استدلال علیه شخص
مغالطه
درآمد به منطق فصل ۵ قسمت ۳.۵
مغالطه حمله به شخص از جمله نارواترین و گزندرسانترین مغالطههاست. دراین مغالطه حمله نه ازاینروی است که بر نتيجهیِ یک استدلال باشد، بهجای آن، علیه کسی است که آن را میگوید یا از آن پشتیبانی میکند. دو رده اصلی ازاین مغالطه رایج است: ۱- تبهگری ۲- پیشآیندی. این قسمت توضیح این مغالطه است.
۵.۳.۵ استدلال علیه شخص
استدلالِ تاختن بر شخص
مغالطه حمله شخصی
Argument ad hominem
مغالطهای که در آن، استدلال به تاختن بر شخص، در جایگاهی که ایستاده، تکیه دارد.
از میان مغالطات بیربطی، استدلال به شیوه حمله شخصی بیشتر از همه زیانرسان است. همچون دیگر مغالطات، چنین استدلالهایی فراوانی گسترده دارند. اینها افزون بر ناروا بودنشان در گفتگوها (همانطور که استدلال پهلوان پنبه نیز چنین است)، گزندرسان هستند، چیرهتر و بدون آنکه جایگاهی برای آشکاری مغالطه یا نکوهش مغالطهگر پیشآید زیانهای جدی شخصی وارد میکنند.
برگردان عبارت Ad Hominem "تاختن بر شخص" است. در "تاختن بر شخص" تاختن نه ازاینروی است که بر نتيجه باشد، بهجای آن، بر کسی که آن را میگوید یا از آن پشتیبانی میکند است. این حمله شخصی میتواند به یکی از دو روش مختلف انجام شود، به همین دلیل ما دو چهرهیِ عمده از استدلالِ تاختن بر شخص را از هم متمایز میکنیم:
آ- استدلالِ تاختن بر شخص: تبهگری؛ [Abusive]
ب- استدلالِ تاختن بر شخص: پیشآیندی [Circumstance - شرایطی که همراه یا تاثیرگذار بر برخی رویداد یا رفتار است.]
■ آ. تَبَهگری:
شخصی در یک مباحثه پرحرارت گاهی وسوسه میشود تا شخصیت رقیب را تحقیر کند، انکار مقبولیت یا هوش و فهم وی را نمايد یا حتی صلاحیت وی را زیر سؤال برد. ولی شخصیت افراد منطقاً بدون ارتباط با درستی یا نادرستی گفتهها و صحت یا عدم صحت استدلال آنها است. یک پیشنهاد ممکن است به دلیل اینکه توسط «رادیکالها» یا «ارتجاعگرایان» حمایت میشود، بهعنوان نامناسب مورد حمله قرارگیرد، اما چنین ادعاهایی، حتی زمانی که قابل قبول باشند، به شایستهبودن پیشنهاد ارائه شده مربوط نمیشوند. این چنین ادعاهایی همه موردهایی از مغالطهیِ استدلال به شیوه تبهگری است.
تبهگری از دیدگاه روانشناختی میتواند اقناعگر باشد. چراکه ممکن است دستاویز القاء ناهمدلی تند در پارهای هواداران یک باور گردد و باعث گسترش توجیهناپذیر در ذهن شنونده در ناسازی با آنچه وی از آن هواخواهی میکرد شود. برای مثال قاضی کنستانس بیکر ماتلی (Constance Baker Motley) یک فعال مدنی باسابقه با تاختن بر شخصیت ناقدان خود از برنامه "اقدام مثبت / ترجیحات اقلیتی" اینگونه دفاع کرد. وی مینویسد:
کسانی که در برابر [برنامه اقدام مثبت] مقاومت میکنند انکار میکنند که نژادپرست هستند، اما حقیقت این است که انگیزه واقعی آنها نژادپرستی است، آنها به حقارت ذاتی آمریکایی-آفریقایی تباران و نیز مردمی با زمینههای مختلط نژادی باور دارند.➥
بااینوجود، شایستگی یا ناشایستی استدلال درباره برنامه اقدام مثبت با بدنام کردن شخصیت آنها که طرف مقابل آن هستند روشن نمیشود.
