استدلال بوسیله همسنجی (آنالوجی)
دلیلآوری همسنجانه
درآمد به منطق فصل ۱۲ قسمت ۲
درواقع، همه استدلالهای برخاسته از تجربه ریشه در شباهتی دارند که ما در میان اشیای طبیعی کشف میکنیم، و همین نیز باعث میشود تا ما انتظار اثرات مشابه نسبت به آنهایی داشته باشیم که درمییابیم از این اشیا هستند.
—دیوید هیوم (۱۷۱۱-۱۷۷۶)
___________
در
قسمت قبل به استدلال استقرایی نگاهی
دوباره داشتیم. دراین قسمت
به آنچه هیوم از آن با عنوان سرچشمه استدلالهای استقرایی یاد میکند، یعنی
همسنجی (آنالوژی) و استدلال بگونه همسنجی میپردازیم.
۲.۱۲ استدلال بوسیله همسنجی (آنالوجی)
همسنجی
آنالوجی
قیاس تمثیلی
Analogy
دستآوری یک همراستایی بین دو یا تعداد بیشتر فقرات موجود (Entities) بوسیله نشاندادن اینکه آنها در یک یا تعداد بیشتر جهات مشابهاند.
استدلال
همسنجانه
استدلال
آنالوجیک
قیاس تشبیهی
Analogical Argument
گونهای استدلال استقرایی که درآن از این واقعیت که دو فقره موجود در بعض جهت یا جهات شبیهاند نتیجه گرفته که آنها در بعض جهت (یا جهات) دیگر نیز شبیهاند.
رایجترین گونه از استدلال استقرایی عبارت از استدلالی است که بر مقایسه بناشده است. اگر من بگویم یک کامپیوتر از نوع خاص و سازنده مشخص بهرهوری بسیار خوبی برای من داشته، شما ممکن است نتیجه بگیرید که یک کامپیوتر جدید از همان نوع و همان سازنده برای شما نیز همان بهرهوری را خواهد داشت. این نتیجه البته اندازهای از احتمال را در خود دارد، اما بسیار از قانعکننده بودن فاصله دارد. اگر کتابی نظر مرا جلب کند و نتیجه بگیرم که از خواندن آن لذت خواهم برد، چراکه کتاب دیگری را از همین نویسنده خواندهام و لذت بردهام، ممکن است پس از خواندن این کتاب اطمینان به توانایی نویسنده را هنوز داشته باشم و شاید هم ناامید شوم. آنالوجی (یا همسنجی) شایعترین زمینه در زندگانی ما برای نتیجهگیری از تجربیات گذشته به آنچه در آینده پیش خواهد آمد است.
در اینجا دو استدلال همسنجانه، که با دقت بیشتر پیکربندیشدهاند را آوردهایم. اولی آنها چنین نتیجه گرفته که بر اساس آنچه ما بهطورمعمول فکر میکنیم و شرط احتیاط و منصفانه است، میباید پذیرای یک تغییر عمده در سیاست روزمره باشیم:
بعضی افراد آزمون معلمان قبل از استخدام را غیرمنصفانه و آن را نوعی دوباره آزمونی میدانند. آنها میگویند معلمانی که از مراکز آموزش عالی فارغالتحصیل شدند چرا باید دوباره مورد آزمون قرار گیرند. جواب سرراست است. وکلا نیز از فارغالتحصیلان مراکز آموزش عالی و مدارس حرفهای هستند، ولی باید از عهده یک امتحان حرفهای برآیند. همچنین در پارهای حرفهها از افراد مورد نظر خواسته میشود توسط قبولی در یک آزمون ثابت کنند به زمینه کاری خود و ملزومات آن آگاه هستند، مانند: حسابداران، آمارگران، پزشکان، معماران. دلیلی نیست تا از معلمان نیز چنین چیزی خواسته نشود. ➥
مثال دوم که ارائه میشود در زمان خود یعنی دو قرن پیش بسیار محتمل مینمود حال اکنون بسیار محتمل است که نادرست باشد.
