زبان جانبدار و زبان ناجانبدار
تحلیل زبان
درآمد به منطق فصل ۳ قسمت ۲
در قسمت پیشین، در پی تمیز و تفکیک کاربردهای گوناگون زبان بودیم، تا بتوانیم در متن و گفتار به آنچه غرض منطق است (یعنی، تمیزِ استدلالِ صحیح از غلط) متمرکز شویم. در این رابطه، با تقسیم این کاربردها به پنج کارکرد زبان ترتیبی را بر آن تحمیل کردیم. اکنون میگوییم آن هنگام که به راستی سعی به فهم وجهی داریم، و یا پیگیر استدلالی هستیم، زبانِ انگیزه و احساس در پرتی حواس بس توانمند است. یاریجویی و بازی با احساسات بجای استدلال، ابزار فریب رایج در كج سازی حقیقت است. میداندار استدلال و تبیین زبان ناجانبدار است. بنابراین، این قسمت زبان «انگيزهمند» و «زبان ناجانبدار» را (در استدلال) پیمیگیرد.
۳.۲ زبان جانبدار و زبان ناجانبدار
ازآنجاکه یک جمله یا یک متن میتواند در خدمت چندین کارکرد درآید — برای مثال، ضمن آنکه آگهساز ِ راستینهها است در بیان احساسات [کارکرد گویاگر زبان] نیز باشد — بهکارگیری ماهرانه زبان و دستکاری آن میتواند فریبنده باشد، بنابراین، استفاده و نگاه بیدقت به زبان ممکن است به سوءتفاهمها و منازعات خواسته و ناخواسته بیانجامد.
اينكه يك جمله میتواند برای مثال، بهطور همزمان گویاگر و هم آگهساز باشد، تا اندازه زياد ناشی از اين است كه اجزای جمله يعنی واژهها ممكن است علاوه بر معنی لفظی [آنچه صرفاً لفظ واژه به آنها اشاره میکند] مقدار زيادی اثر انگيزشی داشته باشند. معنی لفظی و معنی انگيزشی يك واژه میتواند تا اندازه زيادي متفاوت باشند. برای مثال اصطلاح ”بوروكرات“، ”كارمند دولت“، ”حقوقبگير دولت“، ”جیرهخور دولت“ و ”شاغل در خدمات دولتی" تقريباً همگی معنی لفظی يكسان دارند — حالآنکه معنی انگيزشی آنها بسيار متفاوت است. در”بوروكرات“ نگرش ِ گزنده و ناموافق هست و اين نگرش در ”حقوقبگیر دولت“ حتی تااندازهای تحقیرآمیز و در ”جیرهخور دولت“ کاملاً تحقیرآمیز است، حالآنکه ”شاغل در خدمات دولتي“ بار مثبت و ”كارمند دولت“ بار خنثی (بیطرفانه) دارد.
استاپلیا (Stapelia gigantea) گلی با تعفن مُردار.
باور (Belief) و باورمندی یک محتوای شناختی است (یعنی، یک ماحصل روان شناختانه ادراک، یادگیری و دلیلآوری) که باورمند آن را درست میداند. واژگانی را که برای انتقال باورها بکار میبریم ممکن است بیطرفانه و نیز دقیق باشند، اما آنها همچنین میتوانند (بهتصادف یا با طراحی) تأثیرگذار بر نگرشها و امیال شنوندگان ما باشند. عطر واقعی یك گل با تغییر نام آن تغییر نخواهد کرد؛ گل سرخ با هر نامی، آنگونه كه شكسپیر نوشت، بوی خوش خود را خواهد داشت. ولی بااینوجود و بهواقع ممكن است نامیدن یك گل به ”خوش بویَك“ بتواند در احساس ما قبل از بوئیدن نسبت به آن مؤثر واقع شود. در بازار سهام، كاربرد و انتخاب دقیق زبان میتواند هر رویداد و حركتی را خوب جلوه دهد. بعضی روزها وضعیت ”روی دور،“ است كه معنی آن بالا رفتن قیمتها است. دورهای دیگر ”وقت خرید“ است، یعنی قیمتها به خاطر هجوم سهامداران برای فروش رو به سقوط است، اما هنوز هم جلوهگاه وضعیت سهام خوب است. در این بازار، شركتهای بزرگ بهندرت در حال ”ورشكستگی“ هستند، بلكه بهعکس در حال ”بازسازی“ هستند كه جلوه آن برای خریدار سهام "چهبهتر از حالا" خواهد بود.
