نهاده وجودی، تعبیر گزاره‌های حملی و مغالطه وجودی

گزاره‌های حملی (منطق قیاسی)

درآمد به منطق فصل ۶ قسمت ۷

در دو قسمت قبل این فصل (قسمت ۵ و قسمت ۶) مربع تقابل سنتی و استنتاج‌های بی‌واسطه را دیدیم.
این قسمت داستان و مساله چالش برانگیزی برخاسته از مربع تقابل سنتی است که بیش از دوهزار سال گریبانگیر بود. سرانجام، این چالش، یعنی «نهاده وجودی» و همراه آن «مغالطه وجودی» در تعبیر مدرن از قضایای حملیه سرانجام یافت. مراد از مغالطه وجودی گونه‌ای از خطا در استدلال است که برخاسته از به غلط فرض گرفتن (یا نتیجه گرفتن) این است که طبقه‌‌ای (کلاسی) دارای عضو است. برای مثال از اینکه «همه سیمرغ‌ها پرنده هستند» نتیجه بگیریم «بعضی پرنده‌ها سیمرغ هستند». برآیند این قسمت را میتوان در آخرین پاراگراف آن دید.

۷.۶ نهاده وجودی، تعبیر گزاره‌های حملی و مغالطه وجودی

نهاده وجودی

.

Existential Import

.

یک ویژگی گزاره‌هایی که معمولا مدعی وجود اشیائی از گونه خاصی هستند.  گزاره‌های جزئی (گزاره‌های I و O) همیشه دارای نهاده وجودی هستند. بنابراین گزاره «بعضی سگ‌ها فرمان پذیر هستند» مدعی وجود سگ‌ است.  اینکه آیا گزاره‌های کلی (گزاره‌های A و E) دارای نهاده وجودی هستند یا نه مسئله‌ای است که درباره آن تعبیر ارسطویی و تعبیر بولی از گزاره‌ها متفاوت‌اند.

.

تعبیر بولی

.

Boolean Interpretation

.

تعبیر مدرن گزاره‌های حملی، نامیده شده بعد از منطقدان انگلیسی جرج بول. در تعبیر بولی و اغلب در تباین با تعبیر ارسطویی، گزاره‌های کلی (A و E) دارای نهاده وجودی نیستند.

.

گزاره حملی مؤلفه‌های سازنده استدلال هستند و همه هدف ما تحلیل و برآورد استدلال‌ است. برای انجام این کار باید بتوانیم گزاره‌های A، E، I، و O را به‌صورت نمودار و علائم نشان دهیم. اما قبل از آن باید با یک مسئله ژرف منطق مواجه و از عهده حل آن برآییم — موردی که درواقع بیش از دو هزار سال منبع چالش بوده است. در این قسمت به توضیح این مسئله خواهیم پرداخت و راه‌حلی را ارائه تا بر اساس آن گسترش تحلیل منسجم از قیاس میسر گردد.

این مسئله، همان‌طور که خواهیم، دید آسان نیست و البته برای تحلیل قیاس‌ها که در فصل‌های بعدی خواهد آمد چندان هم نیاز نیست تا در تحلیل این چالش بسیار توانمند بود، آنچه لازم است فهم تعبیر گزاره‌های حملی است، آن‌گونه که از حل این چالش سر برمی‌آورند. این مسئله که به تعبیر بولی گزاره‌های حملی مشهور است به جورج بول (۱۸۶۴-۱۸۱۵) ریاضیدان انگلیسی منسوب است، که آثار وی در نظریه منطق نقش کلیدی را در گسترش کامپیوترهای مدرن ایفا نمود. بنابراین، اگر نتیجه بحثی که می‌آید، که در آخرین پاراگراف این قسمت خلاصه آن آمده، به‌خوبی فهمیده شود آنگاه می‌توان از مطالب آمده در این قسمت بدون گسست در پیوستگی گذشت.

