کارکردها و صورتهای زبان
تحلیل زبان
درآمد به منطق فصل ۳ قسمت ۱
اکنون که با مفاهیم بنیادین منطق، یعنی گزاره، استدلال، مقدمه، نتیجه، نتیجه گرفتن (اندریافتن)، تبیین ( بازنمود)، استنتاج، استقرا، صدق و اعتبار آشنا شدیم و نیز دانستیم نمودگاه استدلال زبان است، در این فصل، متوجه خود زبان میشویم. کارکردهای زبان گوناگون و شگفتآور است. در برابر اینهمه گوناگونی، فهم بهتر جنبهی منطقی زبان، یعنی «آگهسازی» که گزاره و استدلال را پیکربندی میکند دارای اهمیت بسیار است. در این قسمت در پی تمیز و تفکیک «کارکردهای زبان» هستیم. تا بتوانیم بر هدف منطق در متن و گفتار، یعنی تمیز استدلالهای صحیح و غلط متمرکز شویم.
__ چارلز سندرس پیرس (فیلسوف و منطقدان آمریكایی)
۱.۳ کارکردها و صورتهای زبان
زبان آگهساز
Informative Function of Language
آن کارکرد ِ زبان که غرض آن انتقال گزاره (یا مجموعهای از گزارهها) است.
زبان گویاگر
Expressive Function of Language
آن کارکرد ِ زبان که غرض اصلی آن بازنمود و واگویی خواستها، انگیزهها و مانند آنها است.
هنگامیکه ما مردم دلیل میآوریم، این کار را معمولاً با استفاده از زبان و با دستکاری و کارزدن گزارهها، یعنی با جنبه آگهساز زبان، انجام میدهیم. بنابراین در منطق، نگاه به زبان بیشتر از آن جهت است كه با سرشت آگهساز به کار رود. بهعبارتدیگر، زبانی که در آن گزارهها به گونه منطقی — در تائید یا انكار گزارهها و پیكربندی استدلالها و مانند آنها — بهکاربرده شوند. لیکن اغراض گوناگون بهوسیله زبان برآورده میشود که از آن میان، آگهورزی فقط بخشی از آن است.
در برابر اینهمه گوناگونی شگفتآورِ كاربردهای زبان، برای فهم بهتر جنبهی منطقی زبان، یعنی آگهسازی و در تقابل با دیگر کاربردها، با تقسیم این کاربردها به پنج رده گسترده به شرحی که در زیر آمده، ترتیبی را بر آن تحمیل و آنها را کارکردهای زبان خواهیم نامید:
■ پنج کارکرد ربان
۱-
زبان آگهساز [Informative Language]؛
۲-
زبان گویاگر [Expressive Language]؛
۳-
زبان رهنمونگر [Directive Language]؛
به این موارد میتوان گونههای کمتر رایج را بیافزاییم:
۴-
زبان آئینورز [Ceremonial language]؛
(مانند وقتی به فردی، که برای بار اول معرفی میشویم، میگوییم «حالتان خوب است؟»)، که در آن واژگان ممکن است کارکردهای گویاگر و سایر کارکردها را ترکیب کنند.
۵-
زبان کنشورز [زبان کرداری] - [Performative language].
(مانند وقتی میگوییم «از
این اشاره نابجایی که کردم پوزش میخواهم»)، که در آن خودِ واژگان هنگام گفتن یا
نوشته شدن، کنشی را که اعلام میکنند، انجام نیز میدهند. نمونههای دیگر میتوانند «من به شما تبریک میگویم» ـ «پیشنهادتان را میپذیرم» و «این را به شما قول میدهم»
باشند.
در ادامه این قسمت، ابتدا به سه کارکرد نخست که به کارکردهای بنیادی نیز موسوماند پرداخته و دو کارکرد دیگر را در ادامه پی میگیریم.
در وجه آگهساز زبان، میتوان بین آن راستینهها که یک جمله آنها را پیکربندی میکند و راستینهها درباره کسی که آنها را پیکربندی میکند تمایز قائل شد. اگر کسی بگوید "جنگ همیشه راهحل غلط در منازعات بینالمللی است،" درواقع آنچه میگوید، میتواند درست باشد. اما نیز، یک گواه است بر باور شخصی که آن را میگوید. وقتی کسی میگوید، "من قویاً مخالف درگیرشدن در این جنگ با توجه به زمینهی اخلاق هستم،" آنگاه این عبارت گزارهای (که بهاحتمال زیاد درست است) درباره گوینده است، اما همچنین عهدهدار بیان قضاوت در زمینهی مباحثه نیز است. آغازکردن استدلال با گزارهای از دیدگاههای شخصی بههیچوجه فریب آمیز نیست؛ این، یک روش معمول است که در آن قضاوت و نیز آگهسازی ِ خودواگویانه بهطور مناسب همباشی داشته باشند.
■ زبان آگهساز [Informative Language]:
کارکرد آگهساز زبان نخستین از این پنج کارکرد است. مراد ما اینجا از واژه آگهسازی شامل اطلاعات نادرست و همینطور درست و نیز استدلالهای بد و همینطور خوب است. اینکه آیا واقعیات انتسابی مهم است یا نه، كلی است یا جزئی موجب خلل در این تقسیمبندی نخواهند شد. ثبت بررسیهای نجومی، توضیحات تاریخی و ثبت گزارشهای جغرافیایی — آموختههای ما درباره جهان و استدلالهای ما درباره جهان — همگی زبان را به شیوه آگهساز بکار میگیرند. در اینجا میتوانید نمونهای از این کاربرد زبان را ببینید.