تبهگری دارای گونههای بسیار است. ممکن است حریف مورد اهانت قرارگیرد (و ادعاهای او بیارزش شمرده شود) زیرا او دارای گرایشات مذهبی یا سیاسی خاصی: یک «پاپیست / کاتولیک» یا «بیخدا»، یکی از اعضای «راست رادیکال» یا «چپ مبتذل» یا مانند آنها است. یک نتیجه ممکن است محکوم شود، زیرا توسط افرادی که عقیده براین است بد-شخصیتاند دفاع شده یا به این دلیل که مدافعان آن ارتباط نزدیک با افراد بد-شخصیت داشتهاند.
در سال ۱۹۹۷ کلاید کالین اسنوا (Clyde Collins Snow) به خاطر نتایجی که بعنوان یک دانشمند در علوم حقوقی (forensic) به آنها دستيافته بود، بهعنوان یک نژادپرست موردحمله قرار گرفت، وی با عبارات زیر به پاسخگویی پرداخت:
در دهه گذشته کار من منحصر شده بود به پیگیری شکنجه، ناپدیدشدگی و اعدام خارج از روال قضائی، مسئله حقوق بشر در بسیاری کشورها، و همه اینها باعث گرديده تا هدف نکوهش و بیحرمتی رسمی قرار گیرم. تاکنون هیچیک از ناقدان مرا نژادپرست نخوانده بود. ازجمله خردهگیران من کسانی هستند مانند: مدافعان دستههای نظامی مخفی در آرژانتین، نمایندگان ژنرال پینوشه در شیلی، وزیر دفاع گواتمالا، و سخنگوی حکومت صربها. بنابراین آقای گودمن(اتهام زننده به اسنوا) به دنبال خود در میان این گروه باشد.➥
■ آ۱. مغالطه ژنتیک:
اگر میدانید چیزها چگونهاند، به سراغ اصل آن بروید. — ارسطو
در استدلال تاختن به شخصیت، اگر تبهگری مستقیماً در جهت درستی / نادرستی نتیجه نباشد، بلكه هدف، تاختن به مأخذ و اصل مقدمات استدلال باشد، آنگاه میتوان آن را مغالطه ژنتیک نیز نامید. این نوع خاص مغالطه بهطورمعمول پیکربندی زیر را دارد:
آ- مأخذ مقدمات استدلالِ موردحمله بازگویی میشود؛
ب- این مأخذ مورد تاختن تبهگر قرار میگیرد.
■ آ۲. مغالطه هم نشینی:
گاهی ممکن است یک عقيده، یا آورندیِ آن محکوم گردد، زیرا ممكن است افرادی که مدافع این عقیده هستند بهطور گستردهای در نظر عموم ویژگی ناشایستی داشته باشند. بخشی از محکومیت سقراط به بیایمانی در یک محاکمه رسوا، افزون بر هدایتهای مفسدهآمیز، ناشی از همنشینی وی با افرادی بود که بهطور گستردهای گمان میرفت به قوانین آتن وفادار نیستند.
اتهام زدن به جرم هم نشینی از جمله صورت رایجِ تباه سازیِ شخص است.
■ ب. پیشآیندی:
پیشآیندی
Circumstantial
گونهای مغالطه تاختن بر شخص که خطای آن، بهرهبری از پیشامدهها و موقعیتهای شخصی یک فرد بهعنوان مقدمه برای استدلال علیه آن فرد است.
