تعریف چیست؟ و کاربرد آن
تعریف و زبان
درآمد به منطق فصل ۴ قسمت ۱
یک تعریف، مجموعهای از نمادها است که معنی نماد دیگر را توضیح میدهد. تعاریف خوب در نمایانسازی چندپهلویی، ابهام، حذف آنها و درنتیجه در فرجام رسانی مجادلات لفظی بسیار مؤثر است. این قسمت در پی روشهای تعریف و کاربرد هریک از آنها در زبان است.
۱.۴تعریف چیست؟ و کاربرد آن
__ The Note-Books of Samuel Butler, Samuel Butle
یک تعریف خوب در نمایانسازی ابهام و حذف آن و درنتیجه در فرجام رسانی مجادلات لفظی بسیار مؤثر است. لیکن تعریف در منطق دارای کاربردهای مهم دیگر نیز است. قبل از تمیز این کاربردها باید به یک ویژگی همه تعاریف تأکید کرد:
تعریفها، تعریفِ نمادها (و نه اشیا) هستند، زیرا فقط نمادها دارای معنی هستند که تعریف میتواند آنها را توضیح دهد.
واژه "صندلی" را میتوان تعریف کرد، زیرا دارای معنی است، اما نمیتوان خود صندلی را تعریف کرد. میتوان روی آن نشست، آن را رنگ كرد، سوزاند یا وصف کرد — اما نمیتوان آن را معنی كرد، زیرا صندلی واقعی یك نماد نیست تا دارای معنی باشد و بتوان آن را توضیح داد. گاهی بگونه گمراهکننده میگوییم در حال تعریف یک شی هستیم، اما و در واقع این نماد است که آن را تعریف میکنیم.
تعریف قراردادی
Stipulative definition
یک تعریف که در آن، یک نماد جدید معرفیشده تا بدان معنایی دلخواه منتسب گردد. برخلاف تعریف واژگانی، یک تعریف قراردادی نمیتواند صحیح یا غلط باشد.
تعریف واژگانی
Lexical definition
یک تعریف، که آن معنی که هماکنون تعریفشده دارد، را گزارش میکند. یک تعریف واژگانی میتواند درست یا نادرست باشد.
تعریف روشنگر
Precising definition
یک تعریف، که بدین خاطر وضعشده، تا با ترسیم هر چه بیشتر متمایز یک مفهوم، چندپهلویی یا ابهام را رفع کند.
تعریف نظری
Theoretical definition
تعریفی که فهم نظریهای، که تعریفشده عنصر کلیدی در آن است، را کوتهوار در بر گیرد.
تعریف اقناعی
Persuasive definition
یک تعریف، که آنگونه پیکربندی و بکار گرفتهشده، تا با تأثیرگذاری بر گرایشها یا تحریک انگیزهها، مجادلهای را به پایان رساند و اغلب تکیهبر کاربرد انگیزهمند زبان دارد.
دو اصطلاح فنی رایج هست كه در بحث تعریف مفید هستند. نمادی كه آن را تعریف میکنیم تعریفشده [معرَف] نامیده و نماد یا نمادهایی كه برای توضیح تعریفشده بكار میروند را تعریفگر [معرِف] مینامیم. باید توجه داشت، اشتباه است اگر گفته شود، تعریفگر [معرِف] معنیِ تعریفشده [معرَف] است، بلكه، آن (تعریفگر) عبارت از نماد یا مجموعهای از نمادها است كه بنا بر تعریف، با تعریفشده دارای معنی یكسان است.
با این مقدمه میتوان گفت؛ تعریفها ازآنجهت که چگونه بکار روند به پنج قسماند:
(۱) قراردادی، (۲) واژگانی، (۳) روشنگر، (۴) نظری، (۵) اقناعی.
اکنون هر یک از آنها را بهنوبت ملاحظه خواهیم کرد:
۱- تعریف قراردادی
تعریفی که معنای آن حاصل از انتسابِ بهعمد به نمادی باشد، تعریف قراردادی نامیده میشود. فردی که نماد جدیدی را معرفی كند، اختیار كامل دارد تا آن را پایبند به معنی موردنظر خود گرداند. نیاز نیست تا عبارت تعریفشده كاملاً تازه و نو باشد؛ این عبارت میتواند در زمینهای كه تعریف در آن بکار برده میشود تازه باشد. آنچه را كه اینجا تعریف قراردادی نام نهادیم گاهی "تعریف اسمی" نیز نامیده میشود.
