چنگاندازی بر مردم (توسل به جمع / پوپولیسم)
مغالطه
درآمد به منطق فصل ۵ قسمت ۳ بند ۱
مغالطه چنگ اندازی بر مردم (توسل به جمع / پوپولیسم) مغالطهای از گونهِ ربط و ازجمله رایجترین و عریانترین آن است، که درآن مغالطهگر میکوشد بجای استدلال صحیح با سخنپردازی و چنگاندازی به بعضی باورِ مردم به نتیجه دلخواه، یعنی اقناع مردم، دست یابد. این قسمت این مغالطه را میشکافد.
۱.۳.۵ چنگاندازی به مردم(پوپولیسم)
توسل به جمع
چنگاندازی بر مردم
پوپولیسم
The Appeal to the Populace
Argumentum ad Populum
یک مغالطه غیر صوری که در آن پشتیبانی نتیجه یا بعضی نتیجه استناد به باور عموم است.
این مغالطه گاهی بهعنوان مغالطه ارتکاب به یاریجویی از انگیزه تعریف میشود؛ لیکن این تعریف آنچنان گسترده است که همه مغالطات ربط را در برمیگیرد. این مغالطه بهطور باریکتر، کوشش برای پیروزی در جلب موافقت مردم برای بعضی نتیجهگیری، بهوسیله تحریک احساسات تودهها تعریف میشود. استدلال توسل به جمع (ad populum / پیش به سوی تودهها) ازجمله عریانترین مغالطهها و هنوز یکی از رایجترینهاست. و این کار هر عوامفریب تبلیغاتچی است تا بدان چنگ آویزد. این عمل مغالطه آمیز است، زیرا گوینده (یا نویسنده) بجای کار پرزحمت ارائه شواهد و استدلال خردمندانه از زبان سخنپرداز و هر وسیله حسابشده دیگر به تحریک غیرت و هواداری، هیجان، خشم، یا نفرت میپردازد تا نتایج موردنظر را بهعنوان یک نتیجه منطقی به شنونده یا خواننده بقبولاند. میهنپرستی یکی از ابزارهای رایج است که با آن بهآسانی میتوان احساسات را به قلیان آورد و میدانیم چه سوءاستفادهها و بیعدالتیها با استفاده از نام میهنپرستی ارتکاب یافت. سخنپردازیهای آدولف هیتلر که در آن شنوندگان آلمانی در میان شور اشتیاق وطنپرستی از خود بیخود میشدند را میتوان بهعنوان یک نمونه کلاسیک ارائه نمود. عشق به میهن چیز خوبی است؛ چنگ اندازی بر اذهان شنوندگان و استناد نابجا به میهنپرستی ازنظر عقلانی و تاریخی بدنام است. "میهنپرستی،" آنطور که ساموئل جانسون دیده بود، "آخرین پناهگاه یک آدم رذل است."
استدلال میهنپرستی را، وقتی پای یک آرمان ملی در میان است و آورنده استدلال قصد تبهکاری ندارد، ممکن است بکار برد. گرچه یک دفاع احساسی از باورها فاقد جنبه عقلانی است، لیکن نتیجه این استدلال بد میتواند توسط بعضی مقدمات، از گونهای بیشتر عقلانی، پشتیبانی شود. اما استدلالی که مقدمات آن بر انگیزهها اثر تندوتیز دارد هنوز مغلطهآمیز است. در ۲۳ مارس ۱۷۷۵ انجمن قانونگذاری ویرجینیا (Virginia House of Burgesses) قطعنامهای صادر کرد که بهموجب آن سربازان ویرجینیایی باید به جنگ انقلابی میرفتند. مجلس برای پذیرش این قطعنامه با چنان خطابهای مواجه شد که محتوی انگیزاننده آن کمتر چنین بیشازحد رخ داده است. پاتریک هنری این سخنرانی مشهور را با چنین نتیجهای به پایان برده بود:
. . . اگر بر آنیم تا تلاشمان را در پی شرافت پایان ندهیم، و بر آنچه از دیر هنگام بدان بودیم و بدان پای فشرده بودیم که هرگز رهایشان نکنیم مگر شکوه و جلال شایسته خویش بازیابیم — پس باید بجنگیم! من میگویم و بازمیگویم، ای آقایان باید بجنگیم! مدد از اسلحه و توکل به خدا همهیِ آن چیزی است که برایمان مانده. برگشتی بر ما نیست مگر وادادگی و بردگی! خوب گوش بسپارید، آیا صدای شیپورهایشان را در دشتهای گسترده بوستون نخواهید شنید! . . . آیا زندگی چنین عزیز است یا صلح چنین شیرین، تا آنها را به بهای زنجیرهای بردگی به دستشان آریم؟ بر آن نفرین، پروردگارا پناه بر تو! من نمیدانم دیگران را چهکار است؛ اما من، آزادیم را میخواهم یا مرگم را!
گزارش شده، جمعیت بعد از شنیدن این سخنرانی به بالا میپریدند و فریاد میکشیدند: "تفنگ میخواهیم! تفنگ!"
البته، تعدیلی را در اینجا ممکن است انجام داد. اگر احساسات سخنران بر آن است شنوندگان را متقاعد کند که بعضی باورها درست هستند، آنگاه این استدلال واقعاً یک مغالطه است. اما، اگر سخنران و مخاطبان وی بهطور کامل در باورها همسازی دارند و سعی سخنران صرفاً به این است که به مخاطبان خود اخطار دهد تا به این باورهای دوطرفه عمل کنند، آنگاه احساساتی که وی به خرج میدهد ممکن است در جهت یک هدف خوب باشد. اما، همیشه، این تمایز، بحثبرانگیز است. زیرا وقتی سخنران موفق به متقاعد کردن به عمل میشود، آنگاه میتوان گفت وی برای اقناع مخاطبان خود در درستی بعضی مدعیات — این ادعا که، اکنون وقت عمل است، یا این ادعا که، راه عمل برای پیروان این هدف مشترک اینگونه است — به انگیزهها تکیه کرده است. در این چالش، در تصمیم به اینکه چه عملی مناسب است، توسل به انگیزه بهناچار مشکل ساز است.