■ زبان گویاگر [Expressive Language]:
کارکرد گویاگر زبان وقتی است که برای بروز احساسات یا فراخوان و انگیزاندن آنها استفاده شود. ما حسرت خود را با عبارتی نظیر “چه حیف!“ یا احساس ذوق و تشویق را با عبارتی نظیر “چه عالی!" بروز میدهیم. عواطف شدید را عشاق همراه با زمزمههای تنهایی خود و با گله و ستایش از معشوق نشان میدهند. احساس یك پرستشگر از هیبت و حیرت گستردگی جهان رازآلود میتواند بانوای موزون نیایش بروز یابد. بهترین نمونهها را وقتی زبان به خدمت خود واگویی درمیآید، میتوان در اشعار غنائی یا وصف حال پیدا کرد. [خاقانی هنگام گذر از ویرانههای تاق كسری در بخشی از قصیده معروف خود میگوید]:
یک ره زِ لبِ دجله منزل به مدائن کن
وَز دیده دُوُم دجله بر خاکِ مدائن ران
خود دجله چنان گرید صد دجلهی خون گویی
کز گرمی ِ خوناباش آتش چکد از مژگان➥
تمرین ۳ را نیز ببینید.
وی [حداقل در این دو بیت] بر آن نیست یک نظریه تاریخی را به ما گزارش کند، او حسرت آمیخته به تحسین خود را از عظمت ویرانشده بازنمود میکند. گرچه آنچه را وامیگوید درباره صحنه مقابل خود است، اما غرض او آگهسازی از منظره مقابل نیست. حالی در وی حاصل آمده و میخواهد این حال را واگوید و نیز در ما بیانگیزاند.
زبان گویاگر ازآنجهت كه گویاگر است، نه درست (راست) و نه نادرست (دروغ) است. بهکارگیری معیار درستی و نادرستی و صحیح و غلط برای غزلی عاشقانه از دستدان آن و باختن ارزشهای گرانبها و نهان آن است. البته بعضی اشعار ممكن است جنبه آگهسازی نیز داشته كه درخور اهمیت نیز باشد. اشعاری كه بهنوعی دربردارنده انتقاد از زمانه و پیشنهاد برای گزیدن روشی از زندگی است در دنیای ادبیات كم نیستند. اما اینگونه اشعار، جنبهای بیش از صرف گویاگری دارند. میتوان گفت آنها "كارکرد آمیخته" یا كارکرد چندگانه را عهدهدار هستند. این نكته در قسمت بعد بیشتر بحث خواهد شد. ازجمله میتوان این دو بیت از یک غزل حافظ را شاهد مثال آورد:
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران ما را بس
نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان
گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس➥
■ زبان رهنمونگر [Directive Language]:
زبان وظیفه سومی نیز دارد، کارکرد رهنمونگر زبان برای وقتی است که غرض آن، با یا بدون کارکردِ آگهسازی یا گویاگری، در پی هدایت یا فرمان باشد. روشنترین نمونه این كاربرد زبان، فرمان یا درخواست است. برای مثال وقتی من بگویم "لطفاً نمک را بدهید" قصد من انتقال یک گزارش نیست (گرچه شما از این درخواست درمییابید که من احتمالاً نمک بیشتری برای غذا میخواهم) و همینطور قصد من بیان هیچ احساسی در مورد شوری نیست. زبان بکار گرفته توسط من بهقصد حاصل شدن نتیجهای است و آن دسترسی من به نمک است.
وقتی مادری از فرزند كوچك خود میخواهد كه دستهایش را قبل از شام بشوید، غرض هرگز انتقال اطلاعات یا گویاگری یا انگیزاندن شور و احساس نیست. زبان در اینجا به خاطر آنكه موجب نتیجهای شود بکار گرفتهشده است. همینطور وقتی قصد خرید بلیت سینما داریم و به فروشنده بلیت میگویید: ”لطفاً دوتا“، زبان رهنمونگر بكار رفته تا موجد عمل شود. بین فرمان و درخواست ممكن است تفاوت هشیارانه موجود باشد — اكثر فرمانها را با تغییر آهنگ كلام و یا فقط با افزودن عبارت ”لطفاً“ یا ”لخواهش میكنم“ در ابتدا میتوان به درخواست تبدیل کرد. پرسش را نیز میتوان، هنگامیکه غرض از بیان آن درخواست جواب است، در رده رهنمونگر جای داد. در صورتهای آشكارا امری، گفتار رهنمونگر نه راست و نه دروغ است. ممكن است نسبت به انجام یك فرمان ناموافق بود، اما هرگز نمیتوان به درستی (راستی / صدق) یا نادرستی (دروغی / کذب) فرمان ناموافق بود (فصل۱، گزاره)، زیرا این عبارات در اینجا كاربرد ندارند. اما بههرحال فرمان و درخواست ویژگیهای دیگری دارند — مسئولانه و غیرمسئولانه، حق و ناحق — كه به شكلی شباهت به درستی و نادرستی گفتار آگهساز دارند. در فصل یكم دیدیم كه، میتوان برای عملی كه انجامیافته استدلال كرد، و هنگامیکه گزارههای این استدلال توأم با فرمان است، كل آن میتواند بهعنوان یك استدلال در نظر گرفته شود. برای نمونه:
بااحتیاط رانندگی كنید. به یادآورید در سرزمین گورها چه بسیار مشتاقانه چشمبهراه آناناند كه حق تقدم دارند➥.
برای استدلالی گرفتن اینگونه گفتارهای تهدیدآمیز میتوان انگاشت كه گیرنده دستور باید یا میتواند فرمان را اجرا نماید. جهت كاوش در این نوع مسائل، بعضی محققان باب توسعه “منطق الزام(ها)“ را گشودهاند كه بحث آن خارج از حوصله این کتاب است.➥
■ زبان با کارکرد چندگانه؛ انگیزهمندی و باورمندی:
تقسیمبندی سهگانه كاربرد زبان گرچه ارزشمند و روشنگر است، اما از آنجائی که بیشترِ ارتباطات معمول زبانی تااندازهای در خود شامل هر سه کاربرد هستند، این تقسیمبندی نمیتواند به شیوه مکانیکی بكار گرفته شود.
شعر كه در اصل گفتاری گویاگر است، ممکن است دارای درونمایه اخلاقی و درنتیجه شامل رهنمونی ِ خواننده (یا شنونده) بسوی پیگیریِ روش ویژهای در زندگی باشد.