برای درک مشکل و نتیجه بولی برگرفته از آن، باید دانست بعضی از گزاره‌ها دارای ویژگی نهاده وجودی هستند و بعضی چنین نیستند. گوییم یک گزاره دارای ویژگی نهاده وجودی است، چنانچه از آن برآید که مدعی وجود شیئ‌ای از قسمی باشد. چرا چیزی که به ظاهر غامض می‌آید، باید مورد توجه دانشجوی منطق و علاقه‌مند به‌آن باشد؟ جواب آن است که صحت دلیل‌آوری در بسیاری از استدلال‌ها بستگی به این دارد که آیا گزاره‌های سازنده استدلال ویژگی نهاده‌یِ وجودی دارند یا نه. باید به یک تعبیر (تفسیر) روشن و سازگار از گزاره‌های حملی دست‌یافت تا بتوان بر اساس آن با اطمینان تعیین کرد که چه چیزی را می‌توان از آنها بدست آورد و همچنین برای اندریافت‌های خطایی که گاهی از آنان بیرون آورده می‌شود آماده بود.

دیدار با منطق

ارسطو در برابر بول در تعبیر گزاره‌های حملی

ارسطو

دو تعبیر رقیب از گزاره‌های حملی وجود دارد: ارسطویی که همان تعبیر سنتی است، و بولی که تعبیر مدرن است.

در تعبیر ارسطو فیلسوف یونان باستان، درستی گزاره کلی («همه آل‌ها جگرنوزادخوار هستند» یا «هیچ قورباغه سمی نیست») درستی گزاره‌های جزئی متناظر خود («بعضی آل‌ها جگرنوزادخوار هستند» یا «بعضی قورباغه‌ها سمی نیستند») را موجب می‌گردند.

برعکس، جورج بول ریاضیدان انگلیسی قرن نوزدهم پای می‌فشرد که نمی‌توان درستی گزاره جزئی را از گزاره متناظر کلی آن بدست آورد، زیرا (آن‌گونه که هر دو طرف قبول دارند) هر گزاره جزئی مدعی وجود (شئ‌ای در) کلاس موضوع خود است؛ اگر بعضی قورباغه‌ها سمی نیستند باید حداقل یک قورباغه وجود داشته باشد. اما اگر گزاره‌ موجب کلی مجاز بدارد که گزاره‌ جزئی نظیر آن را از آن نتیجه بگیریم، آنگاه "همه آل‌ها جگرنوزادخوار هستند" نیز اجازه خواهد داد تا نتیجه گرفته بعضی آل‌ها این کار را می‌کنند و این هم نتیجه خواهد داد که واقعاً آل وجود دارد.

جرج بول

بنابراین در تعبیر مدرن یا بولی، یک گزاره کلی (گزاره A یا E) مانند «همه آل‌ها جگرنوزادخوار هستند» و «همه قورباغه‌ها سمی هستند» را باید اینگونه فهمید که: اگر چیزی بعنوان آل وجود دارد آنگاه این چیز جگرنوزادخوار است، "و" اگر چیزی بعنوان قورباغه وجود دارد آنگاه این چیز سمی نیست.

تحلیل را با گزاره‌های I و O آغاز می‌کنیم که بطور مطمئن دارای ویژگی وجودی هستند. بنابراین گزاره I «بعضی سربازان قهرمان هستند» می‌گوید حداقل یک سرباز وجود دارد که قهرمان است. و گزاره O "«بعضی سگ‌ها معاشرتی نیستند» می‌گوید حداقل یک سگ وجود دارد که معاشرتی نیست. گزاره‌های I و O بطور سرراست مدعی‌اند که کلاس حد موضوع آنها (برای مثال سربازها و سگ‌ها) خالی نیست— کلاس سربازها و کلاس سگ‌ها (اگر گزاره‌های داده‌شده درست باشند)، حداقل دارای یک عضو هستند.