میتوان همگونیهای بسیار زیاد بین زمین که ما ساکن آن هستیم و سیارههای دیگر مانند کیوان، مشتری، مریخ، ناهید مشاهده کرد. همه آنها به گرد خورشید میگردند و زمین نیز چنین است. آنها همگی از خورشید نور میگیرند و زمین نیز. میدانیم بعضی از آنها مانند زمین به گرد محور خود میچرخند و اینگونه باید روز و شبهای پیدرپی داشته باشند. بعضی از آنها دارای ماه هستند که مثل زمین نور خود را در نبود خورشید از آن میگیرند. همه آنها درحرکت خود بهطور یکنواخت، همانطور که زمین نیز هست، تابع قانون جاذبهاند. نامعقول نیست تا از همه این همگونیها چنین بیندیشیم که آنها نیز مانند زمین محل زندگی انواع موجودات هستند. بنا بر همسنجی این نتیجه دارای اندازهای از احتمال است.➥
نه این استدلالها و نه آن نتیجهها که در زندگی روزانه درباره کامپیوتر و کتاب و مانند آنها استخراج کردیم، بگونه برهانی معتبر هستند. در آنها چنین ادعایی نیست که نتایج آنها با ضرورت منطقی از مقدمات آنها حاصلشدهاند. آنچه در قضاوت برای استخدام پزشک و وکیل مناسب است ممکن است برای قضاوت در استخدام معلم مناسب نباشد. بهاحتمال بسیار زیاد، زمین تنها سیاره مسکون منظومه شمسی است. کامپیوتر جدیدتان شاید برای کاری که شما میخواهید مناسب نباشد و ممکن است به این نتیجه برسم که کتاب اخیر نویسنده موردعلاقه من بهطور غیرقابل طاقت مهمل است. در همه این نوع استدلالها همواره ممکن است، یا بعبارت دیگر منطقاً ممکن است، باوجود درستی مقدمات، نتایج نادرست باشد. استدلال توسط همسنجی را نباید به دو رده معتبر و نامعتبر دستهبندی کرد؛ احتمال همه آن چیزی هست که در آنها ادعا میشود.
علاوه بر فراوانی کاربرد همسنجی (آنالوجی) در استدلال، همسنجی اغلب به گونه غیراستدلالی برای یک توصیف سرزنده نیز بکار میرود. کاربرد همسنجی در ادبیات برای تشبیه و استعاره یک کمک فوقالعاده به نویسنده در کوشش برای خلق یک تصویر زنده در ذهن خواننده است. برای مثال:
زندگی روی این زمین تنها فاقد معنای منطقی نیست، بلکه از قرار غیرعمدی نیز است. به نظر میرسد قوانین افلاک برای قصدی هستند بهکلی بی رابطه باوجود بشر. بنابراین بشر گونهای پیشامد تصادفی رده دوم (فرعی) است، همانگونه که جرقهها یک پیشامد رده دوم است و حادث از روشی است که آهنگر سندان را برای نعل اسب بکار میبرد. جرقهها بهمراتب از نعل اسب درخشانتر هستند، اما همگی هنوز اساساً فاقد معنی هستند.➥
برای مثال دیگر، نویسندهای در بحث پر چالش مهاجرت در آمریکا نظر خود را دراینباره با استفاده از یک همسنجی توانمند چنین بیان میکند.
من یک نسل سوم آمریکایی هستم. من همه جزئیات قانونی را درباره چگونگی مهاجرت پدربزرگ و مادربزرگهایم به اینجا را نمیدانم. اما میدانم آنها سخت کارکردند، مالیات پرداختند و فرزندی را پرورش دادند که در خدمت این کشور است. مخالفت آمریکاییها با مهاجرت مثل مخالفت یک خانه با سنگ بناهای خود است.➥
همسنجی میتواند برای ایضاح نیز بکار رود، بهویژه وقتی چیزی برای خواننده نامأنوس جلوه میکند، ممکن است از طریق مقایسه آن با چیز دیگری که با آن همگونیهای مشخص دارد، آن را بیشتر درکشدنی نمود. هنگامیکه مدیر مرکز ژنوم انستیتوی تکنولوژی ماساچوست میخواست تأثیر نهایی پروژه ژنوم انسانی را توضیح دهد، همسنجی ابزاری بود تا وی توسط آن فهم پژوهشهای ژنتیکی را برای آنهایی که با آن آشنا نبودند وسعت دهد:
پروژه ژنوم همگونی کامل با ایجاد جدول تناوبی در شیمی دارد. همانگونه که به ترتیب درآوردن عناصر شیمیایی توسط مندلیف دریک جدول تناوبی انبوهی از دادههای به هم نامربوط قبلی را منسجم کرد، پروژه ژنوم نیز آشکار میکند دهها هزار ژنهای ارگانیسمهای موجود، از تعداد بسیار کمتری واحدهای ژنی سادهتر یا عناصر و بعبارت دیگر از ژنهای آغازین ساخته شدهاند.➥
همسنجی — اما نه استدلال
۱- او عین دستهای از ایکولاها بود، مثل گوشت گوساله کانادایی تو حرارت اتاق.
