مصادره به مطلوب
مغالطات پیشفرضی
درآمد به منطق فصل ۵ قسمت ۵ بند ۳
مغالطه مصادره به مطلوب استدلالی مغالطه آمیز است که در آن برای رسیدن به نتیجه به خود نتیجه استناد میشود. به عبارت دیگر، برای رسیدن به مطلوب (نتیجه) خود مطلوب مورد دست اندازی (مصادره) قرار میگیرد. دراین مغالطه معمولاً نتیجه در مقدمه یا مقدماتی از استدلال نهفته است.
۳.۵.۵ مصادره به مطلوب
مصادره به مطلوب
دستاندازی به نتیجه
استدلال دوری
Begging the question
Petitio principii
Circular argument
مغالطهای غیرصوری که در آن، نتیجهیِ یک استدلال در مقدمهای (یا مقدمات) آن استدلال فرض یا بیان شده است.
این مغالطهیِ موسوم به مصادره به مطلوب (یا دستاندازی به نتیجه یا وامگیری از پرسش)➥ بهطور گسترده بد فهمیده میشود، که بخشی از این بدفهمی به خاطر نام گمراهکننده آن است. خطای این مغالطه، فرض گرفتن آنچه به دنبال اثبات آن هستیم، است. مراد از "پرسش" در یک مناظره رسمی همان موضوع موردبحث و چالش است؛ در این صورت، "وامگیری" از پرسش، فرض گرفتن ادعای موضوع مورد چالش است. این یک مغالطه کاملاً بیارزش است و کسی که به ساخت چنین فرضی پرداخته، بهتمامی مرتکب مغالطه شده.
نام لاتین مغالطه این مغالطه "petitio principii" یا "اصل دستاندازی / التماس" است، و لذا هر مورد کار زدن آن، یک دستاندازی (petitio) نامیده شده. ممکن است تصور شود این مغالطه آنقدر آشکار است که هرگز کسی مرتکب آن نخواهد شد، لیکن اینگونه نیست. زیرا خطاهای منطقی که از خود زبان برمیخیزند ناآشکار، حتی ازنظر نویسندگان آنها، هستند. منطق دان ریچارد واتلی(Richard Whately) این مثال کلاسیک از دستاندازی فریبنده را نمونه میآورد:
باید اجازه آزادی سخن نامحدود، که دولت هم از آن سود میبرد، را همیشه به مردم داد؛ زیر بسیار راهگشای منافع مردمی خواهد بود که در بیان احساسات خود باید از آزادی کاملاً نامحدود بهرهمند باشند.➥
این گزاره فقط میگوید: آزادی سخن چیز خوبی است، چون چیز خوبی است؛ که نه چندان یک استدلال است و بحث چندانی در آن نیست.
در تلاش برای تثبیت نتیجه موردنظر، به فرض که نویسندهای ممکن است بخواهد آن را به این قالب درآورد، مقدمات استدلال مورد نظر جایی است که این ترفند در آن بکار میرود و بنابرین باید آنجا را جستجو نمود. البته نتیجه نیز، وقتی با عبارات دیگر پیکربندی شود، میتواند این ترفند را بهخوبی به انجام رساند. برای مثال، در یک مغالطه مانند قبلی، در ادعای یک فیلسوف چینی قرن شانزدهمی آمده:
چیزی بهعنوان دانش که نتوان آن را به عمل درآورد وجود ندارد، چراکه چنین دانشی درواقع هرگز دانش نیست.➥
این مغالطه، مانند مغالطه ازدستدادگی سررشته از آن نوع خطاهایی است که اکثراً توسط نویسندگان قطعات متون تشخیصداده نمیشود. پیشفرضی که قلب مغالطه است مدفون در لفاظیهای مقدمات است، که گاه با کاربرد مترادفات گیجکننده یا غیرقابل تمیز نیز آميخته میگردند. این استدلالها دوری هستند، و هر مصادره (دستاندازی) یک دور است — اما دور ایجادشده ممکن است طولانی و گیجکننده باشد، و بنابراین خطای منطقی نادیده بماند.