تعدادی از گزاره‌ها چنان به نظر می‌رسد که استثنا باشند. «بعضی اشباح در نمایشنامه‌های شکسپیر ظاهر شده‌اند» و «بعضی خدایان یونان در کتاب ایلیاد توصیف شده‌اند» بطور مطمئن درست هستند، حال‌آنکه نه شبح و نه خدایان یونان وجود دارند. در چنین حالات این پیکربندی گزاره است که موجب گمراهی می‌شود. این ادعا‌ها خودشان وجود شبح یا خدایان یونان را تائید نمی‌کنند؛ آنها فقط میگویند گزاره‌های دیگری وجود دارند که در نمایشنامه‌های شکسپیر و ایلیاد ادعا یا به‌کاربرده شده‌اند. گزاره‌های شکسپیر یا هومر (نویسنده ایلیاد) ممکن است درست نباشند، اما بطورقطع این درست است که نوشته‌های آنها شامل یا دلالت به این گزاره‌ها دارند. این، همه‌چیزی است که توسط این به‌ظاهر گزاره‌های استثنایی ادعا شده است، و این نوع گزاره‌ها اکثراً در متن‌های ادبی یا اساطیری ظاهر می‌شوند.

اما اگر چنین است، یعنی گزاره‌های I و O دارای نهاده‌یِ وجودی هستند (و کسی هم نمی‌خواهد منکر آن باشد)، پس مسئله در کجا قرار دارد؟ مسئله برخاسته از پیامدهای واقعیتی است که در پی خواهد آمد و بسیار مسئله‌ساز نیز است. قبلاً گفتیم که گزاره I بطور معتبر توسط تداخل محاطی از گزاره A به دست می‌آید. یعنی "همه عنکبوت‌ها حیوانات هشت‌پا هستند" بطور معتبر نتیجه می‌دهد که بعضی عنکبو‌ت‌ها حیوانات هشت‌پا هستند. و همان‌طور که گفتیم گزاره O از گزاره نظیر خود یعنی E به دست می‌آید. اما اگر گزاره‌های I و O دارای نهاده وجودی هستند ونیز بطور معتبر از گزاره‌های متناظر خود یعنی A و E به دست می‌آیند، آنگاه گزاره‌های A و E نیز باید دارای نهاده وجودی باشند، زیرا یک گزاره با نهاده وجودی نمی‌تواند از یک گزاره بدون نهاده وجودی بطور معتبر به دست آید.

راه دیگری بر پایه مربع تقابل وجود دارد که می‌توان نشان داد نهاده وجودی گزاره‌های I و E از گزاره‌های A و O نتیجه می‌شود. در مورد گزاره A با تکیه به اعتبار عکس مستوی محدود (که بطور سنتی) محفوظ است می‌توان آن را نشان داد؛ در مورد گزاره E نیز با تکیه به اعتبار عکس نقیض توسط تحدید (که بطور سنتی محفوظ است) قابل نشان دادن است. نتیجه همان است که در بالا به آن رسیده: بر پایه مربع تقابل، هرگاه گزاره‌های I و O نهاده وجودی داشته باشند، آنگاه گزاره‌های A و E نیز باید نهاده وجودی داشته باشند.

این پیامد، یک مسئله بسیار جدی ایجاد می‌کند، ما می‌دانیم بنا بر مربع تقابل سنتی، گزاره‌های A و O متناقض هستند. «همه دانمارکی‌ها انگلیسی صحبت می‌کنند» توسط گزاره «بعضی دانمارکی‌ها انگلیسی صحبت نمی‌کنند» نقض می‌شود. دو متناقض نمی‌توانند باهم درست باشند، زیرا یکی از آنها باید نادرست باشد و هر دو نیز نمی‌توانند نادرست باشند زیرا یکی از آنها باید درست باشد. اما اگر دو گزاره متناظر A و O دارای نهاده وجودی باشند، آنگاه، آنطور که در پاراگراف قبل نتیجه گرفتیم، دو گزاره متناقض می‌توانند هر دو نادرست باشند! برای توضیح بیشتر: گزاره A «همه ساکنان مریخ مو بور هستند» و گزاره نظیر آن O «بعضی از ساکنان مریخ مو بور نیستند» متناقض هستند؛ اگر آنها دارای نهاده وجودی باشند— یعنی، اگر آنها را اینگونه تعبیر کنیم که می‌گویند مریخ ساکنانی دارد– آن‌وقت اگر مریخ ساکن نداشته باشد، هردو گزاره نادرست می‌شوند. و البته ازآنجایی‌که میدانیم مریخ ساکن ندارد؛ یعنی کلاس ساکنان آن خالی است، بنابراین دو گزاره مثال زده‌شده هردو نادرست هستند. اما اگر هردو بتوانند نادرست باشند، آنگاه آنها نمی‌توانند متناقض باشند!