۲- مک مورفی از طبقه ۱۲ سقوط کرد و مثل یک کیسه بزرگ پر از آش رشته رو پیادهرو
ولو شد.
۳- موهایش مثل موهای دماغ بعد از عطسه زیر باران برق میزد.
۴- حتی در آخرین سالهای زندگیاش، ذهنش
مثل تلههای فولادی بود، مثل تلهای که مدتها تو انباری بیکار افتاده و زنگ زده بود.
۵- او سخت عاشق شده بود. وقتی حرف میزد فکر میکرد صدای زنگ را میشنود، مثل کامیون زباله که به عقب حرکت میکند.
۶- خندهای عمیق، از ته حلق و واقعی داشت، مثل صدایی که سگ درست قبل از پرت کردنش میدهد.
۷- افکارش در سرش،
مثل زیرشلواریهای توی ماشین رختشویی روشن بدون آب، میچرخیدند.
۸- تگرگها از سنگفرش بیرون میپریدند، درست مثل کرمها وقتی آنها را در روغن داغ بندازید.
۹- بالرین با ظرافت از جایش بلند شد و یک پای باریکش را پشت سرش برد، مثل سگی که زیر شیر آتش نشانی است.
۱۰- او مانند یک هزارپا با ۹۹۸ پای گم شده وارد دفتر من شد.
کاربرد همسنجی در ایضاح (تبیین) و توصیف شبیه کاربرد آن در استدلال نیست، گرچه در بعضی حالات چندان آسان نیست تا تصمیم گرفت کدامیک از آنها موردنظر است. اما چه برای استدلال و چه غیر آن بکار گرفته شود تعریف همسنجی مشکل نیست:
همسنجی (آنالوجی) بین دو یا تعداد بیشتر از فقرات موجود➥ عبارت است از نشان دادن یک یا تعداد بیشتر جهت مشترک در آنها.
آنچه گفتیم عبارت بود از آنکه یک همسنجی چیست، اما هنوز مسئله تشخیص خصوصیات یک استدلال بر پایه همسنجی پابرجاست. بجاست تا یک استدلال همسنجانه خاص را بررسی و ساختار آن را تحلیل نماییم. سادهترین مثالی که تاکنون گفته شد را در نظر بگیرید، آن استدلال که کامپیوتر جدید من نیازهای مرا برمیآورد زیرا کامپیوتر قدیمی را نیز از همان سازنده خریدهام و نیازهایم را بهخوبی برمیآورد. آن دو چیزی که گفتهشده مشابه هم هستند عبارتاند از دو کامپیوتر. سه نکته در این همسنجی وجود دارد که در آن دخیلاند، یعنی آن سه جهت که گفته میشود این دو فقره-موجود در آنها شبیه یکدیگر هستند: یکم کامپیوتر بودن آنها؛ دوم خریداری آنها از یک سازنده؛ و سوم برآوردن نیازهای من.
اما سه نکته این همسنجی نقش یکسان را در استدلال ایفا نمیکنند. دوتای اول در مقدمات هستند و حالآنکه سومی هم در مقدمات و هم در نتیجه آمده. این استدلال را اینگونه میتوان شرح داد که دارای مقدماتی است که مدعی هستند:
یک آنکه: دو شیء از دو جهت یکسان هستند؛
دو آنکه: یکی از این اشیا دارای یک جهت بیشتر است؛
و سوم: نتیجه از آن بدین گونه استخراج شده که شیء دیگر نیز دارانده آن جهت بیشتر نیز است.
