فهرست این فصل::
فهرست این فصل:
• ربط: باز کی حرف می‌زند! "تو که خودت!"
• استقرا: استناد به مرجع بی‌ربط
• تمرین:ب
• فرض: مصادره به مطلوب
• ابهام: تأکید

مرور و تمرینات مغالطات ربط

مغالطات ربط

درآمد به منطق فصل ۵ قسمت ۸

۸.۱ مرور کلی و تمرینات مغالطات ربط

۱ توسل به جمع — [دست‌آویزی به مردم (پوپولیسم)]
The Appeal to the Populace (ad Populum)
    یک مغالطه غیرصوری است و وقتی سرمی‌زند که پشتیبانی‌یِ ارائه شده برای نتیجه، استناد بیجا به انبوه مردم است.
۲ توسل به عواطف و انگیزه‌ها — The Appeal to Emotion
    یک مغالطه غیرصوری است و وقتی سرمی‌زند که استدلال بجای دلیل‌آوری به انگیزه‌های شنوندگان— ترس، رشک، هم‌دردی و مانند آنها— تکیه می‌کند.
۳ شاه‌ماهی سرخ — The Red Herring
    یک مغالطه غیرصوری است و وقتی سرمی‌زند که از گونه‌ای پرت‌سازی حواس برای گمراه کردن و گیج کردن استفاده می‌شود.
۴ پهلوان ‌پنبه — The Straw Man
    یک مغالطه غیرصوری است و وقتی سرمی‌زند که موقعیت حریف اشتباه جلوه داده شود و سپس این موقعیت تحریف‌شده مورد حمله قرار گیرد.
۵ تاختن بر شخص — [حمله شخصی — حمله به شخصیت]
 Argument against the Person (ad Hominem) [Abusive / Circumstantial]
    یک مغالطه غیرصوری است و وقتی سرمی‌زند که فرد بجای هدف قراردادن مفهوم و ماده‌یِ یک دیدگاه، شخص مدافع آن را هدف قرار دهد، چه با تبه‌سازی وی یا در نتیجه‌یِ پیش‌آیندی‌های ویژه‌یِ وی.
۵۱ تاختن بر شخص: تبه‌گری
    گونه‌ای از مغالطه‌یِ‌ تاختن برشخص که مورد حمله در آن  مستقیماً بر شخص (انگیزه‌ها، گرایش‌ها و مانند آنها) یا در جایگاه شخص تکیه دارد.
۵۲ تاختن بر شخص: تبه‌گری مأخذ (مغالطه ژنتیک)
    گونه‌ای مغالطه‌‌یِ تاختن برشخص که مأخذ مقدمات استدلالِ موردحمله بازگویی می‌شود؛ سپس این مأخذ مورد تبه‌گری قرار می‌گیرد.
۵۳ تاختن بر شخص: پیش آیندی
    گونه‌ای مغالطه‌یِ تاختن بر شخص که خطای‌ آن، بهره‌بری از پیشامده‌ها و موقعیت‌های شخصی یک فرد به‌عنوان مقدمه‌ برای استدلال علیه آن فرد است.
  ۵۴ تاختن بر شخص: تو نیز هم!
(Tu quoque- You too)
    گونه‌ای استدلالِ تبه‌گر که خطای‌ آن، برگرداندن پرسش به ناقد یا پرسش‌کننده است.
۵۵ تاختن بر شخص: مسموم کردن چاه آب
    گونه‌ای استدلالِ تبه‌گر که ماندگاری دلیل‌آوری خردمندانه در آن، بوسیله تاختن بر راست‌گویی یا درست‌کاری حریف در اندیشگی‌اش، از دست می‌رود.
۶ توسل به زور
Appeal to Force (ad Baculum)
    یک مغالطه غیرصوری است و وقتی سرمی‌زند که تکیه‌یِ آن بر زور یا تهدید به زور برای جلب رضایت قرار گیرد.
۷ ازدست‌دادن سررشته (سخن)
Missing the Point (Ignoratio Elenchi)
    یک مغالطه غیرصوری است و وقتی سرمی‌زند که فرد آن را مردود می‌شمارد و این ردیه نه بر برنهاده‌ای است که طرف مقابل ارائه کرده، بلکه بر برخی برنهاده‌های متفاوت است که به خطا به وی نسبت داده شده.