همین تأثیر منفی احساسی در فراخوان بعضی واژگان است كه موجب میشود تا آنها را هرچه بیشتر ملایم کرد، یعنی در آنها، با جایگزین کردنشان با واژههای نرمتر حس مطلوب ایجاد کرد. در زمان جنگ ممكن است یك شكست را برای مصرف مردم با عبارت ”عقبنشینی موقتی“ اعلام نمود، و یك عقبنشینی عُمده را ”عملیات دورهای تجدیدقوا“ جلوه داد. در زمان جنگ ویتنام سناتور یوجین مک کارتی، كه برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری فعال بود، به نقادیهای طعنهآمیز از مداخله نظامی ارتش امریكا میپرداخت و با توجه به عدم اشتیاق عمومی آن موقع برای ابراز نظر صریح در این مورد، وی گفت: ”ما دیگر اعلام جنگ نخواهیم كرد — ما اعلام دفاع ملی خواهیم کرد."➥
زبان، فارغ از واقعیتهایی كه برای شرح آن بكار میرود، زندگی خاص خود را دارد. واژگان پزشکی، در رابطه با تولیدمثل و عمل دفع، خنثی و موجب کراهت در کمتر کسی است، حالآنکه كاربرد مترادفهای عوامانه آنها میتواند در شنونده به خاطر احساسی که برمیانگیزاند موجب شوك گردد. "هفت واژه زشت" هست که نمیتوان آن را در رسانههای عمومی در آمریکا بکار برد— زیرا آنها دارای معنی انگیزشی غیرقابلپذیرشیاند که در تمایز تند با معنی لفظی آنهاست.➥
ما مرتب عباراتی اختراع و آنها را جایگزین شكلهای قدیمتر خود كرده كه دیگر چندان با آنها احساس راحتی نمیكنیم. دلالی را به بنگاهداری برگردانده و رباخواری را به مؤسسه مالی اعتباری تبدیل میکنیم، سالمندان بهجای پیرمردان و پیرزنان مینشیند. اما این جایگزینی هم سرانجام جذبه خود را از دست خواهد داد. بنگاه به آژانس و سالمندان به شهروندان ارشد تبدیل میگردند. جرمن گریر (فمینیست مشهور استرالیایی) مینویسد:
این سرانجام حس مطلوب واژههاست كه بهسرعت كاركرد خود را در ارتباط با واقعیت بهکاررفته ازدستداده، بنابراین باید بهطور مرتب با جایگزینی، این حس مطلوب را نگهداری نمود.➥
گاهی معنای انگیزشی یک واژه یا عبارت كه در ذهن شنوند ایجاد میگردد، ممكن است ناشی از ارجاع لفظی آن نباشد، بلكه وابسته به زمینهای باشد كه وی ابتدا آن را شنیده و یا با آن مواجه گردیده است. نویسندهای گزارش میکند كه:
. . . دختركی كه خواندن را تازه فراگرفته بود، با دقت به خواندن مقاله سیاسی یك روزنامه مشغول بود. او پرسید: پدر،”سالن تامانی“ (نام مؤسسهای سیاسی كه پیگیر مسائل دموكراسی در آمریكاست) چیست؟ پدر وی با نحوه صدایی كه انگار از محرمات سخن میگوید گفت: ”دخترم وقتی بزرگ شدی خواهی فهمید“. نحوه صدا او را متقاعد كرد كه تامانی باید ربطی به روابط نامشروع داشته باشد. وی تا سالها بعد نتوانست احساس خاصی را كه از شنیدن نام این مؤسسه در وی ایجاد میشد، نداشته باشد.
برای بسیاری از ما بعضی واژهها یا عبارتها، به خاطر حضور ویژهای كه در زندگی ما یافتهاند، دارای نوعی انگیزانندگی هستند كه شاید مایل نباشیم آنها را با طیب خاطر بكار ببریم.