چرا یک اصطلاح را بطور قراردادی معرفی میکنیم؟ دلایل زیادی هست تا آنرا توجیه کند. واژههای نو توسط تعریف قراردادی برای مقاصد گوناگون ارائه میشود. راحتی یكی از دلایل آن است؛ یك تکواژه را میتوان بهعنوان "کوتاه شده" چندین واژه در پیامرسانی یا رمزنگاری بكار گرفت. پوشیده ماندن پیام نیز یكی دیگر از علتها است، قرارداد در پیامرسانی، میتواند موجب شود پیام فقط توسط فرستنده و گیرنده آن فهمیده شود. صرفهجویی در كاربرد عبارتها علت سوم است، بهویژه در علوم، نمادهای جدید معرفی و تعریف میشوند تا بنابر قرارداد شناسای مفاهیمی باشند كه در غیر این صورت برای بیان آنها میبایست دنبالهای تكراری از عبارتها آورده میشد. بنابراین، یك دانشمند برای نوشتن و ارائه یك گزارش یا نظریه در مصرف وقت و فضای موردنیاز صرفهجویی میکند. مهمتر از صرفهجویی، باعث میشود نیاز بهدقت و مصرف انرژی ذهنی نیز كاهش یابد، زیرا وقتی جملات و معادلات طولانی شوند درك آنها بهراحتی "جاافتاده" نخواهد شد. برای مثال، نوشتن بعضی اعداد دردسرآور است لذا، بنابر قرارداد نامهایی به آنها دادهشده است. پیشوند "زتا-#" بنابر قرارداد برابر عدد میلیارد تریلیون (۱۰۲۱) و پیشوند "یاتا-#" بنابر قرارداد برابر عدد تریلیون تریلیون (۱۰۲۴) تعریفشدهاند. اینها در سال ۱۹۹۱ و در کمیته عمومی اوزان و اندازهها (Conférence générale des poids et mesures) تعریفشدهاند. از سوی دیگر، "زپتو-#" و "یاکتو-#" بنابر قرارداد به ترتیب برابر "یک میلیارد یک تریلیونم (۱۰-۲۴)" و "یاکتو" برابر "یک تریلیون تریلیونم" تعریفشدهاند. شاید مشهورترین همهيِ تعریفهای قراردادی، نامیدن دلخواه عدد ۱۰۱۰۰به "گوگول"(ی) (یعنی ۱ و ۱۰۰ صفر جلوی آن) باشد که بهوسیله نوه ۹ ساله ریاضیدان ادوارد کاسنر (Edward Kasner)، وقتی از وی درخواست واژهای مناسب برای یک عدد خیلی بزرگ کرد، پیشنهاد شد. اکنون نام شرکت مشهور جستجوی اینترنتی گوگل غلط املایی این عبارت، بهعمد، است.
گاهی علائم جدیدی كه توسط دانشمندان معرفی میشود دارای اثرگذاری روانی خاصی هستند، كه از جنبه منفی ممكن است موجد انگیزش و پرتی حواس گردند. در این مواقع بهکارگیری یك نماد با تعریف قراردادی و دارای معنی یكنواخت میتواند سبب رهایی خوانند یا شنونده از اثر انگیزشی آن و یکسو شدگی وی گردد. برای مثال، در روانشناسی جدید، "فاكتور g" منسوب به اسپیرمن** دربردارنده معنایی مشابه "هوشمندی" است، ولی هیچیک از ویژگیهای انگیزشی آن را همراه خود ندارد. از طرف مثبت قضیه، انتخاب یك نام پر كشش میتواند باعث انگیختگی و علاقهی پژوهشگر شود، حالآنکه، اصطلاح كامل علمی آن به نظر كدر و ملالآور جلو نماید. برای مثال، "سیاهچالهها" برای جایگزین عبارت بدون كشش "ستارههای به گونه گرانشی بهتمامی درهمرفته#➥" معرفی شده است. واژهی "كوارك➥" که اکنون بهطور گسترده بکار میرود, در سال ۱۹۶۳ توسط موری گلمان# فیزیكدانی كه به پژوهش درباره ذرات درون اتم مشغول بود برای نامگذاری یكی از این ذرات معرفی شد.
گاهی واژههایی در فلسفه معرفی میشوند تا امكان بررسی بیطرفانه و خنثی مباحث چالشبرانگیز را فراهم سازند. به خاطر دقت در رجوع به محتوی تجربیات حسی، تعدادی از فلاسفه اخیر، واژه "sensum" را بهطور قراردادی تعریف کرده تا بتوانند بحث شریفی چون بیواسطه یا باواسطه بودن تجربه ما از اشیاء مادی را دور بزنند. چارلز سندرس پیرس فیلسوف آمریكایی — از بنیانگذاران جنبش فلسفی موسوم به پراگماتیسم — بعدازآنکه ملاحظه کرد وضعیت كاربرد این واژه بدتر از قبل شده است، تصریح كرد كه دیدگاه او از این بعد "پراگماتیسم" نام دارد — كه به قول وی آنقدر نازیبا بود تا كسی به فکر دستبرد به آن نباشد.
یك تعریف قراردادی نه درست است نه نادرست، نه دقیق است نه نادقیق. علامتی كه بهوسیله تعریف قراردادی تعریف میشود، تا قبل از آنكه توسط تعریف معنادار شود، فاقد معنی است. بنابراین، تعریف قراردادی را نمیتوان بهعنوان یك گزاره یا گزارش درباره اینكه تعریفشده و تعریفگر دارای معنی یکسان هستند در نظر گرفت. درواقع، آنها برای كسی كه تعریف را میپذیرد هممعنا هستند، اما باید توجه داشت كه این نتیجه شده از خود تعریف است نه امور واقعی كه توسط تعریف تائید شدهاند. یك تعریف قراردادی را باید بهعنوان یك پیشنهاد (یا یک تفكیك، یا یک درخواست، یا یک دستورالعمل) تلقی كرد كه توسط آن میتوان معنای تعریفشده را بهعنوان چیزی كه معنای تعریفگرها نیز هست بکار گرفت. بنابراین تعریف قراردادی بجای آنكه آگهساز باشد رهنمونگر است. پیشنهاد را میتوان رد کرد، از انجام درخواست میتوان امتناع كرد، و فرمان را اجرا نكرد — اما آنها نه درست هستند و نه نادرست. این ویژگی تعریف قراردادی است.
