علت و معلول
استدلال علی
درآمد به منطق فصل ۱۳ قسمت ۱
در فصل قبل به آنچه هیوم گفت، یعنی بن مایه استدلالهای استقرایی پرداخیم و چگونگی بهرهمندی کارآمد (معیارهای ارزیابی استدلالهای همسنجانه) از آن را توضیح دادیم. موضوع این فصل (فصل ۱۳) استدلال علی، یعنی بنیاد سبک شناسی علمی، است. در این قسمت به واکاوی علت، معلول و رابطه آنها (علیت) پرداختهایم.
۱.۱۳ علت و معلول
رابطه عِلّی
علیّت
Causal Relation
Causality
اشاره به پیوندی بین رویدادها
یا پدیدهها است، آنگونکه وقوع یک یا چند رویداد، موسوم به
علت
(یا علتها) در وقوع یا عدم وقوع رویدادی دیگر موسوم
به معلول دارای تاثیر تعیین
کننده باشد. معمولاً سه برداشت از علت وجود دارد:
۱-
شرط لازم ۲- شرط کافی ۳- شرط لازم و کافی.
استدلال علی
Causal Reasoning
گونهای استدلال استقرایی که در آن به برخی معلول از آنچه علت آن فرض شده یا به برخی علت از آنچه معلول آن فرض شده پیبرده شود.
استدلالهای استقرایی اغلب بیشتر از صرف آنالوژی هستند. وقتی میدانیم یا فکر میکنیم که میدانیم یک چیز علت چیز دیگر یا معلول آن است، آنگاه میتوان از علت به معلول یا از معلول به علت استدلال کرد. اگر آن روابط تصور شده بین علت و معلول بهطور صحیح برقرار باشند، استدلال بر پایه آن روابط (موسوم به رابطه علّی) بسیار توانمند خواهد بود.
یک استدلال علی، بیشتر از آنکه بهطور نظری توانمند باشد، دارای اهمیت عملی افزون است. توانایی ما به کنترل محیط، زندگی موفق و برآوردن اهداف، همگی بهطور تعیینکننده وابسته به دانش ما از پیوندهای علی است. برای مثال در معالجه یک بیماری پزشک باید علت آن را بداند و البته آنها باید اثرات [معلولها] داروهای تجویزیشان را نیز فراگیرند (ازجمله "اثرات جانبی").
در هر میدان که به عمل دست مییازیم و به دنبال دست آوردن نتایج هستیم، رابطه علت و معلول [علیت] بنیادی است. دیوید هیوم، یکی از موشکافترین همه متفکران در این قلمرو چنین نوشت:
همه استدلالها در رابطه با امورواقع بر روابط علت و معلول بناشدهاند. فقط با این رابطهِ تنها میتوانیم پای به ورای شواهد حاضر در حافظه و احساس بگذاریم. اگر از فردی بپرسید که چرا باورمند به یک امرواقع است که ما آن را نمیدانیم؛ برای مثال اینکه دوست او در کشور است یا فرانسه؛ وی دلیل خوبی را به شما ارائه خواهد داد و این دلیل امرواقع دیگری است؛ مثلاً نامهای از وی دریافت کرده یا دانش وی از قول قرارهای قبلی چنین است. وقتی شخصی ساعت یا ماشین دیگری را در یک جزیره برهوت پیدا میکند، نتیجه میگیرد که روزی آدمی در این جزیره بوده است. همه استدلالات ما در رابطه با امرواقع دارای طبیعت یکسان هستند. . . . اکنون اگر خود قانع شده باشیم، پس در رابطه با طبیعت آن شواهد، که ما را بر امرواقع مطمئن میکنند، باید در پرس و جوی آن باشیم که چگونه ما به دانش علت و معلول دست مییابیم.➥
روشهایی که ما را به اینچنین دانشی میرسانند مرکز توجه این فصل است. این البته یک مسئله پیچیده است و ناشی از این واقعیت است که برای واژه "علت" چندین معنی متفاوت وجود دارد. بنابراین ما از تمیز این معنیها از یکدیگر آغاز میکنیم.
چیزها صرفاً اتفاق نمیافتند. رویدادها روی میدهند و هر چیزی تحت شرایط معینی اتفاق میافتد. این یک اصل موضوع / Axiom در مطالعه طبیعت است تا دریابیم در جهانی که زندگی میکنیم باید پیگیر آموختن شرایطی باشیم که تحت آنها، رویدادها اتفاق میافتند یا نمیافتند. معمول است که بین شروط لازم و شروط کافی برای روی دادن یک رویداد تمایز قائل شد.
شرط لازم
Necessary
یک پیشآیند که در غیبت آن یک رویداد مشخصی نمیتواند رخ دهد.