تمایز بین معنی لفظی و انگیزشی و بهکارگیری آنها موجب بازی آموزندهای شد كه ابتدا فیلسوف برتراند راسل آن را به میان آورد. او افعالی را دارای معنی لفظی یکسان ولی با اثر انگیزشی متفاوت بهقرار زیر صرف كرد:
من استوار هستم، تو سرسخت هستی، او كلهشق است.
در پی آن، ژورنال معتبر (London New statesman andnation) رقابتی را برای صرف این نوع افعال به خوانندگان پیشنهاد کرد و از میان برندگان دو مورد زیر را برگزید:
من بهحق آزردهخاطر هستم؛ تو فقط رنجیدهای؛ او برای هیچ هیاهو راه انداخته.
من تجدیدنظر كردم؛ تو حرفت را پس گرفتی؛ او زیر حرفش زد.
این رقابت مطلبی را كه از تجربه متعارف نیز آموخته میشود عیان میسازد: یعنی یك چیز میتواند با واژههایی مورداشاره قرارگرفته كه اثر انگیزشی متفاوتی دربر داشته باشند.
بهکارگیری جنبه گویاگری زبان به همان اندازه بهکارگیری آگهساز آن مجاز است. چیز نادرستی درباره زبان جانبدار وجود ندارد و همینطور چیز نادرستی هم درباره زبان ناجانبدار یا خنثی وجود ندارد. به همین روش میتوان گفت كه چیز نادرستی هم درباره بالش وجود ندارد و چیز نادرستی هم درباره چكش وجود ندارد. اما هرگز بر آن نخواهیم بود تا با بالش میخ بكوبیم و آسوده نخواهیم بود اگر برای استراحت سر بر چكش بگذاریم. میتوان عبارات انگیزشی و احساسی یك غزل را با عبارتهای گفتاری ِ امورواقع جایگزین کرد و درعینحال معانی لفظی آنها را نیز حفظ نمود، اما اگر چنین كنیم چه بسیار معنا را كه از دست نخواهیم داد. در گونههایی از شعر بهکارگیری زبان پررنگ انگیزشی چهبسا و بهدرستی مرجح هم هست. در میدانهای دیگری زبان ناجانبدار میتواند برتری داشته و بهتر بكار آید.
این میدانها کجایند؟ زبان ناجانبدار [خنثی] پرچمدار میدانهایی است كه موضوع آنها درستی راستینهها است. هنگامیکه بهراستی سعی به فهم وجهی داریم، و یا پیگیر استدلالی هستیم، پرتی حواس ویرانساز است و انگیزهگری در پرت سازی حواس بسیار توانمند است. بروز هیجان موجب ابری شدن آسمان چونوچرا میگردد. بنابراین وقتی بهشیوه غیراحساسی و ناجانبدار به استدلال درباره راستینهها میپردازیم، بهرهگیری از جنبههای پررنگ انگیزشی زبان، بهجای كمك، به دردسر خواهد افزود.
زبانی [طبیعی] كه بهتمامی بیطرفانه و فاقد جنبههای انگیزهمند باشد شاید در دسترس نباشد؛ بهویژه هنگامیکه درگیر مباحثات چالشبرانگیز باشیم. برای مثال، بحث بهحق بودن یا بهحق نبودن سقطجنین از این قبیل است، كه امكان آن بسیار است تا طرفی از دعوی (هر طرف كه باشد) با یاری جستن از جنبه انگیزشی ِ واژگان كلیدی موجب انحراف گردد، و درعینحال ممكن نیز هست كه عبارات ناجانبدار و قابلپذیرش توسط طرفین در دسترس نباشد. در این مواقع چنانچه هدف اصلی به فرجام رساندن مباحثه است، باید تا جای ممكن از بار انگیزشی عبارات فروکاهید. گرچه ممكن است این هدف بهتمامی میسر نباشد، اما حداقل میتوان زبانی را بکار بست كه در آن باورهای مشترك اصحاب دعوی، هر چه كه هست، فرض گرفتهشده باشد. زبانی كه آهنگ انگیزشی در آن است مستعد پرت سازی حواس است، زبانی كه بر آن بار نهاده شده و سنگینبار بر آن معانی انگیزشی سوار است، بعیداست بتواند مباحثه را در جستجوی حقیقت بهپیش راند.