یک مجلس وعظ که بهطور عمده رهنمونگر و در پی موجب شدن کردار خاص (برای مثال دوری کردن از فلان راه بد) در شنوندگان است، به فراخوانی احساسات و دلتنگیها و نمایاندن آنها میپردازد، و بنابراین عهدهدار کارکرد گویاگر زبان هم هست و احتمالاً شامل اطلاعاتی هم باشد. یک بیانیه علمی، گرچه اساساً یک متن آگهساز است، میتواند خواننده را به عمل و به بررسی نتایج نویسنده رهنمون کند. بیشتر کاربردهای زبان آمیخته است. این آمیختگی حاصل از اغتشاش نیست، بلکه یک ارتباط مؤثر اغلب نیازمند به ترکیب کارکردها است. بهطورمعمول، برای به عمل درآوردن آنچه به دنبالش هستیم به صدور یک سخن صاف و پوستکنده امری نمیپردازیم؛ یک فرمان عریان احتمالاً موجب رنجش گردد و میتواند نتیجه عکس داشته باشد. انگیزه — که بیشتر موردبررسی روانشناس است تا منطقدان — بهطور مسلم پیچیده است، اما اینكه انجام كاری مستلزم آن است که انجام دهنده آن را بخواهد (بدان انگیزهمند باشد) و بدان نیز باور داشته باشد، ازجمله دانستنیهای متعارف است. خواستها و باورها اقسام خاصی هستند که ما آنها را "گرایشها" مینامیم. موفقیت ما در موجب شدن کردار و رفتار دیگران به آنچه میخواهیم بهاحتمال بیش وابسته به توانایی ما در فراخوان گرایشهای مناسب در آنهاست و همچنین شاید ارائه گزارشهایی (اطلاعات) که مؤثر در باورهای مربوط به آنها باشد.
فرض کنید قصد دارید گروهی شنونده را ترغیب به همكاری در پرداخت اعانه به یك سازمان خیریه نمایید. چنانچه مخاطبان شما انگیزه همكاری در امور نیک داشته باشند، یك راه ترغیب آنها ارائه گزارشهای خدمات مؤثر و نیك خواهانهای هست كه تاكنون سازمان در انجام آنها موفق بوده است. در این صورت كاركرد زبان رهنمونگر و هدف آن ایجاد علت برای رفتاری خاص در دیگران است، ولی شما از ارائه اطلاعات بهجای فرمان آشكار یا درخواست صریح سود بردهاید. از سوی دیگر فرض کنید مخاطبان هماكنون پذیرفتهاند كه فعالیتهای سازمان و نتایج حاصل شده خوب و نیكخواهانه بوده است. هنوز هم یك درخواست خشکوخالی برای دریافت اعانه ممكن است موفق نباشد. در این حالت میتوان از گفتار گویاگر سود برد و درواقع به طریقی دادخواهی کرد. در این حالت هم زبان كاربرد آمیخته دارد، و كارکردهای گویاگر و رهنمونگر هردو بكار گرفتهشدهاند. سرانجام فرض كنید، شنوندگان شما نه انگیزههای خیرخواهانه دارند و نه معتقدند كه سازمان شما قصد چنین اهدافی دارد. در این وضع زبان باید با كاركرد گویاگر و هم آگهساز، رهنمون به عمل باشد، یعنی هر سه كاركرد زبان به خدمت گرفته شود، و این نه بهتصادف كه بهعمد و بهضرورت خواهد بود. ضرورتی كه نیازمندی ایجاد ارتباط موفق است.
■ زبان آئینورز:
یك نمونه از كاربردهای مهم و آمیخته زبان، زبان آئینورز است كه بسیار نیز رایج هست. خوشآمد گویی در گردهماییهای اجتماعی، مناسک مذهبی در عبادتگاهها، زبان هیبتناک در احکام دولتی، عموماً ترکیبی از گفتار گویاگر و رهنمونگر است. ویژگی انگیزشی و گیرایی كه در زبان مراسم ازدواج (برای مثال: "من اکنون شما را زن و شوهر اعلام میکنم") وجود دارد، بهقصد تأکید بر رسمی و جدی بودن این رویداد است (كاركرد گویاگر) تا سبب گردد عروس و داماد پایبندی خود را به بهترین وجه در نقش جدید خود كه حاصل این پیمان مهر و وفا است، درك كرده و پیگیر اجرای آن باشند ( كاركرد رهنمونگر).