.
یک شرط لازم برای روی دادن یک رویداد معین عبارت از پیشآیندی است که در غیبت آن، رویداد موردنظر نمیتواند رخ دهد. برای مثال، حضور اکسیژن شرط لازم برای رویداد احتراق است. اگر احتراق رخ دهد آنگاه اکسیژن باید حضورداشته باشد، چراکه در غیبت اکسیژن احتراق نمیتواند حادث شود.
یک شرط کافی برای روی دادن یک رویداد عبارت از پیشآیندی است که در حضور آن، آن رویداد باید رخ دهد. آنطور که دیدیم، حضور اکسیژن یک شرط لازم برای احتراق است، اما شرط کافی برای احتراق نیست- چراکه آشکار است اکسیژن بدون رخ دادن احتراق میتواند حضورداشته باشد. ولی برای تقریباً هر مادهای دامنهای از درجه حرارت وجود دارد، به قسمی که بودن در آن دامنه از درجه حرارت با حضور اکسیژن یک شرط کافی برای احتراق آن ماده است. بنابراین روشن است که برای رخ دادن یک رویداد ممکن است چندین شرط لازم حاضر و همه این شرطهای لازم باید در شمول شرط کافی آن رویداد باشند.
علت
Cause
یک واژه با معانی گوناگون، ازجمله شرط لازم، شرط کافی، شرط لازم و کافی، و نیز یک عامل تعیین کننده در ایجاد یک رویداد معین.
واژه علت (نسبت به بعض رویدادها) گاهی به معنای "شرط لازم آن رویداد" و گاهی به معنای "شرط کافی آن رویداد" بهکاربرده میشود. در بیشتر اوقات وقتی مسئله در دست عبارت از حذف بعض پدیده نامطلوب است. برای حذف، فقط باید بعض شرط که برای وجود آن پدیده لازم است را پیدا و سپس حذف کرد. چه ویروس یا باکتریهایی علت یک بیماری مشخص هستند؟ پزشکان با تجویز دارو که آن میکروبها را نابود میکند آن بیماری را درمان میکنند. گفته میشود میکروبها علت آن بیماری هستند اگر آنها شرط لازم آن بیماری باشند- چراکه در غیبت آنها آن بیماری نمیتواند رخ دهد.
بهطور نزدیک و مرتبط با شرط کافی برداشت دیگری نیز از واژه علت هست— و آن اینکه وقتی یک پدیده دادهشده گرایش به داشتن نقش سببی در ایجاد یک پیشامد معین را داشته باشد. برای مثال گفتن "سیگار کشیدن علتی برای ابتلا به سرطان ریه است" صحیح است- علیرغم آنکه ممکن است سیگار کشیدن همچون یک عامل سرطان به مدت طولانی و بدون ابتلا به سرطان ریه ادامه داشته باشد. بعلاوه سیگار کشیدن شرط لازم سرطان ریه نیست چرا که این سرطانها باوجود غیبت کامل سیگار کشیدن بازهم ایجاد میشوند. اما سیگار کشیدن در پیوند با رویدادهای بسیار معمولی زیستشناسی آنچنان بهکرات در گسترش سرطان ریه نقش بازی میکند که ما فکر میکنیم گزارش آنکه سیگار کشیدن یک "علت" سرطان است صحیح است.
این نکته همچنین اشاره به یک کاربرد معمول دیگر عبارت "علت" دارد- علت بهعنوان یک عامل که در رخ دادن بعض پدیده تعیینکننده بوده است. یک شرکت بیمه بازرسان خود را برای تعیین علت یک آتشسوزی مشکوک روانه میکند. اگر گزارش آنها این باشد که علت اصلی آتشسوزی حضور اکسیژن در هوا بوده است آنوقت محتمل است که بازرسان شغل خود را از دست دهند. و البته که چنین بوده (در برداشت شرط لازم)، چون اگر اکسیژن نبود آتشسوزی هم در کار نبود. شرط کافی آتشسوزی نیز طرف توجه شرکت بیمه نیست، زیرا اگر بازرسان گزارش میدادند گرچه آنها مدرک دارند که آتشسوزی توسط بیمهگذار ایجادشده ولی هنوز نتوانستهاند همه شروط لازم آتشسوزی را پیدا کنند و بنابراین علت تمام آن هنوز معین نشده است، بازهم مطمئناً شغل خود را از دست میدادند. آنچه شرکت بیمه به دنبال آن بود تا کشف شود حادثه یا اقدامی بود که حضور آن شرایط که معمولاً شرایط غالب هستند موجد فرق بین رخ دادن و رخ ندادن آتشسوزی بود.