ویلیام جیمز در مقاله ”معمای تقدیرگرایی“ صحبت از ”آرزوی رهایی از واژه آزادی“، بهویژه آنگاهکه ”دنبالههای مداحانه آن....سنگین بر معنی سایه میافكنند“ میکند. او بهراستی ترجیح میداد كه در بحث ”آزادی در اراده“ از واژههای ”تعینگرایی“ و ”ناتعین گرایی“ استفاده نماید، او میگوید ”طنین آرام و ریاضیگون آنها فاقد تداعی ضعف احساساتی است كه بتوانند از پیش به هواداران خود رشوه دهند“.
پرسشگران، برگزارکنندگان نظرسنجیها، باید دقت كافی به خرج دهند تا با بهکارگیری واژهها و عبارات انگیزشی به پیشداوری پرسششوندگان نروند، كه اگر این احتیاط واجب انجام نگیرد، آنگاه شاید نتایج بیارزش گردند. در سال ۱۹۹۳ یك نظرسنجی توسط تایم و شبكه اخبار كابلی در امریكا برگزار شد كه در آن پرسیده شده بود :”آیا باید قوانینی را گذراند تا از شركت گروههای بهرهمند (از نتایج انتخابات) در مبارزات انتخاباتی (امریكا) جلوگیری نماید، و یا این گروهها حق داشته باشند در طرفداری از نامزد موردنظرشان فعالیت نمایند“. چهل درصد پرسششوندگان خواستار این ممنوعیت شده بودند و ۵۵ درصد گفته بودند كه چنین حقی را دارند. در همان سال راس پروت (Ross Perot)، نامزد بسیار ثروتمند ریاست جمهوری، نظرسنجی خودش را برگزار كرد و در آن پرسید: ”آیا باید قوانینی گذراند تا همه امكانات (تبلیغ) برای افراد دارای منافع ویژه كه مقادیر كلانی به نامزدهای موردنظرشان كمك میكنند را حذف نماید؟“ شگفتآور نبود كه ۸۰ درصد پرسششوندگان به این ساختارِ پرسش جواب آری داده بودند، یعنی اینگونه فعالیتها باید ممنوع گردد. آوردن عباراتی چون ”منافع ویژه“ و ”مقادیر كلانی“ بهآسانی توانسته بودند مانع از دریافت درست نظر مردم شوند. شاید گفته شود در این دو نظرسنجی پرسشها یكی نبودهاند، اگر چنین هم باشد، هنوز جنبه منطقی مسئله محفوظ خواهد بود. اگر خواسته ما ایجاد ارتباط آگاهانه است و اگر میخواهیم كژی در فهم نباشد، باید زبانی را بكار گیریم كه در آن تا جای ممكن اثرات انگیزشی كمی باشد.
یاریجویی و بازی با احساسات بهجای بهرهوری از استدلال، ابزار فریب رایج برای كسانی است كه سود خود را در كج سازی حقیقت میجویند. نمایش آشكار این کوششها بهوفور در دنیای تبلیغات یافت میشود، جایی كه مهمترین هدف وادار کردن (از طریق قانع سازی) به خرید است، و بیشتر اوقات هم سوداگرانه. باید خود را از تأثیرپذیری بار ناشی از بکارگیری جنبههای انگیزشی زبان محافظت كرد، بخصوص محافظت از خویش هنگام مبارزات سیاسی، جایی كه در آن تقریباً همه نیرنگهای زبانی بسیار بهکاررفته و همچنان نیز خواهد رفت. "با واژهها" چیزی بود كه بنجامین دیزرائیلی {نخست وزیر انگلستان در (1866–1868) و (1858 – 1859)} هشدار داد "بر مردم فرمان خواهیم راند". بهترین دفاع برای ما، داشتن حساسیت اندیشمندانه نسبت به زبان و كاركردهای گوناگون آن است. و همچنین، زیركی در شناسایی كوشش افراد بیپروا كه رفتار کج خود را با واژگان پر از انگیزه به ظاهری آراسته میآرایند.