■ زبان کنشگر:
گونهی دیگری از کاربرد زبان شبیه كاربردهای آئینورزی هست كه بهراحتی به تقسیمبندی سهگانه کارکردها تن نمیدهد. درونمایه آنها بیشتر از صرفاً چندگانهبودن است. وقتی شما در پاسخ به درخواست یک دوست بگویید ”من قول میدهم“، شما چیزی بیش از آگهسازی تمایل خود یا پیشبینی انجام رفتاری در آینده را نمودهاید. واژههای شما در آن زمینه کارکردی دارند که به ایجاد یك پیمان منجر میگردد. به همین سیاق در پایان مراسم ازدواج وقتی عاقد یا كشیش میگوید، ”من اكنون شما را زن و شوهر اعلام میكنم،“ وی چیزی بیش از آگهسازی به آنچه را كه انجام داده بیان میكند. گاهی اوقات، ماحصل واژهها به پایهریزی یك عمل و رفتار منجر میگردد. اینها نمونههایی از كاربرد كنشگر زبان هستند. زبان كنشگر [زبان کرداری] درواقع به انجام عملی میپردازد كه گزارش یا شرح آن را نیز مینمایاند. چنین به نظر میرسد که طبقهای از افعال كنشگر هستند كه توسط اولشخص (در یک رویداد مناسب) بیان میشوند و نوعاً نشاندهنده عملیاند كه انجامشده یا در حال شدن هست. در اینجا نمونههایی برای مثال آمدهاند: ”بدینوسیله تبریك عرض میكنم“؛ ”بدینوسیله انجمن از پیگیریهای شما قدردانی میکند“؛ ”بدینوسیله و با خوشحالی دعوت شما را میپذیرم“؛ ”به خاطر... عذر میخواهم“؛ ”پیشنهاد میكنم كه...“؛ و بسیاری نظیر آنها. افعال کنشگر فقط وقتی میتوانند به انجام كاركرد خود بپردازند كه به روش خاص به رویدادی در زمینهای كه اظهارشدهاند گرهخورده باشند، یعنی انجام دادن چیزی بیش از تركیب سه كاركرد عمده زبان.➥
■ صورتها و کارکردهای زبان:
جملهها — واحدهای زباناند كه بیانگر فكر كاملی هستند — و بطور معمول آنها را در چهار مقوله جای میدهند: خبری، پرسشی، امری، و ندایی / تعجبی. اما این مقولهبندی چهارگانه دستورزبانی با عبارت-گزارهای، پرسش، دستور، و ندا هماهنگی ندارند. ممكن است به این اندیشه افتاد تا كاركرد [جمله / زبان] را از روی صورت آن تمیز داد، یعنی، جملات خبری را با كاركرد آگهساز یكسان پنداشته و جملات تعجبی و ندایی را فقط برای كاركرد گویاگر زبان مناسب پنداریم. همینطور گفتار رهنمونگر را فقط شامل بكارگیری جملات در حالتهای امری و پرسشی (نظر به اینكه در پرسشها همیشه درخواست جواب حضور دارد) بدانیم. اگر این چنین تمیز و تشخیص آشكاری ممكن بود، آنگاه مسأله انتقال پیام فوقالعاده آسان و جنبه كاركردی زبان بهسادگی و توسط صورت آن قابل تشخیص میبود، و انجام آن توسط یك وارسی بیواسطه حاصل میآمد. اما كسانی كه كاركرد را از صورت میجویند، ممكن است در باره آنچه كه گفتهشده و میشود به نابجا اندیشی دچار گشته و چهبسا نكات عمدهای از آنچه كه قرار بر انتقال آن بوده را از دست دهند.
اینکه هرآنچه به صورت یك جمله خبری نمایان شود، گفتار آگهساز است و بنابراین، اگر درست است آن را پذیرفته و اگر نادرست است پسزده، یك اندیشه نابجاست. عبارت ”ساعات دلپذیری در حضور شما داشتم“ یك جمله خبری است و نباید بالضروره به دنبال كاركرد آگهساز در آن بود، بلكه میتواند آئینورز یا گویاگر باشد و برای انتقال احساس دوستی و قدردانی بكار گرفتهشده باشد. بسیاری از سرودها و نیایشها بهصورت خبری بیان میشوند و حالآنكه كاركرد آنها هرگز آگهسازی نیست. چنین پنداشتن و بهسادگی برآورد كردن آنها به درستی و نادرستی (راست و دروغ)، بهرهای ندارد جز بستن راه بهسوی تجربههای گرانسنگ زیباشناختی و آئینورزی. همینطور بسیاری از درخواستها و فرمانها — شاید برای ایجاد نرمش در آنها — بهصورت جملات خبری بیان میشوند. جمله ”یك فنجان چای میخواهم“ در یك چایخانه بیش از یك گزارش است، و دربردارنده یك فرمان یا درخواست برای انجام كنشی است. اگر جملاتی نظیر ”امیدوارم بعد از كلاس شمارا در كتابخانه ببینم“ یا ”از كمكی كه در این مورد میتوانید انجام دهید بسیار قدردانم“ را به درست/نادرست برآورد نماییم، بهزودی دور و برمان از بیشتر دوستان خالی خواهد گشت. این نمونهها باید سبب شود تا بپذیریم جملات با ساختهای خبری نباید همیشه كاركرد آگهسازی داشته باشند. جملات خبری قابلیت پیكربندی برای هر نوع گفتار را دارند.
برای سایر صورتهای جمله نیز وضع به همینگونه است. جمله پرسشی ”آیا متوجه هستید كه دیرمان شده؟“ لزوماً برای گزارش کردن [و انتقال] حالت ذهن گوینده نیست و میتواند درخواست برای تعجیل باشد. وقتی میخواهیم عقیدهای را به گونه ِ نیرومند و استوار بیان كنیم، معمولاً آن را بهصورت پرسشی ادا میکنیم. برای مثال عبارت: ”مگر قرارداد بستهشده بین روسیه و آلمان در سال ۱۹۳۹ نبود كه منجر به جنگ جهانی دوم شد؟“ را مشكل بتوان هرگز پرسشی دانست، بلكه روشی برای آگهسازی یا یادآوری واقعیتی تاریخی و بهظاهر درست است. جملاتی كه از نظر دستورزبان صورت امری دارند، مثل ”آگاه باشید كه . . .“ نیز میتوانند غیر امری و بلكه آگهساز باشند. این نوع كاربرد زبان، گفتار را با جنبههای گویاگرانه آرایش داده تا نفوذ و وقار آن افزایش یابد. باوجود پیوند نزدیك با گفتار گویاگر، جملات ندایی و تعجبی میتوانند كاربرد كاملاً متفاوتی داشته باشند. جمله تعجبی ”ایداد، چه قدر دیر شد!“ میتواند درزمینهٔ متن خود، خواستار تعجیل باشد. همینگونه، وقتی یك كارمند بنگاه معاملات ملكی حین نمایاندن خانهای به مشتری جمله تعجبی "به، چه نمای زیبایی!" را ادا مینماید، شاید قصد او بیشتر رهنمونساز تا گویاگر باشد.