البته تعریف قراردادی را میتوان در زمینهای دیگری مورد ارزیابی قرارداد. یك تعریف قراردادی میتواند غیرقابل استفاده باشد، زیرا ممكن است کدر و پیچیده باشد. قرارداد میتواند اختیاری باشد. اما اینكه این قرارداد روشن است یا نه و یا اینكه آیا به خاطر آنچه معرفیشده مفید است یا نه، خود میتواند یك مسئله باشد. تعریف قراردادی عموماً در فرجام آوری مجادلات و ناسازگاریهای گوهری بارآور نیست، اما به مباحثات روشنی میدهد و باعث كاهش بار و نقش انگيزشی زبان میگردند، آنها میتوانند در جلوگیری از منازعات لفظی و بیحاصل مفید واقع شوند.
۲- تعریف واژگانی
وقتی مراد از یک تعریف حذف چندپهلویی و افزودن به واژهنامه افراد باشد، اگر این واژه یا عبارت جدید نباشد و از قبل دارای کاربرد جاافتادهای باشد، آنگاه این تعریف، واژگانی و غیرقراردادی خواهد بود. تعریف واژگانی به تعریفشده خود معنایی را که تاکنون فاقد آن بوده، نمیدهد، بلکه به گزارش معنایی میپردازد که هماکنون تعریفشده دربر دارد. روشن است که تعریف واژگانی ممکن است درست یا نادرست باشد. بنابراین، تعریف:
معنای واژگانی "پرنده" هر مهرهدار خون گرم دارای پر است.
یك تعریف درست است؛ و گزارش درستی را از کاربرد فارسیزبانان از واژهی پرنده (آنچه منظور آنهاست) ارائه میدهد. از طرف دیگر، تعریف:
معنای واژگانی "پرنده" هر پستاندار دو پا است.
آشکارا نادرست است. در زندگی روزانه بسیار اتفاق میافتد که واژهها را اشتباه بکار برده و حتی گاهی این اشتباه مایهی طنز نیز قرار میگیرد. در پرسشی از دانشجویان یک دانشگاه در آمریکا، بسیاری "دوازدهه" را "سیستم اعداد در مبنای ۲" و "آکچوری (آمارگری)" را "لانهی پرنده" تعریف كرده بودند. بههرحال، این تعریفها چه سرگرمکننده باشند یا نباشند گزارش نادرستی از نحوهی کاربرد آنها توسط فارسیزبانان است.
تفاوت عمدهای بین تعریف قراردادی و تعریف واژگانی هست: زیرا در تعریف قراردادی موردِ تعریف جداگانه و قبل از آنکه تعریفی برای آن ارائه گردد فاقد معنی است، و نمیتواند درست (یا نادرست) باشد. اما ازآنجاکه در تعریف واژگانی، وقتی هنوز تعریفی برای موردِ تعریف انجامنیافته، موردِ تعریف خود دارای معناست، این نوع تعریف دارای ویژگی درست یا نادرست بودن، براین پایه که معنی بهطور درست گزارششده باشد یا نه، است.
آنچه را که ما تعریف واژگانی نام نهادیم گاهی نیز بهعنوان تعریف حقیقی مورداشاره قرار میگیرد، چون تعریفشده, درواقع معنای مستقل و مشخصی دارد. اما اینکه تعریفی قراردادی است یا واژگانی در مقابل این پرسش، كه آیا تعریفشده نام دهنده "حقیقی" است و یا "شیای وجود داشتنی" بیجواب میماند. تعریف:
واژهی "یونیکورن" به معنای حیوانی شبیه اسب است كه شاخی از پیشانی آن برآمده است،
مسلماً یک تعریف "حقیقی" یا واژگانی است، و درست هم هست، زیرا تعریفشده از زمانهای دور کاربرد جاافتادهای داشته و دقیقاً همان معنایی را میدهد که توسط تعریفگرها در تعریف فوق ارائه شده است. اما تعریفشده نه نام دهنده و نه اشارهکننده به شیئی وجود داشتنی است.
در اینجا باید یک تعدیل انجام دهیم. مادام که بسیاری از کاربرد واژهها به گونه پابرجایی اشتباه است، شاید بهتر باشد تا دیگر کاربردهای آنها را که ریشه درجایی، بهنجار دانسته، دارند، غیرمعمول و نامتعارف انگاریم. استفاده از واژه یک مسئله آماری است و بهناچار وابسته به نوسانات آماری نیز است. بنابراین ،همیشه نمیتوان معنای یک واژه را مشخص کرد، اما اغلب باید شرحی از معانی گوناگون آن، مطابق با آنچه در گفتار و نوشتار واقعی بکار میرود، ارائه نمود.