تمرین برای مغالطه‌های ربط

آ. مغالطه‌های ربط را در پاره متن‌های زیر شناسایی و توضیح دهید:

۱- اگر نمی‌توانید زبان انگلیسی را سرزنش کنید و زبان شما بیش از اندازه دقیق است، میکروفون را سرزنش کنید. این مسیری بود که ژاک شیراک پس از اظهارات هسته‌ای خود درباره ایران هسته‌ای مشخص کرد. آقای شیراک با بالا انداختن شانه گفت: «داشتن یک یا شاید کمی بعد دومین بمب، خوب، این خیلی خطرناک نیست. مطبوعات برای بازخوانی مجدد احضار شدند. آقای شیراک گفت: «من ترجیح می‌دادم به آنچه می‌گفتم توجه می‌کردم و می‌فهمیدم که شاید سابقه‌ای برایم شود.»
 —Stacy Schiff, “Slip Sliding Away,” The New York Times, 2 February 2007

۲- نیچه شخصاً فلسفی‌تر از فلسفه خود بود. سخنان او در باره قدرت، ناخوشایندی و  دژخویی سرگرمی یک جوان بی‌آزار و نابجا بود.
 —George Santayana, Egotism in German Philosophy, 1915

۳- جیمز بلین (James G. Blaine) مانند یک جنگجوی مسلح، مانند یک شوالیه شهپر، در سالن‌های کنگره آمریکا قدم ‌گذارد و درخشش نیزه درخشان خود را تمام و بجا بر روی پیشانی گستاخ هر بدنام کننده و بدخواه شرافت کشورش افشاند.
برای حزب جمهوری‌خواه ترک این مرد شجاع بدتر از این است که ارتش در میدان نبرد ژنرال خود را ترک کند.
—Robert G. Ingersoll, nominating speech at the Republican National Convention, 1876

۴- با این حال، اکنون اهمیت چندانی ندارد که پادشاه انگلیس چه می‌گوید یا چه می‌کند. او با شرارت تمام تعهدات اخلاقی و انسانی را زیر پا گذاشته، طبیعت و وجدان را زیر پای خود لگدمال کرده، و با وقاحت، ظلم مستمر و بنیادی، برای خود نفرت جهانی ایجاد کرده است. —Thomas Paine, Common Sense, 1776

۵- این مجلدِ شرم‌آور، یک داستان حزبی است که از استدلال‌های غیرمنطقی، اطلاعات تحریف و چیده شده، کلی‌گویی‌های مضحک و چیزهای بیهوده تشکیل شده است. این یک معجون ناخوشایند از مقدمات فکری غیرقابل دفاع و حدس و گمان‌های غیرمسئولانه است که بیشتر از همه شبیه تقلید از سریال "شنبه شب زنده" "Saturday Night Live" است.
 —Michiko Kakutani, “Dispatch from Gomorrah, Savaging the Cultural Left,” The New York Times, 6 February 2007.