بسیاری از گفتار، دو كاركرد و شاید هر سه كاركرد زبان را بهیکباره منظور نظر قرار میدهند. در این مواقع باید هر جنبه یا كاركرد متن با معیار متناسب با آن ارزیابی شود. میتوان یک متن با كاركرد آگهساز را با معیار درست و نادرست برآورد نمود. همین متن را كه شاید كاركرد رهنمونگر هم داشته باشد، میتوان به شایسته و ناشایسته، حق و ناحق، ارزیابی کرد. به همین روش، اگر كاركرد گویاگر نیز در آن هست، مؤلفههای اینگونهای را میتوان به بیریا و ریاكارانه، ارزشمند و نظایر آن برآورد نمود. برآورد متن، بهگونه مناسب، نیاز به دانشِ كاركرد یا كاركردهای منظور نظر آن متن دارد.
از دید منطقدان، درستی و نادرستی، و ملاحظات مربوط به صحت و عدم صحت استدلال، دارای بیشترین اهمیت است. بنابراین، باید توانا به تمیز گفتار آگهساز از گفتار غیر آن بود. افزون بر آن، باید به گزینش و نشاندار كردن كاركردهای آگهسازِ متن و سایر كاركردهایی كه متن به خدمت آنان است نیز توانا بود. برای انجام این ”ممیزی“ باید به كاركردهای مختلفی كه زبان میتواند به خدمت آنان درآید آگاه بود و بتوان آنها را جداگانه بیان نمود. اغلب، صورت دستورزبانی یك قطعه متن، نمایانگر كاركرد متن هم هست، ولی ضرورت به وجود رابطه بین كاركرد و صورت دستور زبانی متن وجود ندارد. همچنین رابطه محكم و صریحی بین كاركرد و محتوا — از این حیث كه چه چیزی ممكن است در متن به نظر برسد كه به اظهار آن پرداختهشده، نیز وجود ندارد. بیان و مثالی از این نكته را یك نظریهپرداز بزرگ زبان در بحث خود درباره ”معنی“ اینچنین ارائه نموده است:
كودك كجخلق، هنگام خواب، میگوید گرسنهام، و مادرش، كه خوب او را میشناسد و آشنا به شگردهای او، جوابش را با خواباندن وی در بسترش میدهد.
این، یك نمونه از جابجایی در گفتار است.➥ سخن كودك در اینجا درخواست (رهنمونگر) است — گرچه در وصول به درخواست رد گم كردنی خود موفق نیست. منظور ما از كاركرد یك قطعه متن، عموماً كاركرد مفهومی است، كه متأسفانه تشخیص آن همیشه آسان نیست.
همچنین مهم است به تفاوت گزارهای كه جمله آن را پیكربندی میکند و واقعیاتی كه درباره گوینده است و از ماحصل بیان جمله پیداست پیبرده شود. وقتی شما میگویید، ”هوا برفی است“، جمله شما در باره هوا است، اما اظهار این جمله بهوسیله شما نیز گواه است بر اینکه گوینده، یعنی شما، به برفی بودن هوا باورمند است، و این، یك واقعیت درباره گوینده است. از طرف دیگر، معمولاً گویندگان بهصورت اشاره، از طریق گفتن چیزی دیگر، عباراتی درباره عقاید خود میسازند. برای مثال گفتن اینکه "من عقیده دارم جنگ هرگز راهحل قانعکننده برای نزاعهای بینالمللی نیست" بسیار معمول است که نهتنها در خود-زندگینامهها، بلکه روشی برای گفتن یا توصیه این است که ما نباید برای هدف موردنظر به آن تکیه کنیم. گفتن "من بسیار شادم" گزارش حالت روانی من هست، لیکن اظهار ادات شادی نیز میتوانست این حالت را حتی بدون اظهار ادعایی بیان کند.
وقتی یك سخنران موضوع بحثانگیزی را مورد خطاب قرار میدهد و میگوید ”من بهشدت با چنین و چنان مخالف هستم“ معمولاً قصد او گزارش عقایدش نیست؛ این نحوه بیان، روش رایجی برای گفتن این است كه چنین و چنان عقایدِ بدی هستند و ما باید با آن مخالفت نماییم. وقتی سخنران ادامه میدهد تا ما را با نقطه نظرات خود همراه نماید، نباید به توجیه قضاوت خود بپردازد، بلكه نیاز به استدلال است تا دیگران متقاعد به همراهی وی گردند. آغاز كردن یك استدلال با گزارههایی از نظریات خود در بعضی موضوعات قابل منازعه بهکلی فریب آمیز نیست، ولی در این حالات، قضاوت و گزارشها بهطور خودواگو و درخور یکپارچه شدهاند.
تركیب بیش از یك كاركرد مهم زبان در یك متن میتواند مسئلهساز شود. بهعنوانمثال بیان و ابراز عقیده، كه آزادی آن توسط قانون اساسی تأمینشده است، گاهی ممكن است با زبانی بسیار پرخاشگرانه بیان گردد — در این موارد تمیز یکپارچه شدن كاركردهای گزارش ورز و احساسی در این اظهارات پرخاشگرانه میتواند برای دفاع از آزادی بیان ضروری باشد، تا صرفاً به خاطر كاركرد احساسی این حق خدشهدار و ضایع نگردد.
در این مورد مثال مشهوری وجود دارد: در طول جنگ ویتنام، مردی جوان که به سربازی اعتراض داشت به دلیل پوشیدن ژاکتی که روی آن به عمد ناسزایی نقش بسته بود دستگیر و در دادگاه لسآنجلس تحت قانون کیفری کالیفرنیا به اتهام "رفتار توهین آمیز" محکوم شد. اما، محکومیت وی توسط دادگاه عالی ایالات متحده شکسته شد. این بر این مبنا بود که طبق تشخیص اکثریت اعضای دادگاه عالی بین وجه گویاگر زبان او و کارکرد آگهساز اعتراض او تنش وجود دارد. و وجه اخیر تحت حفاظت متمم اول قانون اساسی آمریکا قرار دارد.