بعضی واژهنامه نگاران برای گریز از این گوناگونی کوشش به رجوع به "بهترین" کاربرد یا استفاده "صحیح" واژه دارند. این نمیتواند بهتمامی چارهساز باشد زیرا کاربرد خود "بهترین" نیز امری اندازهپذیر است، اندازهپذیری که با شمارش نویسندگان و سخنرانان برجسته انجام میپذیرد که کاربرد آنها از واژه در هماهنگی با آن تعریف باشد. واژگان ادیبانه و آکادمیک جایی در عقبه جریان زندگی یک زبان زنده دارند، زیرا آنها گزارش کننده تعریفهایی هستند که فقط توسط تعدادی در سلسلهمراتب اشرافی آکادمیک پذیرفتهشده، و ممکن است زمان آنها اکنون دیگر سر آمده باشد؛ کاربردهایی که زمانی نامتعارف بوده چهبسا بهزودی و بعدازآن متعارف گردند. در تعریفهای واژگانی نباید ازنظر دور داشت که به چه روشهایی یک واژه یا عبارت توسط تعداد فراوانی از مردم آن زبان بکار بسته میشود، وگرنه آنها در ارتباط با کاربرد واقعی درست نخواهند بود و بهتمامی صحت نخواهند داشت. تصور تعریف آماری محض نیز یک ناکجاآباد خواهد بود، البته حالا فرهنگهای لغت خوب گرایشی به اینسو دارند، و مشخص میسازند کدام معنی "منسوخ" است و کدام "رایج" و یا کدام "عامیانه" و کدام "محاورهای" است. باوجود خصوصیاتی که آورده شد، باز یادآور میشویم که تعریفهای واژگانی در گوهر خود درست یا نادرست هستند، بدین قسم که آیا آنها با کاربرد واقعی همراه هستند یا نه.
۳- تعریف روشنگر
بعضی عبارات چندپهلو و بعضی مبهم هستند. یک عبارت وقتی درزمینهٔ معینی چندپهلو است که دارای بیش از یک معنای متمایز باشد و از زمینه متن نتوان پی به معنای منظور متن برد. یک عبارت وقتی مبهم است که حالات پرسشبرانگیزی باشد که در آنها عبارت بتواند یا نتواند بکار زده شود. [بهعبارتدیگر، یك حالت "سربستگی" حضور داشته باشد، و بنابراین نتوان معین کرد آیا این عبارت قابل کاربرد در آن زمینه هست یا نه]. بعضی واژهها یا عبارات— برای نمونه، "افترا" یا "آزادی بیان" ممکن است هم دچار چندپهلویی و هم دچار ابهام باشند. تعریف روشنگر مورد استفاده برای حذف چندپهلویی یا ابهام هستند.
هر عبارت تااندازهای مبهم است، اما مشکلاتی که براثر ابهام زیاد بوجود میآید میتواند موجب پیدایش مسائل عُمدهای در عمل شوند. برای مثال: اکثر مواقع کمبود امکانات و تأمین مالی برای معالجه و مراقبت [توسط نظام تأمین اجتماعی رایگان همگانی] از بیماران روانرنجور، یك مسئله بوده است. لذا در چنین مواقعی برای تشخیص اینكه چه بیمار و بیماری نیاز بیشتری به معالجه و مراقبت دارد، باید تعریف به نسبت دقیقی برای عباراتی مانند "بیماران روانرنجور جدی" داشته باشیم. همین نیاز باعث گردید تا در سال ۱۹۹۳ مرکز فدرال خدمات روان بهداشتی [آمریكا] دربارهی اینکه چه ناهنجاریهایی تحت این عنوان جای میگیرند، صراحت بیشتری را اعمال نماید. "بیماران روانرنجور جدی" باید دچار "اختلال کارکردی" باشند، یعنی، ویژگیهایی که باعث ایجاد اختلال یا محدودیت دریکی یا بیشتر از فعالیتهای اصلی زندگی گردند، ازجمله مهارتهای گذران روزانه نظیر: "خوراک خوردن، شستشوی بدن و لباس پوشیدن" و همچنین "مهارتهای ابزاری" زندگی مانند: "انجام امور معمول خانه، مدیریت و کاربرد پول، آمدوشد در اجتماع و خوردن داروهای تجویزشده".