به نظر می‌رسد ‌باید چیزی در مربع تقابل سنتی، درباره این گزاره‌ها به خطا رفته باشد. اگر مربع تقابل سنتی صحیح است، آنگاه‌که می‌گوید گزاره‌های A و E بطور معتبر گزاره‌های نظیر خود I و O را نتیجه می‌دهند، نباید در اینکه می‌گوید گزاره‌های A و O متناقض‌اند، صادق باشد. و همچنین در این حالت مربع تقابل سنتی باید به خطا گفته باشد که گزاره‌های متناظر I و O متداخل محاطی هستند.

چه می‌توان کرد؟ آیا می‌توان مربع تقابل سنتی را رهاند؟ جواب آری است ولی به هزینه گزاف. می‌توان مربع تقابل را با معرفی انگاره پیش‌فرضی بازیابی کرد. قبلاً در این کتاب گفته شد ( پرسش مرکب) بعضی پرسش‌های مرکب دارای جواب آری یا نه هستند، چنانچه جواب به یک پرسش پیشین پیش‌فرض باشد. پرسش "آیا پول‌ها‌یی را که دزدیدی خرج کردی؟" فقط وقتی می‌تواند جواب معقول "آری" یا "نه" داشته باشد، که پیش‌فرض دزدیدن مقداری پول توسط شما تائیدشده ‌باشد. اکنون برای رهاندن مربع تقابل، می‌توان پافشاری کرد که همه گزاره‌ها– یعنی چهار گزاره‌ حملی یکنوا-ساخت A, E, I و O در پیش‌فرض (به گونه‌یکسان با آنچه گفته شد) به کلاس‌هایی اشاره کنند که دارای عضو بوده و خالی نباشند. به‌عبارت‌دیگر، پرسش درباره درستی یا نادرستی گزاره‌ها و همچنین روابط موجود بین آنها فقط وقتی پذیرفتنی است و می‌توان به آنها جواب معقول داد (بر اساس این تعبیر)، اگر پیش‌فرض داشته باشیم آنها هرگز به کلاس‌های خالی اشاره نخواهند کرد. اینگونه می‌توان همه روابط آمده در جدول تقابل را حفظ کرد: A و E متضاد و I و O متداخل محاطیخواهند بود؛ متداخل محاطی بطور معتبر از متداخل محیطی نتیجه خواهد شد، و A و O نیز متناقض‌ خواهند بود. برای انجام این مقصود باید هزینه پوشش این پیش‌فرض، یعنی همه کلاس‌های مشخص‌شده توسط حدها(و همچنین متمم آنها) دارای عضو هستند و به‌عبارت‌دیگر خالی نیستند، را پرداخت.

فیلیپ اچ. ویب می‌گوید در منطق ارسطویی نیاز نیست تا فرض شود متمم کلاس‌های مشخص‌شده توسط حد موضوع غیر خالی باشند. رجوع کنید به
"Journal of Philosophy Research 16 (1990-1991): "321-28
اما بطور مطمئن در منطق ارسطویی نیاز است تا فرض گرفته شود کلاس‌های مشخص‌شده توسط حدهای دیگر (حد موضوع، حد محمول، و متممم حد محمول) دارای عضو و ناتهی هستند— و این فرض وجودی باعث ایجاد تمام مشکلاتی می‌شود که در توضیحات بعدی آمده است.