جنین نیست که بیندیشیم فقط نویسندگان نادان این خطا را انجام میدهند، حتی اذهان توانمند نیز در مواقعی در این دامگه افتادهاند. برای مثال در موضوعات بسیار چالشبرانگیز در تاریخ فلسفه، منطقدانها که مدتها برای پابرجائی و اعتماد به استدلال استفرایی پیجوئی کردهاند، دست به تأسیس اصلی موسوم به "اصل استقرا" زدهاند. این اصل که بنا به آن میگوییم: قوانین طبیعت، فردا آنگونه عمل خواهند کرد که امروز عمل کردهاند، به عبارت دیگر، طبیعت در روشهای بنیادین خود لزوماً یکشکل است و بنابراین ممکن است با تکیه بر تجربههای گذشته برای رفتار در آینده سود برد. "اینکه آینده ضرورتاً مانند گذشته است" ادعائی است که هنوز باقی و در دست، اما همين ادعا، که در زندگی عادی هیچگاه موردتردید قرار نمیگیرد، اکنون به این سرانجام رسیده که اثبات آن بسیار سخت مینماید. بعضی از متفکران ادعا کرده که توانستهاند آن را ثابت کنند. آنها خاطرنشان میکنند؛ وقتی در گذشته به اصل استقرا اعتماد میکردیم، همیشه نیز درمییافتیم که این روش به ما کمک کرده تا اهداف خود را اجرا نماییم. آنها میپرسند، "چرا نتیجه گرفته میشود که آینده مانند گذشته خواهد بود؟" و جواب میدهند "زیرا آن [آینده] همیشه مانند گذشته بوده."
آنطور که دیوید هیوم خاطرنشان کرد، این استدلال رایج، یک دستاندازی – دستاندازی به پرسش – است. نکته موردبحث این است، آیا طبیعت رفتار قاعدهمند را ادامه خواهد داد. به عبارت دیگر، اینکه در گذشته طبیعت چنین کرده، نمیتواند دلیل باشد که در آینده هم اینگونه رفتار خواهد کرد، مگر آنکه، خود اصلِ پرسش را فرض بگیریم: یعنی، آینده مانند گذشته خواهد بود؛ هیوم قبول میکند که در گذشته آینده مانند گذشته بوده، پرسش گویائی را میپرسد که فیلسوفان هنوز با آن مسئله دارند: چگونه میتوان دانست که آیندهیِ آیندهها مانند آیندههای گذشته خواهد بود؟ البته آنها ممکن است اینگونه باشند، اما نمیتوانیم برای اثبات آنکه آنها اینگونه خواهند بود فرض بگیریم که آنها اینگونه خواهند بود.➥
ازآنجاییکه نام این مغالطه بهطور گسترده بد فهمیده میشود، این نام گاهی بهاشتباه بهعنوان ابزاری زبانی، برای تحریک و برجسته کردن، که هرگز مغالطه و حتی استدلال از هر گونهای نیست بکار میرود. در این برداشت، یک ادعا "مصادره" به مطلوب است اگر منجر به بعضی پرسش یا بازگشایی راه برای چالش شود. بنابراین، ممکن است سر تیتر مجلهای را به اشتباه چنین خواند: "تصمیم رئیسجمهور به اشغال عراق مصادره به مطلوب است: مرزهای قدرت رئیسجمهور برای به راه انداختن جنگ تا کجاست؟" اینگونه خواندن این عبارت صرفاً یک خطای زبانی است. تأکید میکنیم: "مصادره به مطلوب"، بهعنوان مغالطه، برای برجسته کردن موضوع نیست، بلکه، درست فرض کردن نتیجه موردنظر است.
استدلال دوری قطعاً مغلطهآمیز است، اما مقدمان آن بیربط به نتیجه نیست. درواقع آنها مربوط هستند، اما آن را خیلی ابتدایی انجام میدهند— آنها جایی پایان مییابند که از همانجا آغاز کردهاند. مصادره به مطلوب همیشه ازنظر فنی معتبر است، لیکن همیشه نیز بیارزش است.
مرور کلی مغالطات پیشفرضی
• مغالطه حالت خاص
Fallacy of Accident
یک مغالطه غیرصوری که در آن یک تعمیم به مواردی
انفرادی اعمال میشود که آن تعمیم در مورد آنها برقرار نیست.
• پرسش مرکب
Complex Question (Plurium Interrogationum)
یک مغالطه غیرصوری که در آن پرسشی به گونهای به
میان آورده میشود که درستی برخی از گزارههای پنهان شده در آن پرسش پیشفرض
انگاشته شده.
• مصادره به مطلوب
Begging the Question (Petitio Principii)
یک مغالطه غیرصوری که در آن نتیجه استدلال در یکی
از مقدمات آمده است یا مفروض انگاشه شده است.