ما نمیتوانیم این دیدگاه را، در عین دلبستگی به محتوی شناختی گفتار شخصی، تأیید کنیم که قانون اساسی به کارکرد انگیزشی، که در عمل میتواند اغلب مهمترین عنصر پیامی باشد که باید رسانده شود، توجه کم یا هیچ توجه نداشته باشیم. . . . و در همین راستا، ما نمیتوانیم این فرض ساده را بپذیریم که میتوان کلمات خاصی را ممنوع کرد بدون آنکه خطر واقعی سرکوب ایدهها را در ادامه داشته باشیم.➥
توهین آمیز بودن برخی از کلمات ممکن است (در برخی زمینهها) با کارکرد مهمتر آگهساز آنها نادیده گرفته شود. حساسیت نسبت به انعطافپذیری زبان و تشخیص کارکردهای مختلف ارائه شده توسط زبان در یک زمینه معین، پیش نیازهای لازم برای کاربرد تحلیل منطقی است که دغدغه اصلی ما در این کتاب است.
بسیار آسان بود اگر میشد یک کارکرد معین را بهطور ثابت در زبان در برخی صورتهای دستور زبانی خاص به سرانجام آورد، اما این به سادگی میسر نیست. زبان بسیار دور از قید و بند است و کاربردهای آن بسیار گوناگونیپذیر است تا انتظار چنین چیزی را داشت. بنابراین، در تعیین کارکرد واقعی یک جمله، همیشه زمینه متن یا گفتار مهم است.
مرور کلی | |
کاربردهای زبان | |
كاربردهای عمده زبان | ساختهای دستور زبانی زبان |
آگهساز | خبری |
گویاگر | پرسش |
رهنمونگر | امری |
تعجبی، ندایی | |
صورت اغلب دلالت به كاركرد دارد — اما هیچ رابطه مطمئنی بین صورتهای دستورزبانی و كاربرد یا كاربردهای موردنظر وجود ندارد. زبانی كه به خدمت هر یك از سه كاركرد عمده خود (ستون سمت راست) درآید میتواند به هر صورت دستور زبانی (ستون سمت چپ) ظاهر شود. |
تمرین
آ. کدامیک از کارکردهای مختلف زبان با هر یک از عبارات زیر بهخوبی به مثال درآمده است؟
۱. خانه خط 6a را علامت بزنید، مگر یکی از والدینتان (یا فرد دیگری) میتواند شما را بهعنوان وابسته در اظهارنامه مالیاتی خود اعلام نماید. —U.S. Internal Revenue Service, “Instructions,” Form 1040, 2006
۲.
"فرزندم، بِدان از زَباپرند! از آن فکهای گازگیر و چنگالهای به چنگالگیر! بِدان و دورباش از آن جابجاب پرنده، از آن سیادیو دودیخش!" _لوئیس کارول، آلیس در آنسوی آینه. | “Beware the Jabberwock, my son! The jaws that bite, the claws that catch! Beware the Jubjub bird, and shun The frumious Bandersnatch!” ↵ —Lewis Carroll, Through the Looking-Glass, 1871 |
۳. آن کدام سفرکرده است؟ میان ویرانههای کارتاژ، پالمیرا، پرسپولیس، رم. که نشد انگیخته؟ که نیدیشید ژرف؟ به گذرایی هر پادشاه و هر مرد. سر نَبُرد در گریبان اندوه؟ از آن همه شوکتها؛ بنگر که کنون کجایند آنان. —هگل-G. W. F. Hegel, Lectures on the Philosophy of History, 1823
۴. درحرکت بهطرف جنوب از مرکز دیترویت، به اولین کشور خارجی [غیر آمریکا] که برمیخوریم: نه کوبا، نه هندوراس و نیکاراگوئه و نه هر کشور دیگر آمریکای لاتین است، بلکه کانادا خواهد بود.
۵. من کودکی بودم او نیز کودکی
در کرانههای پادشاهی این دریا
اما ما عاشق بودیم به عشقی فراسوی عشق
من و محبوب من —ادگار آلن پو, “Annabel Lee,” 1849[در سوگ آنابل/Virginia Eliza Clemm Poe/ ↵
۶. پس زنید همهی ضعف این مبلغان مسیحی که نه عشق آموختند نه برادری بلکه از همه بیشتر بهرهمند از سود سرمایههای دزدیده از زمین و کار شما. آفریقا بیدار شو در جامهی زیبای سوسیالیسم پان آفریقا. —W. E. B. Dubois, “Pan-Africa,” 1958
۸. بدینوسیله به اطلاع میرسانم که اینجانب در این تاریخ و بهوسیله این مدرک از ریاست جمهوری که انتخاب شده بودم استعفا میدهم. —President Fernando Collor De Mello, in a letter to the Senate of Brazil, 29 December 1992
۹. زندگی آمریکایی یک حلال قدرتمند است. به نظر میرسد هر عنصر معنوی را خالی میکند، هرچه سخت و بیگانه باشد، و ادغام آن در اراده ملی و بومی، خود خوشآمدی، لاقیدی و خوشبینی. —George Santayana, Character and Opinion in the United States, 1934
۱۰. در منتهیالیه شرقی آمریکا — و نیز منتهیالیه شمالی و غربی— آلاسکا وجود دارد.
ب. چه کارکردی از زبان بهاحتمال بیشتر منظور قطعات زیر است؟
۱. اینجا طبقه نیست، قانون اساسی ما کور رنگ است، طبقات را در میان شهروندان نه میبیند و نه تحمل میکند، در احترام به حقوق مدنی همه شهروندان در مقابل قانون برابر هستند، پایینترین قرین با قویترین. __ Justice John Harlan, dissenting in Plessy v Ferguson, 163 U.S. 537, 1896.
۳. آنگاهکه کِشت آغاز شود، همه هنرها میآیند، پس، کشت ورزان پایههای تمدن بشر هستند. __Daniel Webster, On Agriculture,” 1840.
۴. آنچه برای كامروایی یک بدكردار نیاز است، بپای نخواستن یک نیكمرد است. __ادموند برک 1795.