۶- وقتی اولین مبارزات انتخاباتی که به یاد دارم در منطقه ما برگزار شد هفت ساله بودم. در آن زمان در این منطقه هنوز هیچ حزب سیاسی نبود، بنابراین اعلام این مبارزه انتخاباتی با علاقه بسیار کمی مواجه شد. اما وقتی آشکار شد که یکی از نامزدها «شاهزاده» است، احساسات عمومی بالا گرفت. نیازی به اضافه کردن نام مسیحی و نام خانوادگی وجود نداشت تا مردم متوجه شوند منظور کدام شاهزاده است. او مالک املاک بزرگی بود که با اشغال خودسرانه زمین‌های وسیعی که در قرن گذشته از دریاچه فوچینو (Lake of Fucino-ایتالیا) بازپس گرفته شده بود. حدود هشت هزار خانوار (یعنی اکثریت جمعیت محلی) امروزه هنوز در چهارده هزار هکتار این ملک به کشاورزی اشتغال دارند. شاهزاده مایل بود از خانواده"اش" برای رای درخواست کند تا بتواند نماینده آنها در پارلمان شود. مباشرین املاک که برای شاهزاده کار و با عبارت‌های بی‌عیب و نقص نیز صحبت می‌کردند، گفتند: «طبیعی است»، «طبیعی است که، هیچ کس مجبور نخواهد شد به شاهزاده رای دهد، این قابل درک است. همان طور که طبیعی است هیچ کس نمی‌تواند شاهزاده را مجبور کند به افرادی که به او رای نمی‌دهند اجازه دهد در زمین او کار کنند. اکنون دوره آزادی واقعی برای همه است. تو آزاد هستی، شاهزاده هم همینطور.» اعلان این اصول «لیبرال» باعث ایجاد حیرت عمومی و قابل درک در میان دهقانان شد. زیرا همانطور که به راحتی می‌توان حدس زد، شاهزاده منفورترین فرد در کشور ما بود.—Ignazio Silone, The God That Failed, 1949

۷- به گفته R. Grunberger، نویسنده کتاب تاریخ اجتماعی رایش سوم، ناشران نازی اخطاریه زیر را برای خوانندگان آلمانی که خواستار قطع اشتراک‌شان بودند، ارسال می‌کردند: «نوشته‌های ما قطعاً سزاوار حمایت هر آلمانی است. ما همچنان نسخه‌هایی از آن را برای شما ارسال خواهیم کرد و امیدواریم که نخواهید خود را در معرض عواقب ناگوار در صورت لغو اشتراک قرار دهید.»

۸- بروس باوِر در کتاب «در حالی که اروپا خواب است: اسلام رادیکال چگونه غرب را از درون ویران می‌کند» (۲۰۰۶)، استدلال می‌کند که «اروپا با مماشات با ایدئولوژی توتالیتر [مسلمان] آزادی خود را به خطر می‌اندازد». او می‌نویسد که صحت سیاسی، اروپایی‌ها را از دفاع از خود باز می‌دارد و در نتیجه «انفعال خود ویرانگر، نرمش نسبت به استبداد، تمایل بازتابیده آن نسبت به مماشات را به همراه دارد.» در مروری بر این کتاب در نشریه اکونومیست (The Economist) آمده که آقای باوِر «با گسترش شبکه‌ای‌ بیش از اندازه، استدلال خود را ضعیف می‌کند» و منتقد دیگری، امام فاتح الف (Fatih Alev)، درباره دیدگاه باوِر می‌گوید: «اینکه تفاوت ارزش‌های غربی و ارزش‌های اسلامی این اندازه شدید است یک ایده ساختگی است.»
 —“Clash between European and Islamic Views,” in Books, The New York Times, 8 February 2007.

۹- برای اینکه بطور مطلق بدانیم خدا وجود ندارد، باید دانش نامحدود داشته باشیم. اما برای داشتن دانش نامحدود باید خدا بود. غیرممکن است که در آن واحد خدا‌باور و خداناباور بود. خداناباورها نمی‌توانند اثبات کنند که خدا وجود ندارد.
—“Argument against Atheism,” http://aaron_mp.tripod.com/id2.html (2007)