تا اینجا سرانجام کار ظاهراً خوب است، پس چرا آن را انجام ندهیم؟ این پیش‌فرض وجودی برای نجات منطق ارسطویی هم لازم و هم کافی است. بعلاوه، این پیش‌فرض کاملاً با کاربرد عادی زبان‌های امروزی مثل انگلیسی [یا فارسی] در بسیاری جهات مطابقت دارد. اگر به شما بگویند «همه سیب‌های داخل جعبه خوشمزه هستند،» وقتی داخل جعبه را نگاه کنید و ببینید خالی است آن‌وقت چه می‌گویید؟ احتمالاً نخواهید گفت ادعای انجام‌شده درست یا نادرست است، بلکه به‌جای آن خواهید گفت؛ سیبی داخل جعبه نیست. یعنی توضیح می‌دهید که گوینده اشتباه کرده است و در این حالت پیش‌فرض وجودی، یعنی بودن سیب داخل جعبه، نادرست است. درواقع، وقتی بدین شیوه صحیح جواب می‌دهیم، نشان داده که عموماً فهمیده و پذیرفته‌ایم که پیش‌فرض وجودی گزاره‌ها بطور عادی در سخن وجود دارد.

متأسفانه، پوشش پیش‌فرض وجودی که برای نجات مربع تقابل سنتی معرفی شد، جریمه‌های عقلی گزافی را تحمیل می‌کند، بیشتر از آنکه بتوان پرداخت. دلایل بسیار خوبی برای انجام ندادن آن وجود دارد. در اینجا به سه دلیل اکتفا می‌کنیم.

یکم، این عملیات نجات البته روابط سنتی بین گزاره‌های A، E، I و O را حفظ می‌کند اما با هزینه کاهش توان پیکربندی مدعیاتی که می‌خواهیم آنها را پیکربندی کنیم. اگر ما بطور ثابت پیش‌فرض گرفته که کلاس داده‌شده دارای عضو است، هرگز قادر نخواهیم بود گزاره‌‌ای را پیکربندی کنیم که منکر داشتن عضو است! این‌چنین انکاری گاهی می‌تواند بسیار بااهمیت باشد و مطمئناً باید درک‌شدنی و عقلانی نیز باشد.

دوم، حتی کاربرد زبان عادی هم با این پیش‌فرض وجودی بطور کامل منطبق نیست. گاهی، چیزی می‌گوییم و مفروض هم نگرفته‌ایم که در کلاس مورد صحبت عضوی وجود دارد: اگر برای مثال بگویید «همه آسیب‌زنندگان به باغستان‌ها مجازات خواهند شد،» بسیار بعید است پیش‌فرض گرفته باشید که کلاس آسیب‌زنندگان به باغستان‌ها دارای عضو است، و درواقع شما بر این قصدید تا اطمینان نمایید این کلاس خالی است و خالی خواهد ماند!

سوم، در علوم و سایر حوزه‌های مبتنی بر نظریه، بیشتر اوقات می‌خواهیم بدون داشتن پیش‌فرض وجودی استدلال نماییم. برای مثال قانون اول حرکت نیوتن، چیزهای مشخصی را درباره اجسامی که تحت تأثیر هیچ نیروی بیرونی نیستند بیان می‌کند و آنها را درست می‌داند. مثل‌اینکه آنها ثابت خواهند ماند، یا به حرکت مستقیم خود ادامه خواهند داد. این قانون ممکن است درست باشد و یک فیزیکدان بخواهد آن را بیان و از آن دفاع کند، بدون این پیش‌فرض که جسمی وجود دارد که تحت تأثیر نیروهای بیرون از خود نباشد.

ایرادهایی از این نوع پوشش پیش‌فرض وجودی را برای منطق‌دانان جدید غیرقابل‌پذیرش می‌نماید. تعبیر ارسطویی گزاره‌های حملی که مدت‌های طولانی درست تصور می‌شد، باید خاتمه یابد و تعبیر مدرن بکار گرفته شود.

بانو و اسب تکشاخ

در منطق جدید فرض نمی‌شود که کلاس مورداشاره توسط گزاره‌های حملی همیشه دارای عضو است. تعبیر جدید، که پیش‌تر گفتیم موسوم به بولی است، این فرض را به‌صراحت غیرقابل‌پذیرش می‌داند.