۵. آنان در میانشان مرد قانون نیست، زیرا از آن گروهاند که هنرشان پوشاندن واقعیات است. —Sir Thomas More, Utopia, 1516 سر توماس مور
۶. جامعه سفیدپوستها عمیقاً در گتوها [محلههای اقلیت نشین بهویژه یهودیها در اروپا] نقش داشتهاند، نهادهای سفید آنها را حفظ کردند و آنها را ندیده گرفتند. —The National Commission on Civil Disorders (Kerner Commission), 1968
۷. اینکه بسیاری از امور تولیدی در شاخههای صنعت توسط کارگران نهچندان خوب انجام میپذیرد، بدون شك ناشی از این عقیده است که کارگر ماهر باید همانقدر مزد بگیرد که کارگر غیر ماهر. __جان استوارت میل- On liberty 1895
۸. جنگ بزرگترین بلایی است که میتواند بشریت را مبتلا، دین را خراب كند، دولتها را پاشانده، و خانوادهها را نابود نماید، هر مجازات دیگری به آن ترجیح دارد. ___مارتین لوتر , Table Talk
۹. تاریخ بشر هرچه بیشتر پیش بهسوی تبدیلشدن به یک مسابقه بین آموزش و فاجعه است. __H. G. Wells, The Outline of History, 1920.
۱۰. افرادی که قبل از تصمیمگیری اصرار به دیدن با وضوح کامل دارند، هرگز تصمیم نخواهند گرفت. —Henri-Frédéric Amiel, Amiel’s Journal, 1885 - فیلسوف اخلاق سویسی - ۱۸۲۱-۱۸۸۱ م
۱۱. از دیگر پلیدیها که موجب خواری شما خواهد شد همانا بی جنگافزار بودنتان است. شهریار - نیکلا ماکیاولی(1469- 1527)،
۱۲. آشتی همیشگی یک رؤیا است و زیبا هم نیست. جنگ بخشی از فرمان خداوندگار جهان است. آنجاست که نجابت و فضیلت یک مرد افزون میگردد: دلیری، کف نفس، وظیفهشناسی و ایثار. بدون جنگ دنیا در مادهگرایی فرو خواهد رفت. __.Helmuth Von Moltke,1892 - ژنرال آلمانی در جنگ اول بینالمللی- ۱۸۰۰-۱۸۹۱ م.
۱۳. زبان! همان خون روح، در اندرون، اندیشهها جاری و در برون، رویش و شکوفایی. _Oliver Wendell Holmes, The Autocrat of the Breakfast-Table, 1958. پزشک، شاعر و نویسنده آمریکایی -۱۸۰۹-۱۹۹۵.
۱۴. در ۱۳۳ سال گذشته، بیش از ۷۵۰۰ دانشمند، ازجمله دانشمندان علوم اجتماعی برای آکادمی ملی علوم برگزیدهشدهاند. به نظر میرسد فقط سه نفر آنها سیاهپوست بودهاند. __The Journal ob Black in Higher Education, Summer 1996.
۱۵. اندازه کم از فلسفه ذهن بشر را متمایل به الحاد میکند، اما ژرفنگری بیشتر در آن، ذهن را به مذهب سوق خواهد داد. __فرانسیس بیكن، Essays
۱۶. هرگز جهان آرامی نخواهیم داشت، مگر آنكه تکلیف میهنپرستی را روشن كرد. __جرج برناردشاو- O’Flaherty, V.C.
۱۷. اگر [او] واقعاً فکر میکند فرقی بین پرهیزگاری و گناه نیست، پس چرا میگذارید بعد از رفتنش از خانه قاشقها را بشماریم. [شمردن قاشق~کنایه از کم نشدن وسایل خانه] —Samuel Johnson, 1763
۱۸. بشر قبل از جفت کردن حیوانات خود همچون اسبها و احشام با دقت و وسواس پیجوی ویژگیهای ارثی آنهاست. اما هنگامیکه داستان ازدواج خودش به میان میآید بندرت، و حتی هرگز، اینچنین پیجوئی را انجام میدهد. __چارلز داروین -The Decent of Man 1871
۱۹. داستان بلعیدن یونس توسط نهنگ چندان شگفت نیست، چراکه نهنگ به آن اندازه بزرگ است، اما به معجزه نزدیکتر میشد اگر یونس نهنگ را میبلعید. _Thomas Paine, The Age of Reason, 1796
۲۰. اندیشه رقابت، یک غول چند سر است که زیباترین رؤیاهای ما راحتی قبل از آنکه به خوابشان دیده خفه میکند، ما را از چالشهای اصولی تعاملات انسانی به سمت ناهنجاریها، تنفر، بدگمانی، و خیالات واهی سوق میدهد. __C. Eric Lincoln, Coming Through the Fire, Duke Univ Press, 1996
۲۱. الیزابت، تو در مقابل انتخاب ناخوشایندی قرار داری. از امروز تو با یکی از والدین خود بیگانه خواهی شد. اگر تو با آقای کالین ازدواج نکنی مادرت دیگر هرگز تو را نخواهد دید و من نیز هرگز تو را نخواهم دید اگر چنین کنی. __جین آستین-Pride and rejudice,1892
۲۲. تو مردانی را ستایش میکنی که شهروندان را عیاش و خوشگذران کرده و خواست آنان را برمیآورند، مگر نمیبینی این دولتمردان ارشد، شهر را متورم، زخمی و لبریز كردهاند از باراندازها، لنگرگاهها، دیوارها و همه اینها، و هرگز جایی برای عدالت و میانهروی نگذاشتهاند. __افلاطون گرگیاس
ج. در قطعات زیر مشخص نمایید قصد بر اظهار چه گزارههایی بوده، و اگر بوده، بهقصد موجب شدن چه عمل آشكارایی میتوانند باشند، و اگر چنین است، چه زمینه و گواهی را گوینده برای قصد خود ارائه كرده.