مثال دیگر: واحدهای اندازهگیری در قدیم بهطور مبهم بکار گرفته میشدند، و البته آشكار است كه منافع بسیاری چه از جهت علمی و چه از جهت كاربرد همگانی از تعریف روشنگر آنها عاید میگردد. سالهاست که "اسب بخار" بهعنوان واحد اندازهگیری توان موتورها بکار میرود، این ممکن است باعث شود تا خریداران دربارهی قدرت موتور دچار اشتباه و درواقع دچار فریب شوند. تعریف "یک اسب بخار" اکنون بدین قرار است كه: "برابر است، باقدرت موردنیاز برای بلند کردن وزنهای ۵۵۰ پوندی به ارتفاع یک فوت در مدت یک ثانیه" — كه معادل با ۷۴۵/۷ وات است. "متر" که به گونه بینالمللی بهعنوان واحد اندازهگیری طول پذیرفتهشده است، در ابتدا و بهطور قراردادی برابر با یک دهمیلیونیام فاصله یکی از قطرهای کره زمین تا خط استوا تعریفشده بود، این مقدار طول توسط میلهای فلزی از جنس آلیاژ پلاتینیم و ایریدیوم با دقت بسیار ساخته و علامتگذاری شده بود، و در ساختمانی گنبدی شکل در حومه پاریس نگهداری میگردید. اما تحقیقات علمی نیازمند به تعریف دقیقتری از این بودند، اکنون یک متر بنا بر تعریف عبارت است از "مسافتی که نور در کسر ۲۹۹,۷۹۲,۴۵۸ از یک ثانیه میپیماید". همچنین یک لیتر بنا بر تعریف دقیق عبارت است از "ظرفیت مکعبی به اضلاع یکدهم یک متر".
برای رفع ابهام در عبارتهایی مثل "رنجوری جدی روانی" یا "متر" ممکن نیست به کاربردهای عمومی آنها رجوع نمود. کاربردهای عمومی بهاندازه کافی دارای دقت نیستند، و اگر چنین بود، هیچ عبارتی دارای ابهام نبود. تصمیمگیری دربارهی مرزهای ابهام، اغلب باید فراتر از کاربردهای عادی زبان باشد، تعریفهایی که موجب شوند مرزهای ابهام و ناپیدای آنها آشکار گردد، باید بیشتر ازآنچه در کاربردهای عادی زبان عاید میشود عایدی داشته باشند. اینچنین تعریفها را میتوان تعریف روشنگر نامید.
بنابراین تعریف روشنگر از تعریف قراردادی و واژگانی متفاوت است. با تعریف قراردادی ازاینجهت فرق دارد که تعریفشده واژه یا عبارت جدیدی نیست، بلکه کاربرد آن، اگرچه بهصورت مبهم، از قبل جاافتاده است. بنابراین سازندگان تعریفهای روشنگر آزاد نیستند تا هر معنی دلخواهی را برای تعریفشده انتخاب نمایند. تعریف باید تا جای ممکن با کاربردهای قبلی آن همخوانی داشته باشد، و آشکاری بیشتری به یک عبارت معلوم و دانسته بتاباند، و بعلاوه چنانچه قرار است ابهام تعریفشده کاهش یابد، تعریف نمیتواند فقط یک گزارش ساده باشد و باید فراتر از کاربرد فعلی آن باشد. اینکه چگونه از آنها فراتر رفته — چگونه ناسازگاری ایجادشده با کاربردی از قبل جاافتاده را رفع و شکافها را پر کرد — البته، بخشی از آن میتواند به قرارداد و توافق مربوط شود.
برای مثال، زمان نوشتن این متن، معنی روشنگر "تجسس نامعقول" که در قلب متمم چهارم قانون اساسی امریکا است، محل بحث تندوتیز در میان دادگاههای استیناف است. ابزارهای ردیابی (جیپیاس) بهطور مخفی جهت پیگیری همه حرکات افراد مظنون به جرم و جنایت بکار گرفته شده است. این ردیابیها منجر به شواهدی میگردد که گاهی به محکومیت کیفری میانجامد. آیا شواهد جمع شده به این طریق قابلپذیرش است؟ صرف پیگیری یک مظنون نقض متمم چهارم نیست زیرا مردم انتظار حریم خصوصی را برای اعمالی که آشکارا در انظار عام انجام میدهند را ندارند. ولی فناوری جیپیاس امکان نظارت طولانیمدت را میسر میسازد، ازجمله درباره رفتارهای خریدوفروش، عادات کلیسا روی، سرگرمیهای موردعلاقه، هویت افراد در ارتباط و حتی ماجراجوییهای جنسی. آیا چنین تجسسها نیاز به حکم قضایی دارد؟ در سال ۲۰۱۰ دادگاه استیناف ناحیهای کلمبیا برگزار شد و محکومیتی، که بر مبنای شواهد اینچنینی و بدون حکم قضایی دست آمده بود، را لغو کرد. دادگاههای عالی ماساچوست، نیویورک، اورگان و واشنگتن در توافق، بهتازگی با صدور حکم اعلام کردند که طبق قوانین اساسی ایالتهای خود، پلیس برای استفاده از جنینی ابزارها نیاز به گرفتن جکم قضایی دارد.➥ اما تصمیمگیری در سه مورد مشابه مربوط به جیپیاس (در شیکاگو، سنت لوئیس، و سانفرانسیسکو) توسط دادگاه عالی آمریکا مورد قرار گرفت. بعضی قضات بحث میکنند که ردیابی حرکت ماشینها در اصل "تجسس" نیست. بیشک "تجسس نامعقول" یک عبارت مبهم است که مستحق روشنگری بیشتر است. بهاحتمالزیاد چنین تعریف روشنگر بهزودی از طرف دادگاه عالی امریکا شنیده خواهد شد.
