خواننده
باروخ اسپینوزا (۱۶۳۲-۱۶۷۷) ازجمله بانفوذترین متفکران دوران مدرن است، وی در اصول اخلاق(Ethics) دستگاهی فلسفی پدید آورد که در آن احکامی درباره خداوند، طبیعت، زندگی و آزادی بشر به سبک "هندسه" آمدهاند. در قضیه ۲۹ کتاب اول اخلاق (از مجموع پنج کتاب) چنین میخوانیم:
در طبیعت چیزی ممکن [contingent] نیست، و هر چیز از سرشت خداوندی و عمل به شیوه خاص متعیَن است.
در اخلاق بعد از بیان هر قضیه بلافاصله برهان آن میآید. برهان قضیه ۲۹ (که در آن ارجاع به براهین قبلی به خاطر وضوح حذف گردیدهاند) درپی آمده. این برهان را با نمودارسازی آنگونه که ساختار آن نشان داده شود یا بهوسیله بازآرایی طوری تحلیل نمایید تا برای یک خواننده امروزی روشن و متقاعدکننده گردد.
هرچه هست در خدا هست. لیکن خدا را نتوان ممکن گفت چراکه به گونه واجب هست و نه ممکن. نیز، وجوه سرشت خداوندی (آفریدههایی که بیواسطه توسط خدا آفریدهشدهاند یا بیواسطه وابسته به اویند) به واجبت حاصل آمده و نه امکان. اما خدا علت این وجوه است و نهفقط تا حد هستی ساده، که تا آنجا که برای هر عمل متعیَناند. اینکه توسط خدا تعین نیافتهاند محال است و این نیز نیست که ممکنها به خود تعین داده باشند؛ و از دیگر سو اگر آنها توسط خدا تعین یافته نمیباید خود را نامتعیَن کرده. بنابراین همهچیز متعیَن از واجبت سرشت خداوندی است و نهتنها هستی یافتهاند بلکه به شیوه خاص عاملاند؛ و هیچ ممکن موجود نیست.