استدلال همسنجانه یک ابزار اساسی فرجامخواهی در محاکمات دادگاهی است. بجای وضع قوانین یا رجوع به اصول صریح پیشین، قضات اغلب بر پایه دو مورد از محاکمه استدلال میکنند- یک مورد قبلی که تصمیمگیری آن انجامشده و مورد جاری که باید برای آن اخذ تصمیم شود و در جهات مرتبطی مشترک هستند و لذا باید در نتیجه هم مشترک باشند. بنابراین، وقتی یکبار اخذ تصمیم انجامگرفته که نمیتوان از اظهارنظر اعضای کوک لوس کلان[یک فرقه نژادپرست] جلوگیری کرد، یک دادگاه محتمل است توسط همسنجی نتیجه بگیرد که نمیتوان اعضای حزب نازی را متوقف کرد.
یک مثال بسیار خوب دیگر از کاربرد استدلال همسنجانه را در اینجا میآوریم. در ششمین اصلاحیه قانون اساسی امریکا به متهمین این حق داده شد که "با شاهدان علیه خود روبرو گردند". دادگاه عالی در مارس ۲۰۰۴ بهاتفاق تصمیم گرفت که این امکان، وقتی شاهد برای پرس جو در اختیار نیست مانع از کاربرد شهادت شاهد، حتی وقتی قاضی اعتقاد به قابلاطمینان بودن شهادت شاهد دارد، میگردد. قاضی اسکالیا(Scalia) چنین نوشت که حق روبرویی با شاهدان بگونه مستحکم در قوانین عام در جوامع انگلیسیزبان تثبیتشده است و در قانون اساسی ما نیز پذیرفتهشده بود. وی سپس با ارائه یک همسنجی که در دادگاه نمود پیدا کرد، ادامه داد: "مجوز به آنچه به نظر میرسد برای قاضی قابلقبول است در اساس ناهماهنگ با حق روبرویی است. گذشتن از روبرو شدن به دلیل قابلاطمینان بودن شاهد مثل آن است که از روبرویی با هیئتمنصفه گذشت، چراکه متهم آشکارا مقصر است. این آن چیزی نیست که اصلاحیه ششم به آن مجوز دهد".➥
البته، اینگونه نیست که هر همسنجی دقیقاً به دو شیء و سه خصوصیت متفاوت نیازمند باشد. همانگونه که پیشتر در استدلال تومایس رید ،در بالا، دیدیم، وجود حیات در منظومه شمسی از همگونی در میان شش شیء( سیارات که آن زمان شناختهشده بودند) و در هشت جهت مشترک استخراجشده. جدا از این تفاوتهای عددی، همه قیاسهای تمثیلی دارای ساختار و الگوی یکسان هستند. هر استدلال همسنجانه (استدلال آنالوژیک) عبارت است از گسترش بیشتر جنبههای مشابه بین دو یا تعداد بیشتر از اشیاء که دریک یا تعداد بیشتر از جنبهها شبیه هستند. بهطور شماتیک وقتی c، b، a و d عبارت باشند از هر فقره-موجود/Entity و Q، P و R عبارت باشند از هر ویژگی یا "جهت/Respects"، آنگاه یک استدلال همسنجانه میتواند بهصورت زیر باشد.
c، b، a و d همگی ویژگیهای P و Q را دارند.
b، a و c همگی ویژگی R را دارند.
بنابراین d نیز با احتمال ویژگی R را دارد.
شمای استدلال همسنجانه
به قالب درآوردن استدلال همسنجی به این شیوه میتواند در تشخیص و بهویژه در برآورد آنها مفید باشد.
تمرین
همه قطعات متنی زیر شامل همسنجی هستند. در این قطعات آنها را که از همسنجی بهعنوان استدلال سود بردهاند و آنها را که از همسنجی بهطور غیراستدلالی سود بردهاند متمایز نمایید.
۱- یک مرد نباید خود را خردمندتر از یک زن برآورد نماید، اگر او مدیون امتیازات ویژه خود در بدست آوردن تحصیلات بهتر است پس باید از شجاعت خود در زدن مردی با دستهای بسته ببالد. Marry Astell, An Essay in Defence Defence of the Female Sex , 1721.