۱۰- وقتی بحث به اینجا رسید و همه دیدند که تعریف عدالت کاملاً به انحراف کشیده شده است، تراسیماخوس به جای اینکه به من پاسخ دهد گفت: به من بگو سقراط، آیا پرستاری داشته‌ای؟گفتم: «چرا چنین پرسشی را می‌پرسی، حال آنکه باید پاسخ دهی؟» «چون او شما را رها می‌کند تا خُرخُر کنید و هرگز بینی‌تان را پاک نکنید. او حتی یادتان نداده که چوپان را از گوسفند بازشناسید.»—افلاطون ، جمهوری

۱۱- من نیز می‌پذیرم افرادی هستند که حتی واقعیت دنیای بیرون برایشان مشکل بزرگی است. پاسخ من این است که آنها را مورد خطاب قرار نمی‌دهم، بلکه عقل کمینه‌ای را در خوانندگانم پیش‌فرض می‌گیرم.
 —Paul Feyerabend, “Materialism and the Mind–Body Problem,” The Review of Metaphysics, 1963

۱۲- کلارنس دارو (Clarence Darrow)، وکیل مشهور دادگاه جنایی، در یک درخواست زیرکانه به هیئت منصفه اینگونه آغاز می‌کند:

شما محلی‌ها فکر می‌کنید ما مردم شهر همه کژدست هستیم، اما ما مردم شهر فکر می‌کنیم شما کشاورزان همه کژدست هستید. هیچ یک از شما وجود ندارد که من در تجارت اسب به او اعتماد کنم، زیرا مطمئن باشید پوست من را می‌کشید. اما وقتی نوبت به همدردی با فردی دارای مشکل می‌رسد، من زودتر به شما تا مردم شهر اعتماد می‌کنم، زیرا آدم‌ها را بهتر می‌شناسید و دوستان نزدیک‌تری می‌شوید.

—Irving Stone, Clarence Darrow for the Defense, 1943

۱۳- یک سازمان ملی به نام «در دفاع از حیوانات» در سال ۱۹۹۶ شکوائیه‌ای را علیه ظلم و ستم به حیواناتی که زنده در بازارهای چینی در سانفرانسیسکو به فروش می‌رسند یا ذبح می‌شوند، ثبت کرد. پاتریشیا بریگز، که این شکایت را به کمیسیون حمایت از حیوانات شهر برده بود، گفت: «زمان سخت پوستان فرا رسیده. ممکن است فکر کنید مردم به خرچنگ ها اهمیت نمی‌دهند، زیرا آنها بغل‌کردنی و کرک‌دار نیستند و این قیافه‌های بی‌حالت را دارند و آوایی ندارند. اما تعجب خواهید کرد که چقدر مردم اهمیت می‌دهند.» آستالا کونگ، صاحب Ming Kee Game Birds، جایی که پرندگان به صورت زنده به فروش می‌رسند، به کدام وجهی می‌گوید: «آدم‌های بی‌خانمان چطور؟ چرا حیوان‌های انسان‌نما از توان خود برای مراقبت از آن افراد استفاده نمی‌کنند؟ آنها بی‌خانمان هستند! آنها گرسنه هستند!" —The New York Times, 26 August 1996

۱۴- وزارت کشاورزی ایالات متحده یک برنامه حمایت از قیمت را به نفع تولیدکنندگان تنباکو اجرا می‌کند. مقررات آن میزان تنباکوی قابل کشت را محدود می‌کند و در نتیجه قیمت تنباکو را بالا نگه می‌دارد. همین تولیدکنندگان با مقررات بهداشت مصرف کننده مبارزه می کنند. به چه و جهی چنین است؟ یکی از تحلیلگران نظرداد:

این که طرفدار مقررات حمایت از قیمت‌ها برگردد و با مقررات سلامت مصرف‌کننده مبارزه کنند، به این دلیل که مقررات دولت دخالت بی‌رویه‌یِ برادر بزرگ است و برای اقتصاد بد است، همان استدلالی است که افراد منطقی را متحیر می‌کند.