سنگینترین تکیهبر استدلالِ چنگاندازی مردم را میتوان در آگهیهای بازرگانی پیدا کرد. محصولات تبلیغشده به شیوهای آشکار یا ناآشکار به علائق یا هر آنچه ما را به هیجان مطلوبی وامیدارد ارتباط داده میشود. نان برشتوک صبحانه را با آراستگی جوانی، دلاوری و ضربان خوش سلامتی مرتبط میکنند، و نوشیدنی را به تجمل و موفقیت نسبت میدهند، اتومبیل را با تخیلات عاشقانه، ثروت، سکس همراه میسازند. مردان معمولاً زیبا و متمایز، زنان غیرطبیعی و دلفریب – که به سختی میتوان گفت هرگز پوشيده هستند – را در این آگهیها نشان میدهند. این آگهیهای پرسروصدا و شورانگیز بهاندازه کافی زیرک و ماندگار هستند که باوجود عزم و مقاومت، همه ما را تااندازهای تحت تأثیر قرار دهند. هر وسیله ممکن بکار گرفته میشود تا جهت توجه ما را کنترل کنند، و حتی به اندیشههای ناخودآگاه ما نفوذ نمایند تا ما را با استناد به انگیزههای بیربط، از هر قسم، بهنوعی اداره کنند.
البته، صرف داشتن ارتباط بین محصولات و گونهای احساس توافق بهخودیخود هرگز استدلال نیست، اما، وقتی چنین رابطههایی بهطور روشمند بر ما تأثیر میگذارند – وقتی پیشنهاد میشود که فلان کالا – شاید بعضی آبجو، یا بعضی عطر، یا بعضی برند جین – سکسی یا در ارتباط با ثروت، یا قدرت، یا بعضی دیگر ویژگیهای موردعلاقه هستند که با خریدشان مقداری از آنها را به دست میآوریم – آنگاه آنها نهفته و نهچندان ژرف استدلالی از گونه چنگاندازی بر مردم هستند.
گونهای از این استدلالهای خطا که خامدستانه نیز هستند، بیشتر از این نمیگویند که چیزی برای خریدن (یا عضو شدن، یا پشتیبانی کردن و غیره) بسیار خردمندانه و توصیهشده است. بعضی این را مغالطه "ارابه هیجان" [جَو دادن / جَوگیر شدن] مینامند که کنایه از پدیدهای است که در هیجانها رخ میدهد (و بسیاری مشتاقانه سوار این ارابه میشوند) – بعبارت ساده، آنچه دیگران میکنند تو نیز کن چراکه اینهمه آدم آن را انجام میدهند.
مثالهای بیپروای مغالطه ارابه هیجان در رسانههای جمعی بسیار معمول است؛ برای مثال در زیر، کلمات دقیق یک آگهی که [اخیراً] از تلویزیون ABC TV پخششده، آمده:
پونتیاک گرند پریکس: اتومبیل؛
گرند پریکس: یک مسابقه اتومبیلرانی بسیار محبوب.
این سرشت چنگاندازی به مردم است.
بازی با انگیزهها در زمینههای نظرسنجیهای عمومی زیانآور است. اگر آنها که این نظرسنجیها را اجرا میکنند بیپروا باشند ممکن است پرسشها را با واژگان و عبارات دارای اثر انگیزانندگی شناختهشده طوری قالببندی کنند تا آن پاسخ را که میخواهند دریافت کنند. از طرف دیگر، اگر بدون طراحی و بیدقت باشد، بعضی واژگان میتوانند دارای اثر انگیزشی باشند، آنگونه که نتایج بررسی را تباه سازند. بنابراین در پژوهشهای مبتنی بر نظرسنجی (پژوهشهای پیمایشی)، برای پرهیز از بار انگیزشی عبارات، پرسشها با دقت بسیار واژه بندی میشوند تا جامعیت نتایج حفظ گردد. گاهی جلوگیری از آلودگی به هر اثر انگیزشی بسیار دشوار است. بسیاری از آمریکاییها از "تبعیض مثبت" بهعنوان یک سیاست طراحیشده برای روا داشتن انصاف به اقلیتها پشتیبانی میکنند. اما بسیاری از آمریکاییها نیز با "ترجیحات نژادی" در پذیرش کالجها و استخدامها مخالفت میورزند. پیامد هر نظرسنجی در این بحث بهطور بسیار مؤثر وابسته به کاربرد چینش واژگان "تبعیض مثبت" و "ترجیح نژادی" در پرسشهای نظرسنجی است.
وقتی نتایج (نظرسنجی) نسبت به کاربرد واژگان متفاوت در تقابل بودند، آنگاه، و البته شاید، بتوان گفت، پرسشهای متفاوت اصلی (در نظرسنجی) پرسیده شدهاند. البته این، یک مسئله ادامهدار در پژوهشهای وابسته به نظرسنجی باقی خواهد ماند. بههرحال، این نکته در یک استدلال ازنقطهنظر منطقی بسیار دارای اهمیت است؛ که: نتیجه مورد دفاع در یک استدلال، با حضور مقدماتِ مستقیماً و عُمدتاً دارای اثر انگیزانندگی مغالطه چنگاندازی به مردم است.