حل:
این یک استدلال همسنجانه است. همسنجی در اینجا بین زدن یک مرد با دستان بسته و خردمندتر بودن در نتیجه داشتن تحصیلات بهتر انجام شده است. یکطرف در هردو حالت دارای امتیازات فراوان است. در حالت اول روشن است که نباید کسی با داشتن این برتری به خود ببالد؛ و در حالت دوم،یعنی نتیجهای که این استدلال میخواهد بگیرد، نیز بهطور معادل نابجاست تا کسی از خردمندی نسبی خود با داشتن این امتیاز بر خود ببالد.
۲- بجای سرمایهگذاری برای آینده، ما پولهایمان را برای چیزهای لوکس بیفایده، سرمایهگذاری در کشورهای نفتخیز فاسد خصمانه، افزایش آلودگی و کسری تجاری خرج میکنیم. مثل رانندگی پر سروصدا در یک بازار خرید بزرگ. —Eric Buckvar, “A Wasteful Society,” The New York Times, 23 March 2007
۴- انگلیسیها کمتر سختگیر در علامتگذاری و موضوعات مرور همچون پانویسی و برگههای کتابشناسی هستند. یک انگلیس وقتی در مورد ویرگول برای آمریکایی حرف میزند کمی مثل این است که یک آمریکایی برای فرانسویها درباره سسها حرف بزند. —Louis Menand, “Bad Comma,” The New Yorker, 28 June 2004
۵- درست است که علوم پایه چنان تخصصیشدهاند که حتی تحصیل بسیار خوب در آنها فرد را آماده برای خبرگی در تمام علوم نمیسازد. اما چنین چیزی برای پیگیران جستارهای غیر علوم پایه نیز درست است. برای مثال، تاریخدانی که برای دورهای از تاریخ یا منطقه مشخصی خبره شده است (تاریخ نیروی نظامی، علوم یا علوم اقتصادی)، ما را از تدریس تاریخ توسط وی وانمیدارند. -- Bruce J. Sobol, Current Issues and Enduring Questions (Boston: St. Martin’s Press, 1990
حل:
استدلال همسنجانه
۶- بررسیها نشان داده است که نمرات دختران در دبیرستان و کالجها بالاتر از پسران است - و این در حالی است که دختران برنده تقریباً ۳۵ درصد بورسیههای ملی هستند. مدیر اجرایی اداره آزمون منصفانه مدعی است تنها برگزاری آزمونهای سویه دار جنسی موجب این نابرابری است". رئیس اداره بورسیه میگوید: ما واقعاً نمیدانیم چرا دختران در امتحانات بدتر هستند. سرزنش کردن آزمونها برای تفاوت بین پسران و دختران در پاسخ دادن به آنها مثل سرزنش یک قد سنج است که چرا پسران قدبلندتر از دختران هستند. -- Merit test Defended,” Los Ange1es Tims, 26 May 1993.
۷- شیمیدان و زیستشناس مشهور جاستون ون یسبیگ با تئوری جرم (میکروارگانیسم) مبتنی به نظر پاستور که میکروبها میتوانند موجب تخمیر شوند را رد میکند و آن را به همان اندازهٔ نظر کودکی که سرعت جریان آب رودخانه راین را مربوط به چرخ آسیابهای سنگی شهر ماینز در کناره آن میداند مهمل و کودکانه مینامد. -- René Dubos, Pasteur and MderN Science, 1960.
۸- گفتن از مسیحیت بدون گفتن از گناه مثل صحبت از باغبانی بدون گفتن چیزی از علف هرزها است. -- The Rev. Lord Soper, quoted in The New York Times. 24 Dec 1998
۹- مارگری ویلسون مدیر موسسه حفاظت از کانگوروها در استرالیا میگوید، "این یک مسئله وابسته به روح ملی است، ما فکر میکنیم اینجا و در این کشور بهاندازه کافی گوشت برای مردم وجود دارد تا نماد ملی خود را نخورند. هیچ آمریکایی عقاب آمریکایی نمیپزد، مگر اینگونه نیست؟"-- “Battling over a Nationa1 Symibo1,’’ .The New York Times, 10 July 1995.