وقتی قضات دادگاههای استیناف ناچار میشوند حدود تعریفها را روشنتر نمایند و دقت بیشتری برای بعضی عبارتها فراهم آوردند، معمولاً دلیل پالایش خود را ارائه مینمایند. آنها بهآسانی تعریف خود را تنها به قرارداد حواله نمیدهند، حتی وقتیكه فراتر از کاربرد رویّههای سابق یا جاافتاده قبلی، پیش میروند؛ در ابتدا به آنچه خود میپندارند که غرض مؤلفین، از واژهها بوده میپردازند و سپس به آنچه از عموم انتظار میرود از آنها بفهمند توجه میکنند. برای مثال، مطابق قانون، "پیگرد و توقیف بیدلیل" توسط مجریان قانون ممنوع است. و بنابراین مدارکی که ناشی از یک توقیف بیدلیل باشد، قابلپذیرش در دادگاه نیست. اما توقیف چیست؟ فرض کنید مظنونی كه در حال فرار [به هر دلیلی] از چنگ پلیس است؛ بستهای محتوی مواد مخدر را پرتاب کرده تا از خود دور کند، این بسته بعد پیدا و ضبط میگردد. آیا این بسته مواد مخدر ناشی از توقیف فرد مظنون است؟ برای رفع این ابهام دادگاه نیاز به یک تعریف روشنگر داشت. آنها توضیح دادند که "توقیف: یا باید متضمن کاربرد نیرویی فیزیکی جهت جلوگیری از حرکت باشد یا بهموجب فرمان مرجعی مانند صدور دستور ایست باشد که به تسلیم مظنون انجامد. اما دادگاه چنین ادامه داد، تا زمانی که مظنون در حال دویدن است، هیچ توقیفی انجام نگرفته است. بنابراین هر شیئی كه توسط مظنون در حال فرار از چنگ پلیس، دور انداخته شود، نمیتواند ناشی از یک توقیف بیدلیل باشد و بعداً میتواند بهعنوان مدرک، موردقبول واقع گردد.➥
تعاریف روشنگر اصطلاحات میتواند در دنیای تجارت بسیار مهم باشد. به عنوان مثال، یک وسیله نقلیه کاروری ورزشی (SUV sport utility vehicle) یک اتومبیل است یا یک کامیون سبک؟ استانداردهای اقتصادی در مصرف سوخت برای "کامیونهای سبک" نسبت به "اتومبیلها" سبکتر است و بنابراین خودروسازان باید معیارهایی، که توسط وزارت ترابری ایالات متحده برای تعریف روشنگر این دستهبندیها استفاده میشود، را بدانند. اگر قانونی آنقدر مبهم باشد که نتوان از شهروند انتظار داشت هنگام سرپیچی از آن مطمئن باشد، ممکن است توسط دادگاه لغو شود. تورگود مارشال، قاضی دیوان عالی ایالات متحده مدتها پیش نیاز به تعاریف روشنگر در قانون را توضیح داد:
این یک اصل اساسی در آیین دادرسی است که یک مصوبه به دلیل ابهام باطل شود، چنانچه ممنوعیت آن بهوضوح تعریف نشده باشد. قوانین مبهم چندین ارزش مهم را مخدوش میکنند. اولین . . . ما اصرار داریم که قوانین به افراد با هوشِ عادی فرصت معقولی دهند تا بداند چه چیزی ممنوع است تا بتواند با آن هماهنگ باشد. قوانین مبهم ممکن است با عدم هشدار بجا افراد بیگناه را به دام اندازند. ثانیاً، اگر قرار است از اجرای خودسرانه و تبعیضآمیز جلوگیری شود، قانون باید همراه با استانداردهای صریحی باشد تا اعمال کنندگان قانون آنها را رعایت کنند. یک قانون ناروشنگر محتوی مبنایی در روشها، همراه با خطرات ناشی از اعمال خودسرانه و تبعیض آمیز، را به پلیس، قضات و هیئت منصفه برای حل و فصل به صورت تک موردی و شخصی تفویض میکند. سوم . . . در جایی که یک قانون مبهم بر حوزههای حساس آزادیهای اساسی متمم اول (قانون اساسی) اعمال میشود، آنگاه برای جلوگیری از اعمال این آزادیها عمل خواهد کرد. معانی نامشخص به ناچار شهروندان را به سمتی «به مراتب گستردهتر از منطقه غیرقانونی هدایت میکنند» مگر آنکه مرزهای مناطق ممنوعه به وضوح مشخص میشد. ➥
این اصل در سال ۱۹۹۶ زمانی که قانون فدرال غیرقانونی بودن انتقال مطالب «بینزاکت» یا «توهینآمیز آشکار» در اینترنت را بهعنوان غیرمجازِ مبهم لغو کرد، اعمال شد. ➥
روش بسیار معمولی هست که بهویژه قانونگذاران از آن، جهت جلوگیری از ابهامات غیرقابلاجتناب سود برده، بدین ترتیب که، در ابتدای هر بخش جدید از وضع قوانین، قسمتی را بهعنوان "تعریفها" در نظر گرفته، و در آن بهطور دقیق روشن میسازند که عبارتهای کلیدی بهکاررفته در متن قانون، چگونه قراراست فهمیده شوند. همین روش در قراردادهای تجاری نیز مرسوم است و در آنجا هم عبارتهای مربوط به قواعدو مقررات توافق شده، در ابتدا بهطور دقیق تعریف میگردد. تعریفهای روشنگر در قوانین جنایی از اهمیت ویژهای برخوردارند، بهعنوانمثال، "زورگیری" اینگونه تعریف میشود که "اخذ یا کوشش بر اخذ هر چیز قیمتی از شخصی توسط شخص دیگر، که در آن مهاجم از زور یا تهدید سود جسته باشد". تعریفهای روشنگر ابزاری مفهومی با کاربردی گسترده و توانمند هستند.