برتراند راسل یکی از پایه‌گذاران منطق نمادین در مقاله مشهور خود با عنوان، «نهاده وجودی گزاره‌ها» در ژوئیه ۱۹۵۰ این گرایش را پی گرفت و در آنجا از آن بعنوان «تعبیر پئانو» از گزاره‌ها یادکرده؛ بعد از ژوزف پئانو ریاضیدان بزرگ ایتالیایی در اوایل قرن بیستم.

در تمام آنچه به دنبال خواهد آمد ما تعبیر بولی از گزاره‌های حملی را پذیرفته، و این پیامدهای اساسی و منطقی خود را به دنبال دارد. بنابراین اکنون آنچه را که تعبیر بولی از گزاره‌های حملی در پی خود می‌آورد در میان می‌گذاریم:

۱.از بعضی جهت، برای مربع تقابل سنتی نگرانی وجود ندارد. در تعبیر بولی گزاره‌های I و O دارای نهاده وجودی هستند، بنابراین گزاره "برخی P - S است،" چنانچه کلاس S خالی باشد آنگاه نادرست است و برای گزاره "بعضی P - S نیست" چنانچه S خالی باشد نیز به همین ترتیب نادرست خواهد بود.
۲.همچنین، در تعبیر بولی گزاره‌های کلی A و E نقیض گزاره‌های I و O باقی می‌مانند. بنابراین دو گزاره "همه انسآنها فانی هستند" و گزاره "برخی انسآنها فانی نیستند" متناقض‌اند هستند و نیز دو گزاره "هیچ خدایی فانی نیست" و "برخی خدایان فانی هستند" متناقض هستند.
۳.تمام آنچه گفته شد انسجام را باقی نگاه‌ می‌دارد، زیرا در تعبیر بولی، گزاره‌های کلی طوری تعبیر می‌شوند که می‌توانند نهاده وجودی نداشته باشند. حتی وقتی کلاس S خالی است گزاره "همه P - S است" می‌تواند درست باشد و برای گزاره "هیچ P - S نیست" نیز وضع چنین خواهد بود. برای مثال گزاره‌های "همه یونیکورن‌ها(unicorns) شاخ دارند" و "هیچ یونیکورن بال ندارد" هردو می‌توانند درست باشند، حتی اگر یونیکورن وجود نداشته باشد. اما اگر یونیکورن وجود نداشته باشد آنگاه گزاره I "بعضی یونیکورن شاخ دارند" نادرست است و همچنین گزاره O "بعضی یونیکورن‌ها بال ندارند" نیز نادرست است.
۴.گاهی در مباحثات روزانه، می‌خواهیم یک گزاره کلی را طوری بگوییم که در آن ادعای وجودی حضور داشته باشد. تعبیر بولی مجوز به بیان آن (ادعای وجودی) را می‌دهد، البته با گفتن دو گزاره، یکی با توان ادعای وجودی توسط یک گزاره جزئی و یک گزاره کلی فاقد توان ادعای وجودی. برای مثال، «همه سیارات منظومه شمسی ما دور خورشید می‌چرخند.» این، یک گزاره کلی است که فاقد نهاده وجودی است— این گزاره فقط می‌گوید اگر سیاره‌ای در منظومه شمسی ما وجود داشته باشد، آنگاه دور خورشید می‌چرخد. لیکن، اگر می‌خواهیم مدعی وجود سیاره‌ای در منظومه شمسی ما که دور خورشید می‌چرخد باشیم می‌باید «مریخ یک سیاره در منظومه شمسی ما است» را به آن بیفزاییم. این گزاره توان وجودی موردنیاز ما را با ارجاع به این‌که واقعاً سیاره‌ای وجود دارد تهیه می‌کند.
۵.تغییرات بسیار مهمی از پذیرش تعبیر بولی به دست می‌آید، گزاره‌های متناظر A و I هردو می‌توانند درست باشند و بنابراین متضاد نیستند. این، به‌ظاهر تناقض‌آمیز می‌آید، اما قدرت چنین ادعایی وقتی خوب فهمیده می‌شود که به‌دقت درباره تعبیر بولی دو گزاره‌ای که به دنبال می‌آیند اندیشه کنیم. "همه اسب‌های تک‌شاخ بال دارند" و "هیچ اسب تک‌شاخی بال ندارد." اولی فقط مدعی است که اگر اسب تک‌شاخی هست، آنگاه بال دارد و دومی فقط مدعی است که اگر اسب تک‌شاخی است، آنگاه بال ندارد— و این هردو گزاره "اگر . . . آنگاه" که گزاره‌های متناظر A و I هستند در می‌توانند درست باشند، اگر هیچ اسب تک‌شاخی وجود نداشته باشند.
۶.به همین شیوه در تعبیر بولی، ازآنجاکه گزاره‌های متناظر I و O نهاده وجودی دارند، چنانچه کلاس موضوع خالی باشد آنگاه هردو می‌توانند نادرست باشند. بنابراین گزاره‌های متناظر I و O داخل در تحت تضاد نیستند. اگر هیچ یونیکورن نباشد(یعنی کلاس موضوع خالی باشد) آشکارا ادعای بعضی یونیکورن‌ها شاخ دارند نادرست است، و در این حالت نیز ادعای بعضی یونیکورن‌ها شاخ ندارند نیز نادرست است. گزاره‌های نظیر I و O که دارای نهاده وجودی هستند، و آشکارا اگر یونیکورن وجود نداشته باشد نادرست هستند. و ازآنجاکه در این حالت آنها هردو نادرست هستند نمی‌توانند داخل در تحت تضاد باشند.
۷.در تعبیر بولی، تداخل— یعنی، استنتاج یک گزاره I از گزاره متناظر A و یک گزاره O از گزاره متناظر E— در حالت کلی معتبر نیست. زیرا یک گزاره با نهاده وجودی را نمی‌توان از یک گزاره که در آن نهاده وجودی نیست استخراج کرد.
۸.تعبیر بولی، بیشتر استنتاج‌های بی‌واسطه را محفوظ نگه می‌دارد: عکس مستوی برای گزاره‌های A و O محفوظ است؛ عکس نقیض برای گزاره‌های A و O محفوظ است؛ عکس متمم برای هر گزاره‌ای محفوظ است، اما عکس مستوی توسط تحدید و عکس نقیض توسط تحدید در کل معتبر نیستند.
۹.مربع تقابل سنتی، در تعبیر بولی به این شیوه تغییر می‌یابد که: رابطه‌های اضلاع مربع حذف می‌شوند، اما قطرها و رابطه تناقض باقی می‌ماند.