۱. من هرگز نخواهم پذیرفت نامزد شوم و هرگز انجاموظیفه نخواهم کرد اگر انتخاب شوم. —William Tecumseh Sherman, message to the Republican National Convention, 1884
۲. دولت، مطابق باعقل خود، یخ را بهعنوان "محصول خوراکی" در نظر گرفته است. این یعنی، قطب شمال یکی از بزرگترین منابع تولید خورد و خوراک است. __George P. Will
۳. بشر در تقلای همیشگی خود است كه چنین تواناست، و در یك صلح همیشگی است كه خواهد مرد. __آدولف هیتلر-Mein Kampf, 1925
۴. نقد همان كلید طلایی برای كشف گنجهای نهان، نه تازیانه مجازات. __Arthur Symons, An Introduction to the Study of Browning, 1886
۵. بدون آوای موسیقی، جهان همچون بیابانی خشک، و لم یرزع است، خانههایی نیم ساخته و ساکنانی که دیگر رفته. اینگونه است كه تاریخ یونان و تاریخ کتب مقدس، و نه البته تاریخ همه ملتها، با موسیقی آغاز شده. __Ludwig Tieck, quted in Paul Lang, Music in Western Civilization, 1941
۶. پژوهش در اساس عبارت است از، حالتی از ذهن که ذهن در آن حالت پیوسته به بازآزمون اصول موضوعه و دکترینها بر پایه اندیشهها و رفتارهای جاری میپردازد. بنابراین پژوهش عبارت است از نقادی شیوههای موجود. __Theobald Smith, American Journal of Medical Science, vol. 178,1926
۷. من پیوسته کوشیدهام بهواسطه کردار اشخاص خنده بر خود روا ندارم، و نه برایشان دل بسوزانم، و نه از آنها متنفر باشم، بلکه به درک آنها برسم. __باروخ اسپینوزا-Tractatus Theologico-politicus,1670
۸. آزادی سیاسی چه سود برای آنكه نان ندارد؟ فقط بكار نظریهپردازان و سیاسیون جاهطلب میآید. —Jean-Paul Marat, L’Ami du peuple, 1789
۹. آنگاهکه طبقه پایینتر هست من در آنم، آنگاهکه یک عضو خلافکار است من از آنم، و آنگاهکه هنوز آدمی در زندان است، من آزاد نیستم. —Eugene Debs, 1918
۱۰. اگر ملتِ خدا وجود داشت، آنها به شیوه دموکراتیک حکومت میشدند، اما اینچنین حکومت کاملی برای بشر مناسب نیست. _ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، 1762
۱۱. سه طبقه شهروند وجود دارد. یکم ثروتمندان، آدمهای بیکاره که هنوز و همیشه آرزوی بیشتری دارند. دوم فقیران و فرودستان، کسانی که چیزی نداشته و لبریز از رشک و نفرت از ثروتمندان، و بهآسانی طعمه عوامفریبان. بین این دو سر زیادی و كمی کسانی نیز هستند که شهر را امن و قانون را برقرار میدارند. __ Euripides, The Suppliant Woman. ، اوریپیدس
۱۲. من متقاعدم که این درهمریختگی مثل هر گرایش شر در این زمانه خبیث، نه به طبقه فرودست که وابسته به طبقه متوسط است — همان طبقه متوسطهایی که ما با بیخردی خود اینهمه عادت به مجیزگوییشان داریم. __Lord Robert Cencil, Diary in Australia, 1852. .
۱۳. خداوند خود گواه خواهد بود که جنگ همیشه رخ خواهد داد، دارویی قوی برای بشریت بیمار. __Heinrich Von Treitshke, Politik, 1916
۱۴. من ترجیح میدادم وقتی رئیسجمهور نبودم مردم تعجب میکردند كه چرا رئیسجمهور نیستم، نه حالا که هستم. —Salmon P. Chase, at the Republican National Convention, 1860
۱۵. او [بنجامین دیزرائیلی] یک مرد خودساخته بود، و خالق خود را میپرستید. —John Bright, 1882
۱۶. ما همیشه درباره حقوق اساسی، آزادی بیان و مطبوعات میشنویم. هر بار که این کلمات را میشنوم به خود میگویم، "آن مرد سرخ است، آن آدم کمونیست است." آیا هرگز کلام واقعی آمریکایی بدین شیوه میتوان شنید. —Frank Hague, speech before the Jersey City Chamber of Commerce, 12 January 1938
۱۷. حتی یک نادان، وقتی خود را آرام نگاه دارد، خردمند بهحساب آید. و او که لبان خود را بسته میدارد به مرد فهم عزیز داشته میشود. __ Proverb 17:28
۱۸. سخن بجا، سیبی از طلا — ظرفی از نقره. __Proverb 25:11
۱۹. من در دشمنی همیشگی با هرگونه استبداد بر ذهن افراد بشر در پیشگاه خداوند سوگند خوردهام. __توماس جفرسون-1800
۲۰. آزادمرد به كمتر از مرگ نمیاندیشد، و خرد او در مرگ جولان نمیدهد، آوردگاه او زندگی است. __باروخ اسپینوزا- اخلاق.
۲۱. افرادی كه در دنیای مادی خود بهاندازه قابلقبول خوشبختاند؛ ولی چیزی را برای بهرهمندی — كافی و ارزشمند نمییابند، بیشتر اوقات به این دلیل است كه مراقب هیچکس جز خودشان نیستند. __Hohn Stuart Mill, Utilitarianism, 1863.-جان استوارت میل
۲۲. تاکنون من بسیار گستاخیهای این لندنی را شنیده و دیدهام، اما هرگز انتظار نداشتم یک خودنما برای پرتاب یک کوزه رنگ به چهره عموم ۲۰۰ سکه طلا بخواهد. —John Ruskin, on Whistler’s painting, Nocturne in Black and Gold, 1878
۲۳. یك فرد جوان، شنونده مناسبی برای درس علم سیاست نیست، زیرا وی درباره اعمالی كه در زندگی رخ میدهد بیتجربه است، و چون بحث از همینجا آغاز میشود و درباره همینهاست، و بعلاوه، چون وی علاقهمند به پیگیری امیال خویش است، تحصیل وی بیهوده و غیرمفید خواهد بود، زیرا هدف نهایی او دانش نیست بلكه عمل است. __ارسطو - اخلاق نیكوماخوس