۱۰- بهطور مطمئن آب شدن یخهای دریاها آنگونه که مدلهای گرمایش جهانی به تصویر کشیدهاند نمیتواند دلالت بر سیلابهای ساحلی داشته باشد. همانگونه که ذوب شدن قطعات یخ نمیتواند موجب سرریز شدن آب از لیوان شود. هرگونه بالا آمدن بیشتر آب ناشی از آب شدن یخهای روی زمین است که تاکنون مشاهدات کم از آن وجود دارد. -- “Walter Gibbs, “Research Predicts Summer Doom fbr Northern Icecap,” The New York Times, 11 july 2000.
حل:
استدلال همسنجانه
۱۱- توماس هنری هاکسلی از پیروان داروین در قرن نوزدهم این همسنجی را ارائه نمود: به نظر میرسد وجدان مربوط به مکانیسم بدن بهعنوان وجه التزام کار آن و کاملاً بدون توان در تصرف کار بدن باشد، مثل آنکه سوت (آژیر) بخار لوکوموتیو کار آن را بدون تأثیرگذاری در سیستم مکانیکی آن همراهی میکند.
۱۲- هجده نقش و پنجاهوشش پانل سنگی که روزگاری نقش دهند معبد پارتتون در آکروپولیس یونان بود- در سال ۱۸۰۱ میلادی توسط توماس بروک به موزه بریتانیا در لندن انتقال یافت. یونانیها میگویند که وی آنها را دزدیده است؛ بریتانیا میگوید آنها را به روش درست و با خرید بدست آوردهاند. بعضی از بریتانیاییها میگویند آنها را برای بازیهای المپیک ۲۰۰۴ به یونان ببرند. یکی از رهبران حزب کارگر گفت "پارتتون بدون آنها مثل یک لبخند بدون دندان است".-
۱۳- فمینیستها بر آن شدند تا به بررسی انستیتو ازدواج، که مطابق قانون ایجادشده، پرداخته تا دریابند آیا این انستیتو در جهت حقوق زنان است یا نه. بهطور فزایندهای برای ما روشن شد که انستیتوی ازدواج زنان را به همان طریق"حفاظت" میکند که گفته میشد مؤسسات بردهداری سیاهان را "حفاظت" میکنند- بعبارت دیگر واژه "حفاظت" در اینجا صرفاً تعبیر ملایم تعدی است. -- Sheila Cronan, ‘Marriages” in Anne Koedr, El len Levin and Anita Rapone, eds., Radical Feminism. 1976.
۱۴- وینگشتاین تفکر را با شناگری مقایسه میکرد. از آنجا که در شناگری بدن تمایل دارد غوطهور و بیحرکت در آب بماند، لذا تقلای زیاد فیزیکی نیاز است تا آن را وادار به حرکت در عمق کند. اندیشیدن نیز به تقلای بسیار ذهنی نیاز دارد تا ذهن ما را از سطحیات دور کند و به عمق مسائل فلسفی براند. -- - George Pitcher, The Philosophy of Wittgenstein. 1964.
۱۵- یک انسان بیهدف مثل یک کامپیوتر بدون برنامه است. و این یک قطعه ابزار خانه زشت است. -- Sreve Danish, "Getting a life” The New York Times. March 1998.