خلاصه سخن آنکه، پوشش پیش‌فرض وجودی (کلاس حد موضوع گزاره‌های کلی خالی نیست) توسط منطق جدید غیرقابل‌پذیرش است. بنابراین، فرض گرفتن عضو در کلاس‌هایی که بطور صریح برای آنها داشتن عضو بیان‌نشده خطا است. هر استدلالی که بر پایه این فرض خطا شکل‌گرفته باشد، مرتکب مغالطه فرض وجودی یا کوتاه‌تر، مغالطه وجودی گشته‌ است. اکنون با به یاد داشتن تعبیر بولی بطور روشن، در موقعیتی هستیم تا بتوان سیستم توانمند نمادین کردن و نمودار سازی را برای گزاره‌های حملی یکنوا-ساخت در پیش رو قرار دهیم.

صحنه زیر از «آلیس در سرزمین عجایب» می‌تواند بعنوان نمونه‌ای از مغالطه وجودی باشد. این سردرگمی به این دلیل که آلیس، اما نه خرگوش مارس یا کلاه‌دار، به واژه «بیشتر» نهاده وجودی را نسبت می‌دهد:
خرگوش مارس خیلی جدی به آلیس گفت: "یک چای دیگر."
آلیس آزرده خاطر گفت: «من که هنوز چیزی نخوردم، چطور بیشتر بردارم.»
کلاه‌دار گفت: «یعنی نمی‌توانی کمتر بگیری، خیلی آسان می‌توانی بیشتر از هیچ را برداری.»

