نگاه دوباره به استقرا و استنتاج
دلیلآوری همسنجانه (آنالوجیک)
درآمد به منطق فصل ۱۲ قسمت ۱
«خلاف هر «امر واقع / Matter of fact» ممکن و نیز توسط ذهن به همان آسانی و تمایز درکشدنی و نیز انطباق پذیر با واقعیت است، زیرا نمیتواند موجب تناقض گردد. اینکه خورشید طلوع نخواهد کرد یک گزاره کمتر دریافتنی نیست و تناقض بیشتر از پذیرش طلوع میکند را موجب نمیشود . . . پس میتواند موضوع ارزشمند کنجکاوی باشد، پرسش از آنکه طبیعت این اذعان چیست که ورای گواهی حسی کنونی یا سابقه ذهنی(حافظه) ما را به بودن واقعی و امر
واقع آن متقاعد میکند.»
—دیوید هیوم (۱۷۱۱-۱۷۷۶)
__________
از این فصل (۱۲) تا فصل ۱۵ میدان سخن استقرا (منطق استقرایی / منطق علم) است و این
قسمت نگاهی دوباره و یادآور استدلال استقرایی است.
۱.۱۲ نگاه دوباره به استقرا (Induction) و استنتاج (Deduction)
امر واقع
واقعیت
واقعی
Matter of fact
یک امر واقع (بعنوان نام) به راستینهها
(در مقابل نظرها/ باورها) اشاره دارد
یا (بعنوان صفت) یک روش عملی/کارزدنی و غیرعاطفی غیراحساسی از
رسیدگی به امور را توصیف کند.
-[مثال: او یک توصیف واقعی و خالی از احساس
از ماجرا را ارائه کرد].
استدلالها بر مقدماتی بناشدهاند که چنین باور است یا چنین فرض است که درست هستند. بعضی از این مقدمات را میتوان بهوسیله استدلال استنتاجی بدست آورد، اما بسیاری از مقدمات که باید بدانها تکیه کرد را نمیتوان بوسیله استنتاج بدست آورد. ما روند دلیلآوریهای خود را آنگونه که دیوید هیوم گفت از بعضی "امر واقع / Matter of fact" که درستی آنها پذیرفتهشده آغاز میکنیم. برای تثبیت این امور واقع باید به دلیلآوری استقرایی تکیه کرد.
ازاینقرار، استقرا نقطه آغازین— شالوده— اینگونه دلیلآوریها، که اینجا بیشتر مورد توجه ما است، را فراهم میآورد. ما در تثبیت حقایق در زندگی روزانه، نیز آموختن حقایق درباره جامعه و فهم جهان طبیعی به دلیلآوری میپردازیم. بهطور قطع، استنتاج در توانمندی ما در حرکت از گزارههای دانسته (یا فرض شده) به گزارههای دیگری که مستلزم آنها هستند تواناست، اما در پیجویی آن حقایق که در استدلال باید از آنها آغاز کرد کارگشا نیست.
استدلالهای استقرایی، که با آنها به تثبیت امور واقع میپردازیم از اساس با استدلالهای استنتاجی که در قسمتی دیگر از این فصل (قسمت ۴- ابطال با آنالوژی منطقی) به آنها نگاهی خواهیم داشت، متفاوتاند. بین این دو خانواده بزرگ استدلال تباینی بنیادین در رابطه بین مقدمات و نتیجه نهفته است. در استدلالهای استنتاجی ادعا این است که نتیجهها بهطور قطعی از مقدمات بهدستآمدهاند. چنین ادعایی بجاست، زیرا هر استدلال استنتاجی، اگر نیکو باشد، به آنچه هماکنون در مقدمات نهفته است روشنی میبخشد. رابطه بین مقدمات و نتیجه در استدلالهای استنتاجی از گونه ضرورت منطقی است. در هر استدلال استنتاجی اگر معتبر است و اگر مقدمات آن درستاند آنگاه نتیجه هم باید درست باشد.
در استدلالهای استقرایی —آنچه این فصل متوجه آن است— رابطه بین مقدمات و نتیجه یک ضرورت منطقی نیست. هیچ ادعای قطعیتی نمیشود. عبارتهای معتبر و نامعتبر کاربردی ندارند. این بدان معنی نیست که استدلالهای استقرایی همیشه ضعیفاند؛ بلکه گاهی نیز بسیار قوی و شایسته اطمیناناند. اکنون دانشمندان، بدون هیچ تسامح، مدعیاند سیگار کشیدن یک علت سرطان است. این درست است، اما این درستی را با قطعیت آشکار یک استدلال قیاسی معتبر نمیتوان دانست. اگر P یا Q درست و نیز چنین نیست که P درست باشد آنگاه فراتر از هر شکی میتوان نتیجه گرفت که Q باید درست باشد. تثبیت این درستی نتیجه ناگزیر ضروریات نهفته درآن است. حقایق تجربی، مثلاً درباره سیگار کشیدن یا علل سرطان و همه انواع ازاینگونهها، نمیتوانند معیارهای قطعیت استنتاجی را برآورده سازند.
در قلمرو استقرا که ما درپی دانش امور واقع درباره جهان هستیم چیزی فراتر از شک و جود نخواهد داشت. ما باید به استدلالهایی تکیه کنیم که فقط بهاحتمال پشتیبان نتایج خود بوده یا احتمالاً درست هستند. توانمندیها و ناتوانیهای استدلالهای استقرایی و تکنیکهای برآورد چنین استدلالهایی کانون توجه ما در این فصل هستند.
در این فصل ابتدا آن استدلالها که بر مبنای آنالوژی (همسنجی) به دنبال تثبیت مورد خاصی از نتیجهاند را بررسی میکنیم. سپس استدلالهایی که درپی فراتر از یک مورد خاص و بلکه تعمیم نتیجههای خود در رابطه با قوانین علیاند را پی میگیریم. در بخش سوم کتاب به دنبال روشهای علم، فرضیههای علمی و نظریههای علمی که بر پایه تکنیکهای استقرائی استوارند خواهیم بود، و نیز کاوش در مفهوم احتمال که معمولاً همراه با نتایج استقرا بیان میشود.