۴- تعریف نظری
در علم و فلسفه، تعریفها، اغلب، همچون فشرده یا رئوس مطالب به خدمت درمیآیند. وقتی اینگونه تعریفها عیبناک هستند بیشتر از آنکه بهعنوان ناروشنگر موردانتقاد قرار گیرند بهعنوان نابسنده موردنقد میگیرند — یعنی، آنها نظریه مورد پرسش را بهطور صحیح کوتهوار بیان نکردهاند.
برای مثال، چگونه باید سیاره را تعریف کنیم؟ برای سالهای بسیار و با نهچندان اختلاف عقیده چنین بود که سیارهها صرفاً اجرامی هستند که در مدار خورشید میچرخند و منظومه شمسی ما دارای نه سیاره است که از میان آنها کوچکترین و نیز دورترین سیاره از خورشید پلوتو، ساختهشده از مادهای غیرمعمول و در مداری غیرمعمول است. اما اجرام دیگری بزرگتر از پلوتو و با شکل غیرمعمول در مدار خورشید کشف شدند. آیا آنها ستاره هستند؟ و اگر نیستند چرا نباید باشند؟ تعریفهای قدیمیتر بطور مفهومی نابسنده گشتند. این موجب چالش در انجمن بینالمللی ستارهشناسی (IAU - International Astronomical Union)، که هنوز نیز کاملاً پایان نگرفته، گردید. درنتیجه تعریف جدیدی برای "ستاره" ارائه شد که بهموجب آن منظومه شمسی ما فقط دارای هشت سیاره است. اکنون رده جدیدِ "سیاره کوتوله#" (برای اجرامی مانند سِرس# و اریس#) تعریفشده است. چنین نیاز بود تا تعریفهای جدیدی ارائه شود، آنگونه که، کشفیات جدید و قدیم را، همراه با حفظ سازگاری و فهم کامل سیستم، در بربگیرند. تعریفهای جدیدی (نهچندان هم ساده که ممکن است مورد انتظار باشد)، توسط IAU در سال ۲۰۰۶ پذیرفته و ارائه شد. طبق تعریف جدید، یک "سیاره" یک جرم آسمانی در منظومه شمسی است که:
(۱) در مداری به دور خورشید باشد؛
(۲) دارای جرمی کافی برای خود-گرانشی، آنقدر که بر نیروهای جرم صلب غلبه تا به شکل تعادلی هیدرو استاتیک (تقریباً گرد) درآید، باشد؛
(۳) حیطه مدار خور را مشخص کرده باشد.
در ادامه و برای منظومههای غیر منظومه خورشیدی ما، طبق این تعریف؛ جرم موردنظر
(۱) در مدار یک ستاره یا بقایای یک ستاره باشد؛
(۲) جرمی کمتر از حد جرمی همجوشی گرمایی هستهای دوتریم داشته باشد؛
(۳) جرم و اندازه آن بالاتر از حداقل موردنیاز برای وضعیت سیارهای در منظومه شمسی باشد.
در چنین مباحثاتی مسئله صرفاً استفاده از بعضی واژه همچون "ستاره" نیست. آنچه نیاز است یک درک جامع از نظریهای است که در آن عبارت مورد تعریف یک عنصر کلیدی است. یک تعریف که این فهم وسیع را در خود نگه دارد (کپسوله نماید)، بهراستی یک تعریف نظری مینامیم.
فلسفه نیز خواستار و پیگیر تعریفهای نظری است. وقتی سقراط، آنطور که در رساله جمهوری افلاطون آمده، کوشش بر یافتن تعریف صحیح "عدالت" داشت، وی صرفاً درپی یافتن مجموعهای از واژگان نبود تا بهعنوان مترادف برای "عدالت" بکار رود. وقتی اسپینوزا، در اثر خود اخلاق، در پی تعریف "اسارت" و "آزادی" بود، در جستجوی آن نبود تا بررسی کند چگونه مردم آن واژهها را بکار میبرند و نهفقط به این امید بود تا حدومرز آن موارد را تفکیک کند. نه تعریفهای واژگانی و نه روشنگر (و نه قطعاً قراردادی) اهداف فلسفی هستند. فیلسوفان معمولاً هر چه بیشتر ژرف در پی گسترش بیانی از فضائل انسانی، آنطور که کمک به ما در فهم این یا آن رفتار باشد، هستند.