حل:
کاربرد غیراستدلالی همسنجانه
۱۶- جستجو برای انرژی قابلاستفاده از فیوژن (جوش هستهای) مستلزم کاربرد میدانهای مغناطیسی همبند پلاسما (نوعی گاز) با حرارت بسیار بالا (۱۸۰ میلیون درجه فارنهایت) و بسیار فشرده (۲۰ برابر چگالی سرب) درون یک محفظه خلأ است. پلاسما نباید هرگز با دیوارههای جامد محفظه تماس پیدا کند. زیرا در این صورت و بلافاصله تمام حرارت خود را از دست خواهد داد و نمیتواند به فیوژن در حال انجام انتقال یابد. یک گزارش علمی مسئله را اینگونه مطرح میکند: همهچیز بستگی دارد که پلاسمای مغناطیسی شده را درون یک بطری بهطور محکم متوقف نگاه داشت ......[اما] نشان دادهشده که محصور کردن انبوهی از پلاسمای بسیار داغ و متراکم سختتر از متراکم کردن و شکل دادن یک قطره ژله توسط صرفاً نوارهای لاستیکی است. -- Mlcolm W. Brownc, Reviving the Quest to Tame the Energy of the Stars. The New york times, 8 June 1999
۱۷- بسیار مهم است که در همینجا و اکنون روشن سازیم که تعریف چه است و از آن چه بدست میآید. اغلب چنین به نظر میرسد که به آن اعتباری درخور توانمندی خلاقانه نسبت داده میشود؛ اما همه آنچه آن انجام میدهد نشاندار کردن چیزی بهطور مشخص و تخصیص دادن یک نام به آن است، همانطور که یک جغرافیدان با کشیدن خطهای مرزی یک دریا نمیسازدد، او میگوید: من به قسمتی از سطح اقیانوس محدود به این مرزها دریای زرد میگویم، به همین ترتیب یک ریاضیدان نمیتواند با تعریف کردن واقعاً چیزی را به وجود آورد. -- Gottlob Frege, The Basic Laws of Arithmetic, 1893.
۱۸- کودکان در دبستان شبیه کودکان نزد پزشک هستند. پزشک میتواند بگوید که چقدر داروهای او خوب است و همه آنچه کودکان فکر میکنند این است که چقدر آنها بد و بدمزه است. به میل خود آنها باشد، هیچکدام را استفاده نخواهند کرد.
من فکر میکنم این مثل آن است که گروهی مسافران مصمم و شجاع را واداریم تا بجای مقصد امیدوارانه، مثل محکومین پای در قل و زنجیر و در معرض تنبیه، راه در جاده ناهمواری بگذارند که کسی نمیداند به کجا میرود. همه آنچه آنها میتوانند انجامدهند فقط چند قدم به جلو است.
مدارس اینچنین برای کودکان به نظر میرسد: اینجا جایی است که آنها شمارا وامیدارند بروید و آنجا است که آنها به شما میگویند چیزهایی را انجام دهید و آنجا جایی است که اگر آنچه را میگویند نکنی آنها میکوشند زندگی را برایت نادلپذیر کنند.-- John Holt, How Children Fail, 1964.
۱۹- من نمیتوانم فکر کنم که دیگر دنیا هرگز برای ما طبیعی شود. من درباره "بعد از جنگ" نمیگویم، اما انگار از قلعهای در آسمان میگویم، چیزی که هرگز نخواهد بود.
به نظرم میآید که هشت تن از ما در جایی هستیم که انگار قطعهای از آسمان آبی است، فراگرفته با ابرهای سیاه و خطرناک، جایی خیلی دور و هنوز بهسلامت، ولی ابرها به سمتمان میآیند و حلقه ما و خطر تنگتر و تنگتر میشود. ما با تاریکی و خطر فراگرفته شدهایم و در جستجوی ناامیدانه برای رهایی مدام به هم تنه میزنیم. به جنگ در پائین نگاه میکنیم و به زیبایی صلح در بالا. و همین موقع توسط انبوه ابرها پراکنده میشویم و دیگر نه میتوانیم بالا برویم و نه پایین. جلویمان دیوار سخت و رخنه ناپذیر است که میخواهد ما را بشکند، ولی نه هنوز. من فقط میتوانم گریه کنم، التماس کنم که "ای حلقه، ای حلقه کمی راه بگشا تا از تو در آبیم". -- Anne Frank, from The Diaryy of a Young Girl, 8 November 1943
۲۰- متأسفانه روزنوشت مِنکِن [.M.L Menken] وی را بهطور شوکآور یک نژادپرست و ضد سامی معرفی میکند، تا آنجا که قامت وی بهعنوان یک ادیب آمریکایی درخطر است........ من یک مقایسه با ریچارد واگنر، یک ضد سامی تند انجام میدهم. هنوز میتوان به اپراهای واگنر گوش فراداد و زیبایی هنرمندانه آنها را تحسین کرد. اثر مجزا از فرد است. مگر چنین نیست؟ -- Gwinn Owens, “Mencken -- Getting a Bum Rap?” The New York Times, 13 December 1989.
حل:
استدلال همسنجانه