در دنیای واقعی، در سینسیناتی اوهایو در نوامبر ۲۰۰۳ یک مرد عظیمالجثه که با زور در مقابل دستگیری مقاومت میکرد، مدت کوتاهی بعد از ضرب و شتم توسط افراد پلیس برای وادار به تسلیم شدن فوت کرد. بررسی پزشکی قانونی ناحیه نشان میداد این مرگ باید یک "قتل" بهحساب آید و باید با دقت توجه داشت که از این کلمه قصد دشمنی یا بدخواهی بدست نیاید. پزشکی قانونی گفت، "آقای جونز در غیبت کشمکش در آن لحظه دقیق از زمان نمیمرد و بنابراین کشمکش علت اولی مرگ او بوده است➥". این برداشت از علت بهعنوان "عامل تعیینکننده" معمول و مفید است.
علت نزدیک
Proximate Cause
در یک زنجیره علت و معلولی، نزدیکترین رویدادی که بازنمود آن آمده. در تباین با علل دور که در فاصله دورتردر زنجیره علت و معلولی آمدهاند.
علت دور
Remote Cause
در یک زنجیره علت و معلولی، یک رویداد فاصلهدار از معلولی است که همچون بازنمود آن آمده و در تباین با علت نزدیک.
شعباتی از این برداشت سوم علت وجود دارد. وقتی یک دنباله علت وجود دارد – یعنی، زنجیرهای از رویدادها که در آن آ علت ب است، ب علت ج است، ج علت د است و د علت ه است. در این صورت میتوان رویداد ه را معلول هریک از رویدادهای پیشین در نظر گرفت. مرگی که در بالا ذکر آن آمد (که با ه نمادگذاری میکنیم) معلول کشمکش بود، خود کشمکش د معلول مقاومت بود، مقاومت معلول دستگیری بود، دستگیری معلول تخلف از بعض قانون بود و مانند آن. ما بین علت علت دور و علت نزدیک تمایز قائل میشویم. علت نزدیک عبارت از نزدیکترین رویداد به آن در زنجیره رویدادهاست. مرگ، ه محصول علت نزدیک کشمکش، د، است؛ بقیه علتهای دور هستند: آ بیشتر از ب دور و ب بیشتر از ج دور است و مانند آن.
شرط لازم و کافی
Necessary and sufficient condition
پیوند شروط لازم برای وقوع یک رویداد معین، آنگونه که این پیوند تمام آن چیزی باشد که برای اطمینان از وقوع آن رویداد لازم است. این برداشت از واژه علت است که هنگام استنتاج از علت به معلول و از معلول به علت میرود.
افرادی که مدرسه را قبل از ۱۶ سالگی ترک میکنند پنج برابر بیشتر از فارغالتحصیلان دانشگاه محتمل است که از حمله قلبی بمیرند؛ و نرخ مرگ در مدت یک سال پس از حمله قلبی در فارغالتحصیلان دانشگاه 3.5 درصد اما برای افرادی با زیر ۸ سال آموزش مدرسهای ۲۰ در صد است➥ . لیکن تحصیلات دانشگاهی علت نزدیک داشتن سلامت خوب نیست و نیز نبود آن علت نزدیک بیماری نیست. تحصیلات ضعیف یک پیوند در زنجیره علی است که اغلب موجب فهم کمتر از اندازه قابلقبول از فرآیند بیماری است و درنتیجه کوتاهی در تغییر نحوه زندگی که نیاز است تا موجب بهتر شدن برآمدهای پزشکی شود. و لذا معمولاً و بهدرستی به فقر که بهطور جهانی آموزش را بهطور گسترده تحت تأثیر قرار میدهد بهعنوان یکی از "علتهای ریشهای" سلامت ناچیز نگاه میشود - و البته نه علت نزدیک - بلکه علت دور که میباید ریشهکن شود.
نیاز است تا برداشتهای متفاوت از عبارت علت متمایز شوند. ما میتوانیم به گونه موردقبول علت را از معلول نتیجه بگیریم، اما وقتیکه منظور از علت "شرط لازم" باشد. و نیز میتوان معلول را از علت نتیجه بگیریم، اما وقتیکه منظور از علت "شرط کافی" باشد. وقتی این نتیجه گرفتنه از علت به معلول وهم از معلول به علت باشد آنگاه عبارت علت باید در برداشت شرط لازم و کافی" بکار گرفته شود -- یعنی وقتی علت بهعنوان شرط کافی رویداد لحاظ شود و این شرط کافی بهعنوان عطف همه شروط لازم آن در نظر گرفته شود. لیکن هیچ تعریف واحد از علت با همه کاربردهای متفاوت (و مقبول) این واژه مطابقت ندارد.