اینچنین پرسوجوها هنوز هم پركشش و موردنیاز است. "حق" چیست؟ آیا مراقبتهای بهداشتی یك حق است؟ آیا حیوانات، غیر انسان، دارای حق هستند؟ چه ملتهایی واقعاً نشاندهنده "دموكراسی" هستند؟ آیا این واقعیت که رهبران بهوسیله آرای عمومی انتخابشدهاند، یک دولت را دموکراتیک میسازد؟ اگر چنین نیست، چه مؤسسات سیاسی دیگر یا الگوهای رفتاری شهروندی توصیف یک جامعه دموکراتیک است؟ مناسبترین کاربرد این عبارتها چه هستند؟ تعریفهای نظری محصول فهم جامع ما در چنین میدانها و بعضی میدانهای دیگر هستند.
۵- تعریف اقناعی
چهار رده تعریفهایی كه تاكنون بحث آن بود، عمدتاً در ارتباط با کارکرد آگهساز زبان بودند. اما، تعریف گاهی برای بیان احساس و نیز برای تأثیرگذاری بر رفتار دیگران بکار میروند. یک تعریف را، که به میان آمده تا منازعهای را با تأثیرگذاری بر گرایشها و تحریک انگیزهها به پایان ببرد، میتوان یک تعریف اقناعی نامید.
در منازعات سیاسی تعریفهای اقناعی بسیار معمول است. از جناح چپ مواجه میشویم كه "سوسیالیسم" در حوزه اقتصاد عبارت است از دموكراسی گسترشیافته در حوزه اقتصاد و جناح راست نیز "سرمایهداری" را به آزادی در فضای اقتصاد تعریف میکند. البته، بهکارگیری هدفدار زبان انگیزهمند در این تعریفها آشكار است. اما، گاهی این دستکاریها میتواند بسیار زیركانه باشد، رنگ و لعاب مکارانه و انگیزاننده در زبانی كه میباید دارای محتوای دقیق باشد، به قسمی آمیخته میگردند، كه در ظاهر متنی مبتنی بر حقایق و واقعیات جلوه نمایند. برای ما كه به دنبال تمیز استدلال نیك از بد هستیم، لازم است تا از خود در برابر تعریفهای اقناعی مراقبت نماییم.
بطور خلاصه، ما پنج روش استفاده از تعاریف را متمایز کرده ایم. بنابراین هر تعریفی را میتوان بر اساس کارکرد اصلی آن ردهبندی کرد:
۱- تعريف قراردادی؛
۲- تعريف واژگانی؛
۳- تعريف روشنگر؛
۴- تعريف نظری؛
۵- تعريف اقناعی؛
البته برخی از تعاریف ممکن است بیش از یکی از این کارکردها را انجام دهند. مورد نظر یک تعریف قراردای ممکن است تحت تأثیر قراردادن شنوندگان بصورت دستورزی باشد. یک تعریف واژگانی ممکن است به طور عینی برای روشنتر کردن بحث در مورد برخی موارد و مانند آن استفاده شود. در اینجا نیز، مانند هرجای زبان، زمینه متن حیاتی است.
تمرین
آ. برای هر یک از پنج روش تمیزداده در این قسمت نمونههایی از تعریف را بیابید که دارای کارکرد مربوط باشد و در هر مورد توضیح دهید که چگونه تعریف از عهده مقصود برمیآید.
ب. درباره مورد زیر بحث کنید:
قانون فدرال آمریکا پنج سال محکومیت زندان لازمالاجرا برای هر کس که در رابطه با جرم و جنایت مواد مخدر "سلاح گرم حمل کند یا بکار ببرد" برقرار کرده است. در سال ۱۹۹۸ دادگاه عالی با این پرسش روبرو گردید: آیا سفر در یک ماشین با تفنگی پوشیده در یک جعبهابزار قفلشده یا در صندوقعقب — در تقابل با حمل تفنگ توسط یک شخص — در شمول صدق معنی "حمل کردن" در آن قانون قرار میگیرد؟ قاضی استفن بریر (Stephen Breyer) استدلال میکرد که قصد کنگره معنی عادی آن در زندگی روزانه و بدون هیچ محدودیت ساختگی است. وی با نقل قول از [رمانهای] رابینسون کروزوئه و موبی دیک کاربرد معمول "حمل کردن" به معنی "انتقال در یک وسیله نقلیه" را خاطرنشان میکرد. وی نتیجه میگرفت که بنابراین حکم پنج سال زندان لازمالاجرا بهدرستی قابلاجرا است. قاضی روت بادر گینزبرگ (Ruth Bader Ginsburg) گواهان ادبی بریر را گزینشی و نا قانعکننده برشمرد و در پاسخ نقلقولهایی را از رودیار کیپلین (Rudyard Kipling) از مجموعه تلویزیونی M*A*S*H و رئیسجمهور روزولت "آرام سخن بگویید و چوبدستی بزرگی حمل کنید" شاهد مثال آورد تا نشان دهد "حمل کردن" به درستی در قانون فدرال به معنی " تفنگ در دست و آماده برای کار بردن آن بهعنوان اسلحه" است. [Muscarello v. U.S., U.S. 96-1654 (1998)]
در این مباحثه کدام طرف تعریف روشنگر بهتری را در میان آورده است؟