آن پیشآیندها [شرایطی که همراه یا تاثیرگذار بر برخی رویداد یا رفتار است] درباره کسی که به اظهار بعضی مدعیات (یا تکذیب آنها) میپردازذ چیز بیشتری از ویژگیهای شخصیتی وی دربردارنده صدق آن مدعیات نیست. در مغالطه پیشآیندی، همچون صورتی از مغالطه تاختن بر شخص، خطای رخداده در آن استفاده از پیشآیندهای شخصی یک فرد بهعنوان مقدمه برای استدلال علیه آن فرد است.
بنابراین ممکن است بحث مغلطهآمیزی باعث گردد تا فردی به اجبار و فقط به خاطر همآهنگی، مثلاً به خاطر استخدام، ملیت یا وابستگی سیاسی، و همینطور سایر پیشآیندها باوری را بپذیرد و یا رد نماید. ممکن است بهطور غیرمنصفانه اصرار شود یک مرد کلیسا باید گزارهای را بپذیرد چراکه انکار آن با کتاب انجیل هماهنگ نیست. یا ممکن است ادعا شود که نامزدهای امور سیاسی باید پشتیبان سیاست ویژهای باشند، چراکه اینها سیاستهای اعلامشده حزبی هستند. اینگونه استدلال ربطی به درستی گزاره مورد پرسش ندارد. وقتی شکارچیان متهم میشوند، که بدون نیاز، به کشتار حیوانات غیر زیانرسان دستزدهاند، گاهی اوقات پاسخ آنها چیزی نیست جز اینکه ناقدان آنها هم گوشت حیوان را میخورند. آشکارا، این پاسخ یک مغالطه پیشآیندی است، این امر که ناقدان خود گوشت میخورند، حتی نمیتواند استدلالی را آغاز کند که حق شکارچیان است تا برای سرگرمی به کشتن حیوانات بپردازند.
ب.۱ مغالطه تو نیز هم!:
وقتهایی است که پیشآیندها درباره یک گوینده صرفاً زمینه ردکردن آنچه وی میگوید نیست — برای مثال نشان دادن یک تناقض گذرا و بیاهمیت و مانند آنها صراحتاً در جهت منفی نمایی است. اینچنین تاختن علیه شخص نام سنتی خود "tu quoque" را به لاتین دارد که بهآسانی قابل برگردان نیست، ولی معنی آن در اصل "مگر تو خودت نیستی!" و برگردان آزادانهتر آن "ببین! باز چه کسی حرف میزند!" (یا "تو خودت آنچه میگویی نیستی!") است. در اینجا ما این مغالطه را تو نیز هم خواهیم نامید.
ماده این مغالطه در ستیزی است که تو نیز (بهعنوان طرف اول مباحثه) مثل من بد، و مقصر آن چیزی هستی که از آن شکایت میکنی. آشکار است که پاسخ در رد شکایت اصلی نیست. شاید درست باشد که طرف اول بحث درباره رفتار مورد بحث مقصر باشد، اما یادآوری و توجه بدین قصور بیگناهی طرف دوم را، درباره موضوع بحث، پشتیبانی نمیکند.
ارائه مثالی در این مورد مفید خواهد بود. چندین سال قبل یک خبرنگار سی.ان.ان CNN با اسامه بنلادن رهبر سازمان تروریستی القاعده در افغانستان مصاحبه کرد. مصاحبه اینگونه پیش رفت:
خبرنگار CNN: دولت آمریکا میگوید شما هنوز پشتیبان مالی کمپهای آموزشی نظامی در اینجا، افغانستان، برای جنگجویان ستیزهجو هستید و نیز پشتیبان مالی تروریسم بینالمللی . . . آیا این اتهامها راست است؟
اسامه بنلادن: . . . آن موقع که آنها هر رهبر مسلمانِ خواستار حقوق خویش را محکوم میکنند، بالاترین مقام ارتش جمهوریخواه ایرلند را بهعنوان سیاستمدار در کاخ سفید میپذیرفتند. هر وقت نگاه کنیم، آمریکا را رهبر تروریسم و جنایت در جهان میبینیم. آمریکا انداختن بمبهای اتمی روی هزاران مردم در فرسنگها دورتر را عمل تروریستی نمیداند. آمریکا هرگز مردن صدها هزار فرزندان و برادران ما را از گرسنگی و بیدارویی در عراق تروریسم نمیداند. بنابراین، مبنایی برای آنچه امریکا میگوید وجود ندارد.➥
رفتاری که آمریکا در روابط بینالمللی انجام میدهد بهراستی جای نقد دارد— اما هر چه در مورد این رفتار بتوان گفت و حمله بدان، پاسخی برای تروریسم نسبت داده به القاعده نیست. این، یک نمونه کلاسیک از مغالطه تو نیز هم [نگاه کن! چه کسی حرف میزند!] است.
استفاده از پیشآیندها در مورد طرف دعوی در مباحثات جدی کمتر رخ میدهد. چیزی که باید مورد توجه قرار گیرد، مادهیِ آن چیزی است که ادعا یا تکذیب میشود. درست است که برجسته کردن پیشآیندهای حریف ممکن است بگونه روانشناختی و از جنبه زبانپردازانه بتواند در بدست آوردن رضایت یا قانعکردن دیگران مؤثر گردد، اما اثرگذاری این ابزار هرگز خطای آن را جبران نمیکند. استدلالهایی از این دست مغالطهآمیز هستند.
استدلال به شیوه پیشآیندی گاهی به این صورت به کار میرود تا پیشنهاد کند نتیجهگیری طرف دعوی باید رد شود، زیرا قضاوت آنها [طرف دعوی] بجای آنکه بر اساس استدلال یا شاهد باشد، بستهبندی و دیکته شدهیِ شرایط ویژه آنهاست. ولی باوجودآنکه یک استدلال ممکن است به طرفداری از بعضی گروهها باشد، شایسته برای بحث و موردتوجه قرار دادن توانائیهای آن است، اینکه این استدلال وابسته به زمینهای است که گروهی افراد بدان وابستهاند و بنابراین درستی آن روی خودش است، خود یک مغالطه است. برای مثال، استدلال در طرفداری از تعرفهگذاریهای حمایتی شاید بد باشد، اما بدی آنها به این دلیل نیست که پیشنهاددهندهیِ آن، یک تولیدکننده است که خود از تعرفه گذاری بهرهمند است.
ب.۲ زهرآگین کردن چاه آب:
زهرآ گین کردن چاه آب
Poisoning the well
گونهای استدلال تبهگر که در آن با تاختن بر راستگویی یا درستکاری ِ اندیشگی حریف ماندگاری دادوستد بخردانه از دست میرود.
یک استدلال از این نوع که به زهرآگین کردن چاه آب [نیز انسداد استدلال] مشهور است، بهویژه نادرست است. جریانی که باعث شد این نام نشاندهنده قدرت اقناعی استدلال گردد ازاینقرار است كه؛ چارلز کینگزلی داستاننویس انگليسی و از اهالی کلیسا [پروتستان] يكي از متفكران مشهور كاتوليك بنام جان هنری کاردینال نیومن، را موردحمله قرارداد و به شیوه زیر استدلال نمود: ادعای کاردینال نیومن را نباید قبول کرد، زیرا بهعنوان یک کشیش کاتولیک رمی(ادعای کینگزلی)، اولویت در وظیفهشناسی وی گفتن حقیقت نیست. نیومن در مقابل گفت، با این نوع تاختن ناشی از پیشآیندها، دیگر برای وی و درواقع همه کاتولیکها غیرممکن خواهد شد تا هرگونه بحثی را پیش برند، زیرا هر چیزی برای دفاع از خود بگویند، توسط دیگرانی که [قول كينگزلی را] پذیرفتهاند از پايه سست و خراب خواهد بود، بعد از همه صحبتها خواهند گفت، حقیقت، مسئله اول آنان نیست. کاردینال نیومن گفت کینگزلی چاه آب مزرعه مباحثه را زهراگین کرد.