جرج بول

 

تمرین

بعضی استنتاج‌های که بطور سنتی معتبر انگاشته می‌شدند، به خطا چنین فرض می‌کردند که طبقات معین دارای عضو هستند. این استنتاج‌های مرتکب مغالطه وجودی شده و معتبر نیستند. در هر یک از استنتاج‌های زیر مغالطه وجودی ارتکاب یافته است؛ در هریک از این استنتاج‌ها، جایی را که به خطا فرض وجودی گرفته‌شده توضیح دهید.

الف.

(۱) هیچ ریاضیدانی نیست که دایره را مربع کند.

(۲) بنابراین هیچ‌کس که دایره را مربع کند ریاضیدان نیست.

(۳) بنابراین همه‌کسانی که دایره را مربع کرده‌اند ریاضیدان نیستند.

(۴) بنابراین بعضی غیر ریاضیدانانی هستند که دایره را مربع کردند.

حل:

مرحله از (۳) به (۴) نامعتبر است. استنتاج انجام‌شده در اینجا تحدید عکس مستوی است (یعنی از همه P - S است به بعضی S - P است). این استنتاج در تعبیر سنتی معتبر است ولی در تعبیر بولی نامعتبر است. تکیه این مرحله بر نتیجه‌گیری‌یِ گزاره موجب جزئی از گزاره موجب کلی است. اما همان‌طور که در بالا بحث شد، نمی‌توان فرض گرفت که کلاس‌ها در گزاره‌های کلی دارای عضو هستند و حال‌آنکه کلاس‌ها در گزاره جزئی دارای عضو هستند. بنابراین گذر نامعتبر از (۳) به (۴) استنتاج را مجاز می‌دارد تا کلاس محمول در (۴) خالی نباشد، و بنابراین کسی هست که مربع را دایره کرده باشد! در نتیجه‌گیری (۴) از (۳) مغالطه وجودی ارتکاب یافته است.

ب.

(۱) هیچ شهروندی نیست که موفق به انجام کار غیرممکن شده باشد.

بنابراین (۲) هیچ کسی که موفق به انجام کار غیرممکن شده باشد شهروند نیست.

بنابراین (۳) همه‌کسانی که موفق به انجام کار غیرممکن شده‌اند غیر شهروند هستند.

بنابراین (۴) بعضی کسانی که موفق به انجام کار غیرممکن شده‌اند غیر شهروند هستند.

بنابراین (۵) بعضی غیر شهروندان افرادی هستند که موفق انجام کار غیرممکن شده‌اند.

ج.

(۱) هیچ آکروباتیست بالابرنده خود توسط خودش نیست.

(۲)  بنابراین هیچ بالابرنده خود توسط خود آکروباتیست نیست.

(۳) بنابراین برخی که بالابرنده خود توسط خود هستند آکروباتیست نیستند (و ازاینجا نتیجه می‌شود که حداقل یک فرد بالابرنده خود توسط خودش است)

د.

(۱) این درست است که: هیچ مرغ تخم طلا حیوانی در باغ‌وحش تهران نیست.

(۲) بنابراین این نادرست است که همه مرغ‌های تخم طلا حیوانی در باغ‌وحش تهران هستند.

(۳) بنابراین این درست است که بعضی مرغ‌های تخم طلا حیوانی در باغ‌وحش تهران نیستند (و از این نتیجه می‌شود، حداقل یک مرغ تخم طل وجود دارد.)

ه-

(۱) این نادرست است که: بعضی پری‌های دریایی عضو کالج اسکات‌اند هستند.

(۲) بنابراین این درست است که: بعضی پری‌های دریایی عضو کالج اسکاتلند نیستند. (و از این نتیجه می‌شود که حداقل یک پری دریایی وجود دارد.

توجه: