توسل به مرجعیت
مغالطات استقرای معیوب
درآمد به منطق فصل ۵ قسمت ۴ بند ۲
استدلال توسل به مرجع مغالطهای فراگیراست که در آن فردی اصرار به درستی نتیجه دارد، چراکه مرجعی آن را درست دانسته. گرچه ارجاع به یک کارشناس خبره درزمینهای که در آن شایسته است، میتواند دربردارنده اندازهای از وزن و توان باشد، ولی این به خودی خود به اثبات نتیجهای نمیانجامد.
۲.۴.۵ مغالطه توسل به مرجعیت
توسل به مرجع بیتناسب
The Appeal to Inappropriate Authority
Argumentum ad Verecundiam
مغالطهای که در آن نتیجه صرفاً به این دلیل درست گرفته شده که یک مرجع گفته که درست است. این یک مغالطه است، خواه حوزه تخصص مرجع به نتیجه مربوط باشد یا نباشد.
استدلال توسل به مرجع (به لاتین: ad verecundiam) وقتی ارتکاب مییابد که شخصی استدلال کند یک گزاره درست است چون یک خبره در حوزهای گفته آن درست است. این مغالطه، دلالت بر احساس احترامی دارد که معمولاً مردم نسبت چهرههای برجسته دارند. قضاوت یک خبره تثبیتکننده هیچ برهان قطعی نیست؛ خبرهها خود نیز با این موافقاند، و حتی وقتی همه آنها هم همنظر باشند، باز ممکن است این نظر غلط باشد. لیکن، ارجاع به یک کارشناس خبره درزمینهای که در آن شایسته است، میتواند دربردارنده اندازهای از وزن و توان باشد، ولی این خود، به اثبات نتیجهای نمیانجامد.
مغالطه توسل به مرجعیت بیجا، زمانی سرمیزند که استناد به افرادی میشود که ادعای بجایی در مرجعیت به آنچه هماکنون موردبحث است ندارند. بنابراین، استناد به باورهای داروین، یک مرجع اعلا در زیستشناسی، در یک بحث اخلاقی مغلطهآمیز خواهد بود، همینگونه است استناد به باورهای یک هنرمند بزرگ همچون پیکاسو در سرانجام دادن به یک بحث اقتصادی. باید دقت کافی داشت که چه مرجعیتی قابلاعتماد است، و چه کسانی را باید قبول نکرد. گرچه پیکاسو یک اقتصاددان نیست، ممکن است قضاوت وی در تعیین ارزش اقتصادی یک شاهکار هنری مورد منازعه، دارای وزن خاص خود باشد، و وقتی در یک منازعه پرسش از نقش زیستشناسی در مسائل اخلاقی هست، داروین میتواند یک مرجع مناسب باشد. اینگونه نیست که بگوییم نظرات یک مرجع درزمینهای که خارج از حوزه تخصص وی است میتواند درست نباشد— ادعای چنین چیزی خود انجام گونهای استدلال بر شخص یعنی استناد به پیشآیندی است. در هر مورد، استدلال باید با توجه به شایستگیهای خود مورد قضاوت قرار گیرد.
رسواترین استناد نابجا به مرجع بیمناسبت در آگهیهای بازرگانی، وقتی پای "شاهد و گواه" در میان است، رخ میدهد، از ما خواسته میشود تا آنگونه اتومبیلی را استفاده کنیم که برتری آن توسط یک قهرمان گلف یا تنیس تائید شده، یا نوشابه با نشان خاصی را بنوشیم، چراکه یک ستاره سینما یا فوتبال از آن با شور و شوق هواداری کرده است. هرگاه درستی گزارهای بر مبنای مرجعیتی قرار دارد که فاقد شایستگی ویژه در آن میدان است، استناد به مرجعیت بیمناسبت ارتکاب مغالطه است.
گرچه این مغالطه یک خطای سادهلوحانه به نظر میرسد که پرهیز از آن آسان مینماید، اما پیشامدهایی هست که این استناد مغلطهآمیز، اغواگر است، بنابراین، مخاطرهآمیز دانستن آن خردمندانه است. در اینجا دو مورد را نقل میکنیم. درزمینهیِ مسائل بینالملل، که متأسفانه تسلیحات نقش عمده در آن بازی میکنند، معمول است که نظریهها را با استناد به افرادی که صلاحیت ویژهای در طراحی یا ساخت اسلحه داشته پشتیبانی نمایند. برای مثال، رابرت اپنهایمر یا ادوارد تلر ممکن است صاحب دانشی باشند تا بهموجب آن دارای مرجعیت، برای قضاوت درباره توانائی (یا عدم توانائی) سلاحی برای نائل شدن به هدف خاص، باشند. اما دانش آنها در این میدان معرفت خاصی عطا نمیکند تا بهموجب آن، به تعیین اهداف کلان در سیاست پرداخت. استناد به قضاوت تعیینکننده یک فیزیکدان ممتاز در جهت تصویب پارهای قراردادهای نظامی بینالمللی استدلال بیمناسبتی مرجعیت است. ما عمق و بصیرت داستانسرایانی چون الکساندر سولژنستین و ساتول بیلو را تحسین کرده اما توسل جستن به قضاوتهای آنها در تعیین مقصر در بعضی منازعات سیاسی را یک استدلال استناد به مرجعیت بیمناسبت میدانیم. نام لاتین این مغالطه (به لاتین: argumentum ad verecundiam)، اصل و نسب خود را از جان لاک گرفته و انتقاد وی عمدتاً بر کسانی بود که فکر میکردند صرفاً نقلقول از مرجعیتهای تحصیلکرده برای برنده شدن در مباحثه کفایت میکند، کسانی که میاندیشند "مورد پرسش قرار دان مرجعیت دیگران، درهرصورت آن، یک نقض تواضع و حیا در بیاعتبار کردن آنها است" و نیز کسانی که "ایستادن هر کس در مقابل آنها یک روش گستاخانه بهحساب میآوردند."➥
[۱۲۰➥۲۰] جانلاك– رسالهدر باره فهمبشر- ۱۶۹۰.
این گونهها از استدلال دستآویزی به مرجع استناد به کسی است که هیچ ادعای برحق بر مرجعیت ندارد. حتی کسی که ادعای برحقی بر مرجعیت دارد نیز میتواند خطا نماید و ممکن است ما بعداً از انتخاب آن خبره پشیمان گردیم. البته، اگر خبرههای انتخابی ما دارای شایستگی شهرت خود باشند، آنگاه اگر حتی خطایی نیز رخ میداد، مشورت با آنان مغالطه نخواهد بود. خطای ما وقتی مغالطه است، که، نتیجهگیری ما صرفاً بر مبنای حکم مرجعیتی از هر گونه باشد. ➥
[۱۲۰➥۲۰] - برای تحليل بيشتر و نافذتر میتوان به:
ad verecundiam Jim Mackenzie, “Authority,” Journal of Education 22(1988)
رجوع کرد.