بین تبهگری و انواع استدلالهای پیشآیندی یک ارتباط روشن وجود دارد: پیشآیندی را میتوان بهعنوان حالت خاصی از تبهگری در نظر گرفت. وقتی در استدلال پیشآیندی، بهطور ضمنی یا صریح، طرف مقابل به ناسازگاری (در میان باورهایش یا بین آنچه اظهار میکند و آنچه عمل میکند)، منتسب میشود، درواقع قسمی از تبهگری انجام گرديده. یک استدلال مغلطهآمیز پیشآیندی طرف مقابل را به خاطر عضویت در گروهی یا داشتن عقیدهای به نداشتن قابلیت اعتماد متهم میسازد، و اين یعنی اتهامی پیشداورانه در دفاعی خودپسندانه، که آشکارا تبهگر نیز است. این صورت یا صورت دیگر، استدلال تاختن بر شخص، به گونه مغلطهآميز، در جهت شخص طرف دعوی هدایت میشود.
یک تعدیل مهم را باید اینجا یادآوری کرد. استدلال تاختن بر شخص مغلطهآمیز است (و اغلب نیز غیرمنصفانه در مباحثات)، زیرا یک حمله علیه یک شخص بهطورکلی ربطی به مخالفت با شایستگی استدلالی که آن شخص به میان آورده ندارد. اما، در بعضی شرایط بالابردن شک درباره یک نتیجه بهراستی میتواند قابلقبول باشد تا از آن پیشآیندها، که فرد مدعی است آنها (اگر راست باشند) پشتیبان نتیجه مورد نزاعاند، پرسش کرد. برای مثال در مباحثات دادگاهی قابلقبول اغلب مؤثر است تا نظر هیئتمنصفه را به عدم اعتماد به شاهد جلب کرد و با این کار ادعاهای تأییدی بهوسیله شهادت آن شاهد را تحلیل برد. این را ممکن است با ارائهیِ تناقضات در شهادت دادهشده انجام داد، که نشان میدهد حداقل برخی از آنچه ادعاشده باید نادرست باشد. این را میتوان، با نشان دادن (نه صرفاً ادعا کردن)، در یک زمینه مناسب برای مقابله، مبنی براینکه شاهد دروغی تباهگر را گفته، انجام داد. شهادت دادهشده را ممکن است با نشاندادن اینکه شاهد با پذیرش شهادتاش — بهوسیله توضیح خواهی از پیشآیندها درباره وی — چه مزایایی را به دست میآورد تضعیف کرد. اینها دقیقاً، تاختن بر شخص هستند، ولی به خاطر زمینه خاصی که این اظهارات در آن به میان آورده شدهاند و نیز به خاطر قوانین توافقشده روی آنها برای شاهدان عینی متقابل، مغلطهآمیز نیستند.
حتی در این شرایط خاص نیز، تاختن به شخص شاهد عینی نادرستیِ آنچه اظهارشده را تابت نمیکند. الگوی آشکار کردن عدم صداقت یا دورویی در گذشته فرد، یا نشان دادن ناسازگاری در گواهیهای دادهشده پیشین گرچه میتواند توجیهی برای شک به قابلاعتماد بودن گوینده باشد، اما درستی یا نادرستی ادعای انجامشده فقط میتواند با مدرکی که دربردارنده مستقیم آن ادعا باشد تثبیت شود و نه صرفاً با تکیه بر بعضی اشخاص که آن را انکار یا تصدیق میکنند. در هر حالتی باید از خود پرسید: آیا تاختن بر شخص به صدق آنچه مورد نزاع است ربط دارد یا نه؟ و اگر، آنگونه که اغلب نیز رخ میدهد، تاختن بر شخص بیربط با شایستگی آن ادعا باشد، آنگاه استدلال تاختن بر شخص درواقع مغلطهآمیز خواهد بود.