—A. L. Fritschler, Smoking and Politics (Englewood Cliffs, NJ: Prentice-Hall, 1983)

۱۵- در طول جنگ جهانی اول، دولت بریتانیا عمداً با کارتون احساسات ضد آلمانی مردم را برانگیخت. یکی از این کارتون‌ها در اینجا آمده.

تمرین ۱۵
تمریم

ب. هر یک از عبارات زیر ممکن است به طور قابل قبولی توسط عده‌ای نقد شود که دارای مغالطه‌اند، اما برخی مغالطه بودن استدلال را انکار می‌کنند و از آن دفاع می‌کنند. در مورد هر استدلال بحث کنید و توضیح دهید چرا به این نتیجه می‌رسید که این استدلال مرتکب مغالطه ربط شده یا نشده است.

۱- رئیس جنرال الکتریک، جک ولش، اخیراً در یک جلسه سهامداران توسط راهبه‌ای به چالش کشیده شد که استدلال می‌کرد جنرال الکتریک مسئول پاکسازی رودخانه هودسون است، جایی که آلاینده‌های کارخانه‌های جنرال الکتریک برای سال‌ها رها شده بودند. ولش صراحتاً مسئولیت شرکت را رد کرد و گفت: «خواهر، باید این گفتگو را بس کنی. شما مدیون خدا هستید که در اینجا طرف حقیقت باشید.» —Elizabeth Kolbert, “The River,” The New Yorker, 4 December 2000

۲- ابطال‌پذیری فمینیسم جنسیتی به ویژه غیرممکن است: تمام شواهد خلاف را می‌جود و هضم می‌کند و آن را به شواهد تأییدکننده تبدیل می کند. این واقعیت که اکثر مردم، از جمله بیشتر زنان، نظام فراگیر و هدفمند قدرت مردانه را نمی‌بینند، تنها نشان می‌دهد که آنها چقدر برای حفظ آن دورهم جمع شده‌اند. هر چه بیشتر تعداد زنانی که دیدگاه فمینیستی-جنسیتی را رد کنند، بیشتر نشان می‌دهد آنها در پیوند با سیستم مردمحور (androcentric) هستند. هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌تواند فرضیه سیستم سکس-جنسیتی را برای آنهایی که . . . آن را آشکارا "همه جا" می‌بینند ابطال کند. —Christina Sommers, Proceedings of the American Philosophical Association, June 1992

۳- در حالی که انقلاب آمریکا محتمل به نظر می‌رسید، برخی از آمریکایی‌ها به دنبال آشتی با انگلستان بودند. توماس پین به شدت با آشتی مخالفت می‌کرد. وی در عقل سلیم (Common Sense -۱۷۷۶) نوشت:

. . . همه کسانی که از دکترین آشتی حمایت می‌کنند می توانند در توضیحات زیر گنجانده شوند. مردان علاقه‌مندی که نباید به آنها اعتماد کرد، مردان ضعیفی که نمی‌توانند ببینند، مردان متعصبی که نخواهند دید، و گروه خاصی از مردان میانه‌رو که بهتر از آنچه که جهان اروپا شایسته است فکر می کنند. و این طبقه آخر، با مشورتی نادرست، بیش از هر سه قاره، عامل مصیبت‌های این قاره خواهند بود.

 

۴- کلینتس می‌گوید: «اما من در رابطه با شما فیلو و همه شکاکان اندیشمند مشاهده می‌کنم، آنطور که آموزه و عمل شما به همان اندازه که در دشوارترین جنبه‌های نظری در حال تغییر است، در انجام زندگی روزانه شما نیز چنین است.» —David Hume, Dialogues Concerning Natural Religion, 1779

۵- بیانیه مطبوعاتی انجمن ملی آموزش (NEA) با عبارت زیر آغاز می‌شود: «نظرسنجی NEA نشان می‌دهد که معلمان آمریکا کلاس‌های کوچکتر را مهم‌ترین عنصر در انجام کار بهتر میدانند.» . . . اما NEA، البته، علاقه‌مند است که هر چه بیشتر معلم در مدارس باشد. برای مثال، در یک سیستم مدرسه ۳۰۰۰ دانش‌آموزی با اختصاص ۳۰ دانش‌آموز به هر کلاس، کادر آموزشی تقریباً ۱۰۰ نفری لازم است. اما اگر اندازه کلاس به ۲۵ نفر تغییر کند، تعداد کل معلمان به ۱۲۰ افزایش می‌یابد. و در زمان کاهش ثبت نام، راهی که برای نگه داشتن معلمان در لیست حقوق و دستمزد عمومی است. . . .
مایه تاسف است سازمانی با این شهرت حرفه‌ای که انجمن آموزش ملی (NEA) از آن برخوردار است باید این‌اندازه‌ خودخواه باشد. —Cynthia Parsons, Christian Science Monitor Service

۶- من به هر کس که سخنان وحیانه این کتاب را می‌شنود گواهی می‌دهم. اگر کسی به اینها بیفزاید، خداوند بلا‌هایی که در این کتاب نوشته شده است را به او بیافزاید که خواهد افزود: و اگر کسی کلمات کتاب را از آن بردارد، خدا قسمت او را از کتاب خواهد برید. از زندگی، و از شهر مقدس و از آنچه در این کتاب هست. —انجیل-مکاشفه Rev. 22: 18–19

۷- آنیتوس: «سقراط، در این اندیشه‌ام که تو بیش از حد آماده‌ای که درباره‌ی مردم بد بگویی: و اگر نصیحت مرا بپذیری، سفارش‌ات می‌کنم که مراقب باش. شاید هیچ شهری وجود نباشد که در آن آسیب رساندن به مردم آسانتر از نیکی به آنها باشد، و به اطمینان که آتن نیز چنین است، همانطور که باور دارم تو نیز می‌دانی. —افلاطون، رساله منو -Meno

۸- توسیدیدس (Thucydides)، مورخ یونانی، در تاریخ جنگ پلوپونز، شرح زیر را از درخواست یک آتنی از نمایندگان جزیره کوچک ملوس برای پیوستن به آتن در جنگ علیه اسپارت گفته است:

شما هم به خوبی ما می‌دانید که در منطق طبیعت بشری، حق فقط در جایی زیر سوال می‌رود که توازن قوا وجود داشته باشد، در حالی که این قدرت است که تعیین می‌کند قوی‌تر از چه بازمی‌دارد و ضعیف‌تر چه چیز را می‌پذیرد. . . . قوی‌ترین سلاح‌های شما امیدهایی هستند که هنوز محقق نشده‌اند، در حالی که سلاح‌های در دستتان تا اندازه کمی برای مقاومت در برابر نیروهایی که قبلاً علیه شما آماده شده‌اند کافی هستند. . . . بیاندیسید که برای کشورتان تصمیم می‌گیرید، کشوری که سرنوشت آن به تصمیمی درست یا نادرست بستگی دارد.

۹- در آن کتاب اندوه‌بار، آینده یک توهم، دکتر فروید، که خود یکی از آخرین نظریه پردازان بزرگ طبقه سرمایه‌دار اروپاست، به وضوح از ناممکن بودن باور دینی برای انسان تحصیل کرده امروزی می‌گوید. —John Strachey, The Coming Struggle for Power, 1933

۱۰- تله کلاسیک برای هر انقلابی همیشه این است که "جایگزین شما چیست؟" اما حتی اگر بتوانید طرحی را در اختیار پرسش‌گر بگذارید، به این معنا نیست که او آن را بکار می‌بندد. در بیشتر موارد در اینکه می‌خواهد بداند خود صادق نیست. —Shulamith Firestone, The Dialectic of Sex:The Case for Feminist Revolution, 1970

توجه: